ذخائر علمی و ادبی حضرت ابوطالب (ع)

  • 1399/01/02 - 06:10
از دلائلی که می‌توان حضرت ابوطالب (علیه السلام) را با ایمان و اعتقاد کامل دانست و تفکرات او را در زندگی شخصی او مورد بررسی قرار داد، همان اخلاص و عمل بوده که در اشعار و سروده‌های به جای مانده از او می‌توان یافت، این اشعار حاکی از اعتقاد قلبی و طراوشات درونی اوست، و هر یک از این اشعار در اثبات ایمان و اخلاص ابوطالب کافی است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از دلائلی که می‌توان حضرت ابوطالب (علیه السلام) را با ایمان و اعتقاد کامل دانست و تفکرات او را در زندگی شخصی او مورد بررسی قرار داد، همان اخلاص و عمل بوده، که در اشعار و سروده‌های به‌جای‌مانده از او می‌توان یافت، این اشعار حاکی از اعتقاد قلبی و طراوشات درونی اوست، و هر یک از این اشعار در اثبات ایمان و اخلاص ابوطالب کافی است. لذا در این نوشتار نیم نگاهی به این مقوله می‌اندازیم، چرا که اگر گوینده این اشعار یک فرد خارج از تعصبات بود، همگی بالاتفاق به ایمان و اسلام سرآینده آن حکم می‌کنیم، ولی از آن‌جا که شاعر این ابیات، ابوطالب است و دستگاه تبلیغاتی و سازمان‌های سیاسی اموی و عباسی پیوسته بر ضد آل ابوطالب کار می‌کردند، از این نظر گروهی مغرض و معاند، نخواستند و نگذاشتند یک چنین فضیلت‌ها و مزیت‌هایی در میان مردم شایع شود. به هر حال با تمام این اشعار و سروده‌ها، گروهی به تکفیر ابوطالب پرداختند.
ما در این نوشتار مختصر به برخی از قصائد طولانی وی می‌پردازیم و به چند نمونه اشاره می‌کنیم:

ابوطالب طی اشعاری می‌گوید: «لیعلم خیار الناس انّ محمداً....... نبیّ کموسی و المسیح بن مریم
                                                       اتانا بهدی مثل ما ایتاء به........ فکل بامر الله یهدی و یعصم[1]
یعنی اشخاص شریف و فهمیده بدانند که، محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) به مانند موسی و مسیح است، همان‌طور نور آسمانی را که آن دو نفر در اختیار داشتند، او نیز دارد و تمام پیامبران به فرمان خداوند، مردم را راهنمایی کرده و از گناه باز می‌دارند.»
و در اشعار دیگری می‌گوید: «تمنّیتم ان تقتلوه و انّما........امانیّکم هذی کاحلام نائم
                                     نبّی اتاه الوحی من عند ربّه.......و من قال لا، یقرع بها سنّ نادم[2]
یعنی سران قریش! تصور کرده‌اید، که می‌توانید بر محمد دست یابید؟ در حالی‌که آرزویی که در سر می‌پرورانید، کمتر از خواب‌های آشقته نیست، او پیامبر است، وحی از ناحیه خدا بر او نازل می‌گردد و کسی‌که بگوید نه، انگشت پشیمانی به دندان خواهد گرفت.»
و در اشعار دیگری می‌گوید: «الم تعلموا انّا وجدنا محمداً.........رسولاً کموسی خطّ فی اول الکتب
                                                     و ان علیه فی العباد محبّه........ولاحیف فیمن خصّه الله بالحبّ[3]
یعنی ای قریشیان! آیا نمی‌دانید که ما محمد را مانند موسی، پیامبر می‌دانیم و نام و نشان او در کتاب‌های آسمانی قید گردیده است و بندگان خدا محبت مخصوص به وی دارند و نباید درباره کسی‌که خدا محبت او را در دل‌هایی به ودیعت گذارده، ستم کرد؟»
و یا در اشعار دیگر می‌گوید: «والله لن یصلشوا الیک بجمعهم..........حتی اوسد فی التراب رفینا
                                          فاصدع بامرک ما علیک غضاضه..........و ابشر بذاک و قرّ منک عیونا
                                          و دعوتنی و علمت انّک ناصحی...........و لقد دعوت و کنت ثمّ امینا
                                               و لقد علمت انّ دین محمد.............من خیر ادیان البریّه دینا
یعنی ای برادر زاده‌ام! محمد! هرگز دست قریش به تو نخواهد رسید و تا آن روزی که لحد را بستر کنم و در میان خاک دفن گردم، دست از یاری تو برنخواهم داشت، پس آن‌چه را که به آن مامور هستی، آشکار کن و از هیچ‌کس نترس و بشارت بده و چشمانی را روشن ساز، مرا به آئین خود خواندی و می‌دانم که تو پند دهنده من هستی و در دعوت خود امین و درست‌کاری، حقّاً که آیین محمد از بهترین آیین‌هاست.»
لذا طبع شعری ابوطالب باعث گردیده بود، که حقایق و عقاید روحی او در غالب اشعار و قصائد و سرودهایی نمایان گردد، که این گواه بر آن است که از نظر علمی و ادبی خود سرآمد مردمان خود باشد، و هم ایمان و عمل خالص او منجر به این گردید، که موحد و یکتاپرست باشد.

پی‌نوشت:

[1]. مستدرک حاکم، حاکم نیشابوری، دارالحرمین، عربستان، (1417ق)، ج2 ص623.
[2]. سیره ابن هشام، دارالمعرفه، بیروت، لبنان، تصحیح سقا مصطفی، ج1 ص373.
[3]. دیوان ابوطالب، ابوهفّان مهزمی، دار و مکتبه الهلال، بیروت، لبنان، ص32.
[4]. تاریخ ابن کثیر، ابن کثیر، دارالفکر، بیروت، لبنان، ج2 ص42

برچسب‌ها: 
تولیدی

دیدگاه‌ها

سلام علیکم خدمت نویسنده محترم.آقایان اهل بدعت چون نتوانستند چهره امیرالمومنین ع را خدشه دار کنند به نزدیکان ایشان مثل ابوطالب س و عقیل س حمله کردند. ولی ذهی خیال باطل. آتشی که ایزد برافروزد هر کس پفل کند ریشه ش بسوزد.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.