اصل رنج در آیین تولتک شمنیزم

  • 1395/06/16 - 14:51
یکی از مبانی اعتقادی آیین تولتک، اصل رنج آدمی است که ریشه در اندیشه‌های بودا دارد. اما رنج تنها ویژگی انسان نیست و آدمی دارای ویژگی‌ها و حالت‌های گوناگونی است که یکی از آن‌ها رنج و الم است. حتی بیان قرآن نشان می‌دهد که در میان ویژگی‌های انسان، رنج چندان درشت و بزرگ نیست و بعضی حالات دیگر در انسان جایگاه و اهمیت بیشتری دارد، مثل حریص بودن...

پایگاه جامع فرق ادیان و مذاهب_ از گفته‌های خردمندان تولتک به‌دست می‌آید که یکی از مبانی آنان اعتقاد به اصل رنج آدمی است که ریشه در اندیشه‌های بودا دارد. مهم‌ترین بخش تعالیم اخلاقی عرفانی بودا، چهار حقیقت جلیل است که محور آن رنج بشری است. او با اصالت‌بخشی به رنج و درد انسان در پی بازشناسی ریشه و منشأ آن برآمده، راه‌کارهایی برای رهایی از آن عرضه می‌دارد.
در واقع اساس اندیشه‌های بودا این است که زندگی انسان سراسر رنج است و درد. یعنی مهم‌ترین خصیصه و مسئله‌ای که برای بشر می‌بیند، رنج است. در این‌جا این پرسش رخ می‌نماید که آیا انسان هیچ خصیصه‌ی دیگری ندارد و تمام ویژگی‌های آدمی منحصر در رنج و درد اوست؟ اگر این پرسش را به خالق بشر عرضه کنیم، پاسخ او چیز دیگری است.
مطلب اول این‌که خداوند تعالی رنج و تعب را یکی از وِیژگی‌های انسان می‌داند. در سوره‌ی بلد، پس از چند سوگند می‌خوانیم که: «لَقَدْ خَلَقْنَا ٱلْإِنسَٰنَ فِى كَبَدٍ* أَيَحْسَبُ أَن لَّن يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌۭ.[بلد/4-5] که ما انسان را در رنج آفریدیم (و زندگی او پر از رنج‌هاست.) آیا او گمان می‌کند که هیچ کس نمی‌تواند بر او دست یابد؟!»
«کبد» به معنای رنج و تعب است.[1] سوگندهایی که قبل از این آیه آمده است به ضمیمه‌ی تأکید‌های متعدد که در آیه به چشم می‌آید و نیز واژه‌ی «فی» همه نشان از آن دارد که خاصیت زندگی دنیا رنج و مشقت است و این مشیت خداست؛ زیرا فرمود «خَلَقْنَا». نتیجه‌ی مهمی که به دست می‌آید این است که آدمی مادام که در این حیات دنیوی زیست می‌کند بی‌رنج نمی‌تواند بود و از مشقت و گرفتاری‌های دنیا فرار نمی‌تواند کرد. این نکته عکس دیدگاه بوداست. بودا معتقد است که انسان راهی برای فرار از رنج دارد و تمام تعالیم و اندیشه‌های او بیان این راه‌کار است. به عبارت دیگر بودا انسان‌ها را دعوت به چیزی کرده است که امکان‌پذیر نیست.
مطلب دوم این‌که، پیوند و ارتباط میان دو آیه‌ی مزبور استدلالی را پیش‌رو قرار می‌دهد و آن این‌که: چون انسان خلقتش بر اساس رنج و محنت است، پس هرآن‌چه می‌خواهد، یا اصلا به آن نمی‌رسد یا به کمی از آن دست می‌یابد. این ناشدنی است که انسان در ظرف زندگی دنیا به تمامی آن‌چه که می‌خواهد دست یابد. مرور تاریخ بشر مؤید این مدعاست. این مقدمه اول است.
واقعیت مزبور نشان می‌دهد که اراده‌ی انسان مغلوب اراده‌ی قاهر دیگری است و آن اراده‌ی غالب و قاهر است که براساس تقدیر و تدبیر جهان هستی بر اراده‌ی انسان غلبه می‌کند.[2] این مطلب مضمون آیه دوم است: «أَيَحْسَبُ أَن لَّن يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌۭ.» این مقدمه دوم است.
نتیجه آن‌که انسان از ساختار و کیفیت زندگی دنیوی باید پی به اراده‌ی قاهر و غالبی ببرد که آن مشیت خداست. تنها اراده اوست که بر تمامی اراده‌های عالمیان حکومت می‌کند و انسان باید این واقعیت را دریابد و با طیب خاطر بپذیرد که اراده‌اش مقهور و مقلوب است و نباید پا از گلیم خود درازتر کند. بهتر بود بودا از اصل رنج به اراهده قاهر الهی می‌رسید؛ چنان‌که قرآن رسید. البته اگر انسان از وحی الهی فاصله گیرد و تنها به دریافت‌های خود اتکا کند، نتیجه‌ای بهتر از این ندارد. به تعبیری قرآن به فلسفه‌ی رنج‌ها اشاره می‌کند ولی بودا نسبت به آن غافل است.
مطلب سوم این‌که در قرآن  به جز پدیده‌ی رنج و مشقت، با پدیده‌های دیگری هم برای انسان مواجه‌ایم. از جمله ویژگی‌های انسان این‌که بی‌صبر و شتابان است. چنان که در تشخیص شر و زیان خود چندان توفیق به‌دست نمی‌آورد: « وَيَدْعُ ٱلْإِنسَٰنُ بِٱلشَّرِّ دُعَآءَهُۥ بِٱلْخَيْرِ ۖ وَكَانَ ٱلْإِنسَٰنُ عَجُولًۭا.[اسراء/11] انسان (بر اثر شتابزدگی)، بدیها را طلب می‌کند آن گونه که نیکی‌ها را می‌طلبد؛ و انسان، همیشه عجول بوده است!»
از دیگر ویژگی‌های انسان این است که بسیار اهل جدال است و معمولا نمی‌خواهد پذیرای حق باشد، لذا دست به جدل می‌زند: «وَكَانَ ٱلْإِنسَٰنُ أَكْثَرَ شَىْءٍۢ جَدَلًۭا.[کهف/54] ولی انسان بیش از هر چیز، به مجادله می‌پردازد!»
پذیرش حق نشانه‌ی ایمان است و کسی که مبتلا به قساوت قلب است نسبت به حق و حقیقت، قلبی نفوذناپذیر دارد. هر انسانی می‌تواند خود را با این ملاک بسنجد. یعنی اگر حقی مطرح شد و این حق به زیان انسان بود، به میزانی که انسان آمادگی پذیرش این حق را دارد، نسبت به مبدأ حق و حقیقت، یعنی خدا ایمان دارد. چون حق مطلق خداست و هرجا حق و حقیقتی باشد از اوست و انسانی که به او دل داده است، حق‌پذیر است. بنابراین کسی که زیاد اهل جدل است، نسبت به پذیرش حق آمادگی لازم را ندارد و این نیز از ویژگی‌های انسانی است.
انسان موجود حریصی است. این امر دو نشانه دارد؛ یکی این‌که هرگاه شرّی به انسان رسید از خود بی‌قراری نشان می‌دهد؛ دیگر این‌که اگر منفعتی را دید، فقط برای خود می‌خواهد و به تعبیری انحصار طلب است. به عبارت دیگر حالت او این‌گونه است که گویا بدی را برای دیگران می‌خواهد و خوبی را فقط برای خود: «إِنَّ ٱلْإِنسَٰنَ خُلِقَ هَلُوعًا* إِذَا مَسَّهُ ٱلشَّرُّ جَزُوعًۭا وَإِذَا مَسَّهُ ٱلْخَيْرُ مَنُوعًا [معارج/19-21] به یقین انسان حریص و کم‌طاقت آفریده شده است. هنگامی که بدی به او رسد بیتابی می‌کند. و هنگامی که خوبی به او رسد مانع دیگران می‌شود (و بخل می‌ورزد)». آدمی موجودی طغیان‌گر است. این حالت هنگامی در انسان رخ می‌دهد که احساس بی‌نیازی کند. انسان حالت سرکشی، غرور و تمرد دارد. هرگاه در خود احساس استقلال کند و خود را به جایی وابسته نبیند، طغیان در انسان به اوج می‌رسد: «كَلَّآ إِنَّ ٱلْإِنسَٰنَ لَيَطْغَىٰٓ أَن رَّءَاهُ ٱسْتَغْنَىٰٓ. [علق/6-7] چنین نیست (که شما می‌پندارید) به یقین انسان طغیان می‌کند، از اینکه خود را بی‌نیاز ببیند!»
این‌ها بخشی از ویژگی‌ها و حالت‌های طبیعی آدمی است: انسان که در دنیا به زندگی عادی و معمولی مشغول است، در رنج و عذاب به سر می‌برد؛ انسان به صورت طبیعی شتاب کار و عجول است؛ اهل جدل است، حریص است و از خود بی‌قراری و انحصارطلبی نشان می‌دهد و سرکشی و تمرد و غرور وضعیت عادی انسان‌هاست. حاصل آن‌که چند نکته در قبال اصالت رنجی که بودا مطرح کرد، گفتنی است: نخست این‌که رنج دنیا نشانه‌ی اراده‌ی قاهر خداست؛ دوم این‌که رنج تنها ویژگی انسان نیست و آدمی دارای ویژگی‌ها و حالت‌های گوناگونی است که یکی از آن‌ها رنج و الم است. حتی بیان قرآن نشان می‌دهد که در میان ویژگی‌های انسان، رنج چندان درشت و بزرگ نیست و بعضی حالات دیگر در انسان جایگاه و اهمیت بیشتری دارد، مثل حریص بودن؛ سوم این‌که ریشه‌ی گرفتاری‌ها و مشکلات انسان حب او به دنیاست: حب الدنیا رأس کل خطیئه. این امر با بیان‌های مختلف در آیات و روایات بیان شده است. بودا تا اندازه‌ای به این واقعیت نزدیک گشته، هرچند به‌نظر او منشأ رنج‌های انسان خواهش‌های نفسانی و آرزوهاست که البته با حب دنیا دقیقا یکی نیست. گذشته از تمامی این موارد، در عرفان اسلامی درد و رنج از فراق یار مطرح است، نه زندگی دنیا.

پی‌نوشت:

[1]. راغب اصفهانی، مفردات، بیروت، دارالعلم، 1412 ق، ص 420.
[2]. المیزان، طباطبایی، قم ، نشر اسماعیلیان، 1394 ق، ج 20، ص 42.
برای اطلاع بیشتر؛ نگرشی بر اندیشه‌های تولتک شمنیزم، محمد تقی فعالی، نشر عابد، ص 70.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.