مبالغه در برتری ابن بشار بر اویس قرنی

  • 1396/09/25 - 11:50
یکی از کارهایی که حنابله درباره علمای خود انجام داده‌اند، غلو نسبت به آن‌ها می‌باشد، که با این داستان‌های دروغین قصد بزرگ نمودن پیشوایان خود را دارند؛ اما شیعیان که روایات فضائل امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب و سایر ائمه (علیهم السّلام) که صحیح بوده و بزرگان فرقه‌های مختلف اسلامی نقل نموده‌اند را بیان می‌کنند، به غلو متهم می‌شوند.

یکی از کارهایی که حنابله در کتب خود درباره پیشوایان و علمای خود انجام داده‌اند، غلو نسبت به آن‌ها می‌باشد، که با این داستان‌های ساختگی و دروغین قصد بزرگ نمودن پیشوایان خود را دارند؛ اما شیعیان که روایات فضائل امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب و سایر ائمه (علیهم السّلام) که صحیح بوده و بزرگان فرقه‌های مختلف اسلامی نقل نموده‌اند را بیان می‌کنند، به غلو متهم می‌شوند.

حنابله در مورد یکی از بزرگان خود ـ ابوالحسن علی بن محمد بن بشاری متوفای 313 هجری قمری، که به زهد معروف می‌باشد ـ به غلو و مطالب غیر واقعی و کرامات جعلی و دروغینی در مورد ایشان پرداخته‌اند که در این مقاله به دو مورد از آنها اشاره می‌نماییم.

- شفای مریض به برکت دعای ابن‌بشار؛ احمد برمکی ماجرای دیگری از کرامات ابن بشار را این‌گونه نقل کرده و می‌‌گوید: روز چهارشنبه در جلسه درس استاد حاضر بودم. مردی آمده بود که فریاد می‌زد و کمک می‌خواست او در حالی که دستش را روی سرش گذاشته بود و فریاد می‌زد، داخل جلسه درس استاد شد. ابن‌بشار علت ناله و فریاد وی را پرسید. آن مرد در جواب گفت: دستم فلج شده است و دکترها جوابم کرده‌اند و گفته‌اند: هیچ راهی جز قطع دست وجود ندارد و می‌خواهند دستم را قطع کنند. استاد سرش را به سمت آسمان کرد و گفت: خدایا! بندگان تو (دکترها) بنده‌ات را ناامید کرده‌اند. تو او را ناامید نکن. سپس آن مرد را نزد خود فرا خواند و مطالبی را برای او خواند. آن مرد در جلسه بعدی در حالی که دستش کاملا خوب شده بود، حاضر شد.[1]

- برتری ابن‌بشار بر اویس قرنی؛ بربهاری یکی از علمای حنابله در مقام تعریف و تمجید از ابن‌بشار، مطلب اغراق‌آمیز دیگری را در مورد او گفته است. وی ابن‌بشار را از اویس قرنی برتر دانسته و می‌گوید: اگر به تعداد افراد قبیله مضر و ربیعه مورد شفاعت اویس قرنی قرار می‌گیرند، افرادی که مورد شفاعت ابن‌بشار قرار می‌گیرند بیش از این مقدار بوده و قابل شمارش نخواهند بود.[2]

پی‌نوشت:

[1]. «حضرت مجلسه یوم الأربعاء و قد جاء رجل صارخ مستغیث، فوسع له، فدخل إلیه و هو صارخ و یده علی رأسه، فقال له الشیخ: مالک؟ فقال: یدی! یریدون أن یقطعوها، لأن الأکلة قد أکلتها، قد أیأسونی الأطبّاء و قالوا: لیس غیر قطعها... .» طبقات الحنابلة، محمد بن ابی یعلی، دا المعرفة، بیروت، ج 2، ص 61.
[2]. «إذا کان أویس القرنی یدخل فی شفاعته مثل ربیعة و مضر، فکم یدخل فی شفاعة أبی الحسن ابن‌بشار.» طبقات الحنابلة، محمد بن ابی یعلی، دا المعرفة، بیروت، ج 2، ص 62.

تنظیم و تدوین

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.