نقد «من زئوس هستم» قسمت، امام علی (ع)

  • 1395/06/13 - 14:36
زئوس می‌گوید: زندگی حضرت علی با اغراق گفته شده، حضرت علی ظاهرا، شجاع و قدرتمند بوده(!) اما باید بدانید که شجاعت و قدرتمند بودن امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) شواهد تاریخی زیادی دارد که جای هیچ شکی برای آزاداندیشان نمی‌گذارد؛ از آن جمله وقایع می‌توان به، کشتن عمروبن عبدود(خندق)، واقعه کندن دَر قلعه (خیبر)، پیشرو در تمام جنگ‌ها، پشت نکردن به دشمن در هیچ جنگی و ده‌ها واقعۀ دیگر اشاره کرد که هر کدام به تواتر به دست ما رسیده است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در نظم نوین جهان که توسط انسان‌هایی پلید برنامه‌ریزی می‌شود جوانان به سمت الحاد و عدم باور به خدا پیش می‌روند. خطر رواج این تفکر که سابقۀ هزاران ساله دارد بر کسی پوشیده نیست. این اولین بار نیست که ملحدین، ترویجِ افکار خداناباوری می‌کنند؛ در صفحات تاریخ می‌خوانیم که در زمان امام صادق (علیه‌السلام) شخصی مانند ابن ابی العوجاء (که به لحاظ علمی فردی بسیار قوی بوده است) در مسجد پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌نشسته و افکار و آراء باطل خویش را ترویج می‌کرد. امام صادق (علیه‌السلام) با تجهیز علمی اصحابی مانند هشام بن حکم و مفضل‌بن‌عمر به شبهات بی‌اساس این فرد جواب‌هایی مستدل و متقن می‌دادند. این شیوه برخورد امام صادق(علیه‌السلام) با ملحدین به ما می‌آموزد، مؤمنین باید اعتقاد خود را از راه عقل به دست آورند تا کسی به راحتی آن‌ها را فریب ندهد و اعتقادات آنان را متزلزل نسازد و ثانیا جواب‌هایی فاخر برای شبهات آنان داشته باشند.
در شبکه‌های مجازی افراد ملحدی با نام آتئیست اقدام به انتشار افکار پلید و مادی‌گرایانه خود کرده و بر روی افکار پاک بعضی از جوانان تأثیرات مخربی می‌گذارند. یکی از راه‌های پلید آنان که ظاهرا سرمایه‌گذاری مالی بسیار قوی پشت این مسئله می‌باشد کلیپ‌های انیمیشن «من زئوس هستم» می‌باشد.
از جمله کلیپ‌هایی که در این نوشته مورد بررسی و نقد قرار خواهد گرفت کلیپ 45 می‌باشد: گذشته از این‌که تمامی کلیپ‌های موجود زئوس از روش‌هایی غیرمنصفانه‌ای مانند بدون سند و دلیل صحبت کردن، بازی با الفاظ و مغلطه‌کاری و ... برای رسیدن اهداف شوم خود استفاده می‌کند، در این کلیپ نیز علاوه بر این روش‌ها سعی دارد، با دست کاری تاریخ و نگفتن بعضی از تاریخ، حضرت علی (علیه‌السلام) را در نزد مخاطبین خود تخریب و از او یک فرد خشن و بی‌سیاست بسازد.

بررسی و نقد:

اشکال نخست: زئوس می‌گوید: زندگی حضرت علی با اغراق گفته شده، حضرت علی ظاهرا، شجاع، قدرتمند، خشن و بی‌سیاست بوده(!) در مورد خشونت او همین بس که در جنگ بنی‌قریظه صدها نفر از اسیران را گردن زده(!) در مورد بی‌سیاستی او همین بس که در پنج سال حکومت خود دائما در جنگ بود، آن هم جنگ با مسلمانان، جنگ با صحابه پیامبر و همسر پیامبر و دیگر مسلمانان(!) آخر سر هم به دست همان مسلمانان کشته شد، هیچ کاری نکرد، در حالی‌که خلفاء پیش از او لااقل خدماتی به اسلام کرده بودند(!) از جمع آوری قرآن تا یکی کردن قرآن، و فتوحات مختلف(!)

پاسخ:
1. در نقد کلیپ بنی‌قریظه اثبات شد[1] که واقعۀ بنی قریظه غیر قابل اثبات است و حتی طبق شواهد قرآنی این واقعه با این بیان، رد شده است.
2. در همان مقاله اثبات شد که تعدادی از صحابه این امر را به عهده گرفتند، نه حضرت علی (علیه‌السلام). و این‌که زئوس مطلق به حضرت علی (علیه‌السلام) نسبت می‌دهد دروغی بیش نیست.
3. زئوس می‌گوید: حضرت ظاهرا قدرتمند و شجاع بوده؟! شما می‌توانید تاریخ صدر اسلام را ورق بزنید و به شجاعت و قدرتمند بودن حضرت علی (علیه‌السلام) پی‌ببرید؛ واقعه کشتن عمروبن عبدود(خندق)، واقعه کندن دَر قلعه (خیبر)، پیشرو در تمام جنگ‌ها، پشت نکردن به دشمن در هیچ جنگی و ده‌ها واقعه دیگر که هر کدام به تواتر به دست ما رسیده است و به واسطه این شواهد قدرت و شجاعت که ناشی از ایمان بی‌نظیر و راسخ آن حضرت به خدا و رسولش بود اثبات خواهد شد و بر همین اساس است که ملقّب به «اَسَدُ اللهِ الغالِب» (یعنی شیر همیشه پیروز خدا) گردید.
4. از سیاست دو برداشت شده است: یکی برداشت سیاست بازان حرفه‌ای همیشه ادوار تاریخ که سیاست را به معنای شیطنت، تفسیر می‌کنند و آن‌را مسلخ ارزش‌های الهی و انسانی قرار می‌دهند. این یک برداشت است که ساحت مردان خدا از آن دور است و حاشا که اولیای الهی در این وادی قرار گیرند!
برداشت دوم، برداشت مردان خداست که سیاست را به معنای تدبیر و تمشیت امور بندگان خدا و موضع‌گیری درست و صحیح در بحران‌ها می‌دانند این در متن زندگی مردان خداست.
امام علی (علیه‌السلام) سیاسی است با این برداشت! گو این‌که برخی در دوره خود حضرت، او را «غیرسیاسی» می‌دانستند و دلیلش آن بود که روش مولا و برداشت او از سیاست، برداشت اول نبود، او با مکر، حقه بازی، فریب کاری مخالف بود. و دشمنانش این‌ها را سیاست می‌دانستند. امیرمؤمنان(علیه‌السلام) خود تصویر عموم مردم را از سیاست در دوره خود چنین بیان می‌فرماید: «... و لقد اصبحنا فی زمان قد اتخذ اکثر اهله الغدر کیسا و نسبهم اهل الجهل فیه الی حسن الحیلة مالهم قاتلهم الله»[2] همانا ما در روزگاری به سر می بریم که بیشتر مردم، بی وفایی (خیانت، حیله گری) را زیرکی می‌دانند و نادانان آن‌ها را اهل تدبیر می‌خوانند خداشان کیفر دهد، چرا چنین می‌پندارند؟»
در این سخن مولا تصویر عمومی مردم را از سیاست «حقه بازی و فریب می‌داند» در قسمت دیگری از همین خطبه، می‌فرماید: «مردان خدا نیز راه مکر را می‌دانند، لیکن دین خود را زیر پا نمی‌گذارند و همین اساسی‌ترین مانعشان برای پوییدن سیاست شیطانی است...»[3]«قد یری الحول القلب وجه الحیلة و دونه مانع من امر الله و نهیه فیدعها رای عین بعد القدرة علیها و ینتهز فرصتها من لاجریحة له فی الدین...» [4] «گاه بود که مرد آزموده و دانا از چاره کار آگاه است، اما فرمان خدا وی را مانع راه است و با این که قدرت بر انجام آن دارد آن‌را به روشنی رها می‌سازد ولی آن‌کس که از گناه و مخالفت فرمان خداوند پروا ندارد از همین فرصت استفاده می‌کند... .»
مولا در این قسمت از سخن در حقیقت «سیاست الهی» را تفسیر کرده است. سیاست‌مداران خدایی، «خدا محورند» و از او پروا دارند و موضع‌گیری‌های خویش را در این محدوده تنظیم می‌کنند هرچند به ضررشان باشد. مولا در سخنی دیگر «مصداق مجسم» سیاست شیطانی؛ یعنی معاویه را ترسیم می‌کند و می‌فرماید: «والله ما معاویة بادهی منی ولکنه یغدر و یفجر و لولا کراهیة الغدر لکنت من ادهی الناس»[5]«به خدا سوگند معاویه زیرک تر از من نیست، لیکن شیوه او پیمان شکنی و گنهکاری است و اگر نیرنگ و پیمان شکنی ناپسند و ناشایسته نبود من زیرک ترین بودم!»

«ولکن کل غدرة فجرة و کل فجرة کفرة و لکل غادر لواء یعرف به یوم القیامة»[6] «لیکن هر پیمان شکنی گناه‌کار است و هر گناهی نوعی کفر است، در قیامت هر غدار و مکاری را پرچمی است که به آن شناخته می‌شود.» در ذیل این سخن مولا «سیاست الهی» خود را تبیین می‌فرماید که: «والله ما استغفل بالمکیدة ولا استغمز بالشدید»[7]«به خدا مرا با فریب غافلگیر نتوانند کرد و با سخت‌گیری ناتوانم نتوانند شمرد.» مفهوم این سخن آن است که سیاستمدار الهی فریب کار نیست، ولی فریب هم نمی‌خورد! سیاست‌مدار الهی اهل مکر نیست، ولی مکر ناپذیر است و این همان است که در روایات ما از آن به «کیاست» و «فراست» و «فطنه» تعبیر شده است. سیاست علی (علیه‌السلام) سیاست پای بندی به قرآن و موازین انسانی بود. و سیاست معاویه پشت پا زدن به تمام ارزش‌ها و همین مرز بین سیاست الهی و سیاست شیطانی است.

سیاست علی (علیه‌السلام) در جنگ‌ها، سیاست پیامبر بود؛ هدایت، نصیحت، ارشاد و آن‌گاه برخورد. او آغازگر جنگ نبود و پیش از آغاز جنگ سربازانش را سفارش به رعایت ارزش‌های الهی می‌کرد: شما آغاز کننده نباشید. فراریان را تعقیب نکنید، مجروحان را به قتل نرسانید.[8] ولی روش معاویه روش همه ستمگران تاریخ بود. برای او تنها پیروزی مطرح بود، هرچند به قیمت زیر پا گذاردن تمامی ارزش‌های الهی و انسانی باشد.
جورج جرداق می‌گوید: آن‌ها که می‌گویند علی سیاست را نمی‌شناسد می‌خواهند علی (علیه‌السلام) العیاذ بالله، همانند معاویه باشد! و مثل او عمل کند در حالی‌که علی (علیه‌السلام) علی است او به شیوه الهی خود عمل می‌کند و بس!»[9]
5. جنگ و کشتار در آیین مقدّس اسلام تنها برای دفاع از خود و آیین الهی و به عنوان آخرین راه‌کار ممکن مشروع شمرده شده و اصل ریختن خون انسانی با قطع نظر از قید مزبور، مذموم و مورد نهی قرار گرفته است. به گواهی تاریخ، هیچ مصلحی مانند امام علی (علیه‌السلام) با دشمنان چنان نادان و پستی رو‌به‌رو نبوده است که برای رسیدن به مطامع نفسانی، حاضر باشند خون برادران و دوستان و هم‌کیشان خود را بریزند. همان‌طور که امام علی (علیه‌السلام) خود، نمونه فضیلت و کمال و دارای صفات برجسته انسانی بود، دشمنان او برعکس، نمونه کج‌روی، جهالت، خباثت و پستی بودند که به سبب تقوا و پرهیزگاری امام علی (علیه‌السلام) و اجرای عدالت فردی و اجتماعی توسط او و سیاست پیامبر گونه آن بزرگوار، خشمشان برانگیخته شد و در مقابل امام علی (علیه‌السلام) قیام کردند و در مدّت پنج سال حکومت آن حضرت، سه جنگ خانمانسوز (جمل، صفّین و نهروان) را بر مسلمانان تحمیل کردند؛ چرا که عصیان و سرکشی آنان، حدّ و مرزی نداشت و خواهان بازگشت به اوضاع باطل گذشته، بر پایی بذل و بخشش‌های زمان عثمان، و استقرار حاکمان نالایق بودند و تاب تحمّل عدالت امام علی (علیه‌السلام) را نداشتند.
اولین جنگ؛ حضرت با گروهی از پیمان شکنان به رهبری طلحه و زبیر و عایشه اتفاق افتاد که در تاریخ، به دلیل نقض پیمانشان، از آنان به «ناکثین» تعبیر می‌شود. طلحه و زبیر پس از خروج از مرکز خلافت حضرت و شکستن بیعت خود، با همراهی و تشویق عایشه اولین جنگ را بر حضرت تحمیل کردند. روش اجرایی امام علی (علیه‌السلام) در استقرار حاکمیت عدالت اجتماعی و اقتصادی، خشم طلحه و زبیر(طالبان زیاده‌خواه) را برانگیخت و قدرت طلبانه و مال پرستانه، نغمه مخالفت سردادند.
دومین جنگ؛ پس از این‌که امام علی (علیه‌السلام) کوفه را مرکز خلافت خویش اعلام کرد، به رتق و فتق امور پرداخت و کارگزاران صالح و امینی را به سوی سرزمین‌های اسلامی اعزام کرد. تنها در این میان، حاکم شام، یعنی معاویه بود که خطری جدّی برای وارونه جلوه دادن اسلام و سنّت نبوی به حساب می‌آمد و امام علی (علیه‌السلام) درصدد بود که با عزل حاکم شام، عدالت اجتماعی و اقتصادی را به اجرا گذاشته، سنّت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را احیا نماید.
شام در آن دوران، مرکز فتنه و فساد بنی امیه و تنها حوزه قلمرو اسلام بود که نظام دیوانی آن منطبق با شیوه و روش رومیان و بر اساس کاخ نشینی و رفاه مطلق عوامل حکومتی استوار بود. بی توجّهی خلفای پیشین به اعمال و رفتار معاویه، وی را فردی سرکش، مغرور و مفسد پرورانده بود و حوزه حاکمیت او محلّ امنی برای تمام توطئه‌گران و معاندان علی (علیه‌السلام) بود. از طرفی معاویه می‌دید که علی حاکمیت او را برنمی‌تابد، با توطئه خون عثمان، بر علیه امام علی (علیه‌السلام) قیام کرد.
سومین جنگ؛ جنگ با مارقین یا «خوارج»، گروهی هستند که تا پایان جنگ صفّین در رکاب امام علی (علیه‌السلام) شمشیر زدند و از یاران حضرت بودند؛ ولی به واسطه شیطنت بعضی از منافقان، پس از قضیه حَکمیت، از دین خارج شدند و در بیرون شهر کوفه، گروهی را تشکیل دادند که به «نهروانیان» معروف شدند و به جنگ با امام علی (علیه‌السلام) آمدند و به همین اعتبار، آنان را «خوارج نهروان» نامیده‌اند.
6. زئوس می‌گوید: هیچ کاری نکرد، در حالی‌که خلفاء پیش از او لااقل خدماتی به اسلام کرده بودند(!) از جمع آوری قرآن تا یکی کردن قرآن، و فتوحات مختلف! جواب را به پنج بخش تقسیم کرده‌ایم:
الف) یکی از بزرگ‌ترین خدماتی که حضرت علی (علیه‌السلام) کردند، برپایی سیرۀ حکومتی و سیاسی پیامبراکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بدون کم و کاستی، که هیچ‌کدام از خلفا پیشین آن‌را اجرایی نکردند. و این اجرایی کردن توسط ایشان باعث شد که مردم پس از 25 سال از وفات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) طعم حکومت عادل را بچشند. (برای اطلاع بیشتر به مقاله زیر رجوع شود)[10]
ب) جنگ‌های سه گانه در آن دوران کوتاه خلافت که بر حضرت توسط بعضی تحمیل شد؛ نگذاشت که حضرت علی(علیه‌السلام) اقدامات بیشتری بر اساس حکومت اسلامی ارائه دهد. و سپس توسط همین منافقین کور دل به شهادت رسد.
ج) جمع آوری قرآن توسط خود امام علی‌(علیه‌السلام) صورت گرفته است. ابن ابی الحدید معتزلی می‌گوید: همه اتّفاق دارند که علی (علیه‌السلام) قرآن را در زمان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) حفظ می‌کرد و غیر از او کسی قرآن را حفظ نمی‌کرد و او اوّل کسی است که قرآن را جمع آوری کرد.[11] بیش‌تر محقّقان و تاریخ نویسان برآنند که جمع و ترتیب سوره‌ها بعد از وفات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به دست امیرمؤمنان حضرت علی (علیه‌السلام)، سپس زید بن ثابت و دیگر صحابه بزرگوار انجام گرفت[12].
د) فتوحات به دلیل، تضاد فرهنگ فتوحات با هدف بعثت پیامبران، لزوم دفاعی بودن سیاست نظامی جامعه اسلامی، عدم برابری آمار کشتگان دشمنان در غزوات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) و فتوحات، اجباری نبودن پذیرش دین و مخالفت با اسلام زوری، همیشه توسط شیعه زیر سؤال رفته است. و همچنین مورد مقبول حضرت علی (علیه‌السلام) نبوده است.(برای اطلاع بیشتر به مقاله زیر رجوع شود).[13]
ه) اگر برتری افراد به فتوحات اوست، باید گفت: خلفاء از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) برتر بوده‌اند، چرا که در زمان آن دو، فتوحات بیشتری نسبت به زمان حضرت بوده است. یا این‌که در زمان هارون، فتوحات از هر زمان دیگری، بیشتر بوده است، آیا می‌توان گفت: هارون از همه خلفاء، حتی رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) برتر بوده است؟! علاوه برآن گسترش اسلام به جهت رسیدن تعالیم روح‌بخش اسلام، به گوش مردم دنیا بوده است، نه از راه جنگ و خونریزی. از کجا معلوم که اگر حضرت علی (علیه السلام) به‌خلافت می‌رسید، کشورها را به نفع اسلام و مسلمین فتح نمی‌کرد؟!
آری! فرقی بین آن حضرت و دیگر خلفا بوده، به این‌که حضرت از راه منطق و معرفی منطقی اسلام، مردم را به دین اسلام دعوت و به تبع آن، قلب‌ها و کشورها را فتح می‌کرد؛ ولی دیگران به جنگ و خون‌ریزی، بدون آن‌که کار فرهنگی کنند، کشورها را فتح می‌کردند و پس از مدتی، دوباره بعضاً افراد آن کشورها، به کفر باز می‌گشتند.

اشکال دوم: زئوس درباره ماجرای درخواست عقیل از امام علی (علیه‌السلام) و آهن گداخته می‌گوید: انسان این‌قدر سنگ‌دل؟ چرا او را نصیحت نکرد(!) یا از سهم خودش ذره‌ای بیشتر می‌داد(!) اصلا با فحش و بد بی‌راه بیرونش می‌کرد؟!  با آهن گداخته برادرت رو بسوزانی؟ این کار دیه ندارد؟ گناه نیست؟

پاسخ:

1. حضرت علی (علیه‌السلام) علاوه بر اجرای دقیق عدالت، تا آخرین توان خود، در حد ایثار و فداکاری بی‌نظیر، به نیازمندان و مردم احسان و مهربانی می‌کرد و آن‌ها را از تفضل و الطاف بی‌کران خود بهره‌مند می‌ساخت. آسایش خود را فدای سامان دادن به امور مستضعفین و بینوایان نموده بود. گویی خداوند وجود او را وقف سامان‌دهی و رسیدگی به کار دردمندان و مستمندان نموده است. یک قطره اشک یتیم کافی بود که زانوان او را خم کند و بدنش را به لرزه درآورد؛ همان زانویی که در برابر قهرمانان عرب در جنگ‌ها خم نشد و همان بدنی که در برابر حوادث کمرشکن، چون کوه سخت استوار بود. او همواره در شب‌های تاریک، آرد و نان و غذاهای دیگر را بر دوش می‌گرفت و به خانه فقرا می‌برد، آن‌ها را سیر می‌کرد در حالی که خود گرسنه بود؛ به راستی که قلم و بیان از توصیف عظمت احسان و ضعیف نوازی و همدردی حضرت علی (علیه‌السلام) با دردمندان و بینوایان، عاجز است.
2. مراجعات بعضی اصحاب و نزدیکان حضرت علی (علیه‌السلام) به طمع مال بیشتر نیز نتوانست رأی ایشان در تقسیم عادلانه بیت‌المال را برگرداند؛ داستان مراجعات عقیل به این صورت است‌که: هنگامی‌که علی (علیه‌السلام) زمام امور خلافت را در کوفه در دست داشت و اموال بسیار از بیت المال در اختیار آن حضرت بود، روزی برادرش عقیل، به محضرش آمد و گفت: «مقروض هستم و از ادای آن عاجز می‌باشم، قرض مرا ادا کن.» علی (علیه‌السلام) فرمود: «قرض تو چه اندازه است؟» عقیل گفت: صد هزار درهم. علی (علیه‌السلام) فرمود: «سوگند به خدا آن‌قدر ندارم که بتوانم قرض تو را ادا کنم، صبر کن تا جیره شخص من برسد، تا آخرین حد توان، به تو کمک می‌کنم... .»
عقیل گفت: بیت المال در اختیار تو است، آیا با این حال، مرا به جیره خود وعده می‌دهی؟ مگر جیره تو چه اندازه است؟ اگر همه آن‌را هم به من بدهی، دردی را دوا نمی‌کند. علی (علیه‌السلام) به او فرمود: ای برادر! هر کدام از من و تو نسبت به بیت المال به منزله یک نفر هستیم (در این هنگام علی (علیه‌السلام) با برادرش در طبقه بالای دارالاماره که مشرف به بازار کوفه بود، گفتگو می‌کردند) علی (علیه‌السلام) به عقیل فرمود: اگر گفتار من تو را قانع نمی‌کند، به کنار این صندوق‌ها که در بازار پیدا است و پول‌های تاجران در میانشان است برو، و آن‌ها را بشکن و از پول آن‌ها بردار.» عقیل عرض کرد: ای امیرمؤمنان! آیا به من امر می‌کنی که صندوق‌های عده‌ای را که توکل به خدا نموده و مقداری پول اندوخته‌اند را بشکنم؟ علی (علیه‌السلام) فرمود: آیا تو به من دستور می‌دهی که در بیت المال را که از آن مسلمانان است بگشایم، با این که توکل به خدا نموده و آن را بسته‌اند؟ و اگر می‌خواهی، شمشیرت را بردار، من نیز شمشیرم را برمی‌دارم و با هم به شهر «حیره» می‌رویم; در آن‌جا، بازرگانان ثروتمند زیاد هستند، به خانه یکی از آن‌ها یورش می‌بریم و مالش را غارت می‌کنیم.
عقیل عرض کرد: آیا دزدی کنم؟ علی (علیه‌السلام) فرمود: اگر از مال یک نفر دزدی کنی، بهتر از آن است که از اموال همه مسلمانان دزدی کنی، چرا که بیت المال، مال همه مسلمین است... .»[13]

در روایت دیگر آمده، روزی عقیل از برادرش علی (علیه‌السلام) درخواست کمک از بیت المال کرد، علی (علیه‌السلام) فرمود: «صبر کن تا روز جمعه فرا رسد؛ عقیل تا روز جمعه صبر کرد، پس از اقامه نماز جمعه، علی (علیه‌السلام) به عقیل فرمود: «درباره کسی که به همه این مسلمانان (که در مسجد برای نماز اجتماع کرده بودند) خیانت کند چه می‌گویی؟» عقیل گفت: «چنین کسی، شخص بسیار بدی است.» علی (علیه‌السلام) فرمود: «تو با درخواست کمک (زیادتر از حقت) از بیت المال، به من، دستور می‌دهی که به این مسلمانان خیانت کنم.»[14]

پس مکررا عقیل به نزد حضرت رفته و از او طلب زیادی از حق خود از بیت‌المال می‌کرد و آن حضرت وی را منصرف می‌نمود، چنان‌چه حضرت علی (علیه‌السلام) در خطبه‌ای می‌فرماید: «... عقیل چند بار رفت و آمد کرد و مکرر در هر بار با حالت جانسوزی، خواسته‌اش را بازگو کرد من حرف‌های او را گوش می‌دادم، او گمان کرد که من دینم را می‌فروشم و از خواسته او اطاعت می‌کنم و از شیوه خود دست بر می‌دارم، در این موقع آهنی را داغ کردم و آن را به بدن عقیل نزدیک نمودم تا از آن درسی بگیرد، او پس از آن که حرارت آتش را احساس کرد، ناله‌ای همانند ناله بیماران کشید و نزدیک بود از حرارت آهن تفتیده بسوزد، به او گفتم: زنان در سوگ تو بنشینند ای عقیل! آیا از آتشی که انسان برای بازی خود، آن‌را گداخته است ناله می‌کنی، ولی مرا به سوی آتش می‌کشی که خداوند جبّار، آن را از خشم خود افروخته است، آیا تو از آزاری که مدت کوتاه است ناله می‌کنی و من از آتش افروخته و جاودانه دوزخ ناله نکشم؟»[15]
3. در متن نهج البلاغه آمده است: «فاحمیت له حدیدة ثم ادنیتها من جسمه لیعتبر بها»[16]«پس قطعه آهنى را (در آتش) سرخ کرده و نزدیک تنش بردم که عبرت گیرد!» با این بیان، حضرت علی (علیه‌السلام) آهن گداخته را در دست او نمی‌گذارد بلکه نزدیک وی می‌برد و از حرارت این آهن گداخته، می‌خواست که عذاب جهنم را به وی گوش‌زد کند. پس با این کلام دروغ زئوس که گفت آهن گداخته را در دست او گذاشت، روشن می‌شود.

اشکال سوم: زئوس درباره ماجرای لخت شدن عمروعاص و نجات جان خودش در برابر حضرت علی (علیه‌السلام) می‌گوید: پس از این‌که عمروعاص این‌گونه جان خود را نجات داد، جنگی که می‌رفت با پیروزی علی به پایان برسد، توسط عمروعاص و نیرنگ او به صلح و مناظره کشیده شد! و سپس همان عمرو عاص خطبه عزل خلافت حضرت علی را جاری کرد و سپس همان عمروعاص با حیله‌ای مالک اشتر را مسموم کرد و کشت؛ همه این‌ها می‌توانست اتفاق نیفتد اگر حضرت علی به فکر نگاه کردن به عورت نبود و به فکر جنگیدن بود؟!

پاسخ:

1. حیا و عفت حضرت اجازه نمی‌داد به عورت دیگران نگاه کند، که گویای اهتمام حضرت به امور ارزشی و اخلاقی است. عبدالفتاح عبدالمقصود که یک نویسندۀ سنى مذهب است، در زمینۀ انصراف امام از کشتن عمروعاص می‌‌نویسد: «امام حاضر نشد دست‌هاى خود را به خون پیاده بى‌سلاح افتاده‌اى بیالاید و از روى کرامت و عفت او را رها کرد».[17]
بنابراین جوانمردی، بزرگوارى، عفت چشم و مراعات اخلاق ابرمرد تاریخ امیرمؤمنان علی(علیه‌السلام) ایشان را از قتل عمروعاص منصرف ساخت؛ دشمنى که در نهایت ذلت از برابر رقیبش فرار کرد و حاضر شد با کمال بدبختى، شرمگاه خود را عریان سازد. این عمل به مراتب از کشتن او تاریخ‌سازتر است.
2. این پندار که اگر عمروعاص کشته می‌شد، حوادث تلخ بعدى به وجود نمى‌‌آمد، درست نیست، زیرا گرچه عمروعاص روباه مکّاری بود، اما ده‌ها نفر همانند عمروعاص کنار معاویه بودند. معاویه هم مانند دیگر مکاران و ستمگران تاریخ اگر چنان مسیری را پیمود، به جهت حب جاه و دنیا طلبی بود. همچنین در ماجرای سقیفه عمروعاص نقشی نداشت ولی سران این واقعه شوم کسانی بودند که حب ریاست آن‌ها را کور کرده و مرتکب این امر نامشروع شدند.[18]

پی‌نوشت:

[1]. مقاله‌ای با تیتر؛ نقد «من زئوس هستم» قسمت بنی قریظه.
[2]. نهج البلاغه، خطبه 41 .
[3]. همان.
[4]. همان.
[5]. نهج البلاغه، خطبه 200.
[6]. همان.
[7]. همان.
[8]. در این زمینه ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه، ج 10، از ص 212 تا ص 223 به تفصیل سخن گفته است .
[9]. فی ظلال نهج البلاغه، مغنیه، دارالعلم للملابین، بیروت، ج 1، ص 258.
[10]. پایگاه حوزه، مقاله‌ای با تیتر؛ «آیین زمامداری، در سیره حکومتی امام علی (علیه‌السلام)».
[11]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، مکتبة آیت الله مرعشی نجفی، قم، ج 1، ص 27.
[12].  تاریخ قرآن، آیة اللّه معرفت، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی و دانشگاه‌ها، ص 85.
[13]. مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، علامه، قم، ج 2، ص 109
[14]. همان.
[15]. نهج البلاغه، خطبه 224.
[16]. همان.
[17]. امام علی بن ابی طالب، عبدالفتاح عبدالمقصود، شرکت سهامي انتشار، ج4، ص 399.
[18]. در این مقاله از بعضی مقالات پایگاه حوزه استفاده شده است.

تولیدی

دیدگاه‌ها

سلام. به خاطر زحمت ها و پاسخ های شما ممنونم. اما یه سوال سریعا برام پیش اومد ممنون میشم جواب بدین. چرا علی (ع) اهل حیله و فریب نبود؟ در حالی که نص صریح قرآن گفته که با مکر کنندگان، مکار باشید.

سلام. اولا: مکر یعنی چه؟ مکر به معنای فریب، نیرنگ، تزویر و ریا. با توجه به این معنا؛ این روش با عصمت امام ناسازگار است. حالا من یه سؤال می‌پرسم اگه امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) اهل مکر و نیرنگ بود فرقش با عمرعاص و معاویه چه بود؟ بله حضرت اهل سیاست و کیاست (تیزفهمی و هوشیاری و زیرکی) بودند حضرت در نهج البلاغه می‌فرماید: «به خدا مرا با فریب غافلگیر نتوانند کرد و با سخت گیری ناتوانم نتوانند شمرد» و این را تاریخ گواهی می‌دهد؛ ابن ابی الحدید(سنی مذهب) نقل می‌کند که بارها و بارها خلیفه دوم می‌گفت اگر علی نبود من هلاک می‌شدم. (مکررا خلیفه دوم در باب حکومت و جنگ و قضاوت از حضرت علی(علیه‌السلام) استمداد می‌جست) حضرت در سخنی خیلی زیبا می‌فرماید: «به خدا سوگند معاویه زیرک تر از من نیست، لیکن شیوه او پیمان شکنی و گنهکاری است و اگر نیرنگ و پیمان شکنی ناپسند و ناشایسته نبود من زیرک ترین بودم! لیکن هر پیمان شکنی گناهکار است و هر گناهی نوعی کفر است» ثانیا: کجای قرآن فرموده مکار و اهل نیرنگ باشید؟ «والذين يمكرون السيات لهم عذاب شديد و مكر اولئك هويبور.[فاطر/10]وبراى آنان كه با مكر و فريب كارهاى زشت مى كنند، كيفرى سخت خواهد بود و فريب آنان نابود خواهد شد.» منظور شما اگر آیه «و مكروا و مکر الله والله خير الماكرين [آل عمران/54] و آنان دست به فريب زدند و خدا هم مكر كرد و خداوند بهترين مكر كنندگان است» می‌باشد!! باید گفت منظور مکر خدا حیله و نیرنگ نیست بلکه به معنای چاره جویی است. به اصطلاح دست طرف مقابل را می‌خواند.

نمی‌دونید زئوس همون امام زمانه!؟ سر کارید! هدفشون اینه که دانش‌های جدیدی رو پیدا کنند (همون ۲۵ حرف علم) و اینکه با بی‌خداها و کفار بحث کنه تا با خشونت کمتری (زمان ظهور) با بندگان ملحد خدا رفتار بشه برای ظهور او دعا کنید روایتی هست که می‌گه : اگر ظهور او را می‌خواهد «انکا»ش نکنید!

سلام منم! همینه دیگه ته ته ته استنباط‌های آتئیست‌ها وقتی کم میارن** یا مسخره میکنن و یا آسمون ریسمون بهم میبافن یا دروغ میگن یا فحاشی میکنن تا حرف خودشون رو به کرسی بنشونن بعد اسم خودشون رو گذاشتن خردگرا !!!

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.