رد پای اعتقاد به امکان وقوع رجعت اموات در منابع اهل‌سنت

  • 1395/04/21 - 14:06
یکی ازاعتقادات اختصاصی شیعه اعتقاد به رجعت است. رجعت یعنی این‌که، گروهى از مؤمنان راستین و عده‏‌اى از کافران بدسرشت، هنگام ظهور منجى عالم بشریت، حضرت مهدى (عج) به این دنیا بازگردانده مى‏‌شوند، اما یکی از استدلالات ناقص مخالفان این عقیده این است که می‌گویند: امکان وقوع این امر در دنیا محال است و عقلاً قابل قبول نیست!

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از اعتقادات اختصاصی شیعه اعتقاد به رجعت است. رجعت یعنی این‌که، گروهى از مؤمنان راستین و عده‏‌اى از کافران بدسرشت، هنگام ظهور منجى عالم بشریت، حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به این دنیا بازگردانده مى‏‌شوند، تا مؤمنان به ثواب یارى آن حضرت در تشکیل حکومت عدل و قسط جهانى نائل آمده، از درک و تماشاى عظمت و شوکت دولت کریمه اسلام، لذت ببرند.[1]
یکی از استدلالات ناقص مخالفان این عقیده، این است که می‌گویند: امکان وقوع این امر در دنیا محال است و عقلًا قابل قبول نیست!

در پاسخ به این شبهه می‌گوییم: آن چیزی که قبلًا سابقه وقوع داشته، عقلاً باز ممکن است، اتفاق بیافتد. اگر امری محال باشد، باید در همه زمان‌ها محال باشد و این درحالیست که رجعت مردگان به دنیا بعد از مرگ، بارها در طول تاریخ اتفاق افتاده و قرآن هم به مواردی از این دست اشاره نموده است، که ما به یک مورد آن همراه با رجوع به تفاسیر معروف از اهل‌سنت اشاره می‌نماییم.
خداوند در سوره بقره به داستان تقاضای قوم حضرت موسی برای روئیتش اشاره می‌کند و می فرماید: «وَإِذْ قُلْتُمْ يا مُوسي لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّي نَرَي اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ، ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ.[بقره/56 - 55] و چون گفتيد: ای موسی! تا خدا را آشکار نبينيم، هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد. پس - در حالی‌که می‌‏‌نگريستيد - صاعقه شما را فرو گرفت، پس شما را پس از مرگتان برانگيختيم، باشد که شکرگزاری کنيد».
در تفسیر این آیه مفسران اهل‌سنت به زنده شدن کسانی‌که مرده بودند و به دنیا رجعت نمودند، اعتراف می‌کنند.
ابن کثیر در تفسیر معروف خود «بعثناکم» را به معنای زنده شدن دوباره مردگان ذکر کرده است.[2]
قرطبی در تفسیر این آیه می‌گوید: «دو قول وجود دارد، که برخی می‌گویند منظور از «بعثناکم من بعد موتکم» به معنی «علمناکم من بعد جهلکم» می‌باشد و قول دیگر که من به آن اعتقاد دارم، همان زنده شدن بعد از مردن است و مردن یک نوع عقوبت برای آن‌ها به‌شمار می‌آمد. همان‌طور که در آیه: «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللّهُ مُوتُواْ ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَـكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَشْكُرُونَ.[بقره/243] مگر داستان آنان که هزاران نفر بودند و از بیم مرگ، از دیار خویش بیرون شدند، نشنیدى که خدا به ایشان گفت بمیرید، آنگاه زنده‌شان کرد که خدا بر مردم کریم است، ولى بیشتر مردم سپاس‌گزارى نمى‌کنند.» به همین معنا آمده است.[3]
در تفسیر طبری نیز به این معنا تصریح شده و می‌گوید: (ثم بعثناكم) به معنی این است که آنان را پس از مرگشان زنده نمود.[4]
سیوطی در الدرالمنثور می‌گوید: «فبعثوا من بعد الموت.[5] پس آن‌ها را برانگیختلإ بعد از مرگشان» که در این‌جا نیز به رجعت دوباره‌ی آن مردگان به دنیا، تصریح شده است.
زمخشری در تفسیرالکشاف می‌گوید: «و(الصاعقة): ما صعقهم، أي: أماتهم، قيل: نار وقعت من السماء فأحرقتهم، وقيل: صيحة جاءت من السماء، وقيل: أرسل الله جنودا سمعوا بحسها فخروا صعقين ميتين يوما وليلة، وموسى -عليه السلام- لم تكن صعقته موتا ولكن غشية.[6] قولی می‌گوید آتشی از آسمان آمد و آن‌ها آتش گرفتند و قولی دیگر می‌گوید: صیحه‌ای از آسمان آمد، و قولی دیگر می‌گوید که خداوند فرستاد لشکری وآن‌ها صاعقه‌ای فرستادند و قوم یک روز و یک شب مردند، اما حضرت موسی بر اثر آن صاعقه نمرد، بلکه به حالت غش افتاد.» در ادامه، این سخن خداوند را که می‌فرماید: «لعلكم تشكرون»، انتظار خداوند از شکر گزاری آنان را به علت نعمت زنده شدنشان بعد از مرگ می‌داند.
برای اثبات این مدعا که اهل‌سنت در منابع قدیم و جدید خود بر امکان وقوع مسئله رجعت اذعان می‌کنند، این چند مورد از تفاسیر معروفشان را به‌عنوان نمونه آوردیم؛ اما بسیار عجیب است، که وقتی مسئله رجعت توسط شیعه مطرح می‌شود، به انکار این مطلب می‌پردازند و شیعه را متهم به خرافه‌گرایی می‌‌کنند؛ لذا این عمل آنان جای بسی تامل دارد!

پی‌نوشت:

[1]. سید مرتضى علم الهدى، رسائل الشریف المرتضى، ج1،ص 125 تحقیق: سیدمهدى رجایى، قم، دارالقرآن
[2]. تفسيرابن كثير، إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي الدمشقي، دار طيبة، سنة النشر: 1422هـ / 2002م، ص264-266
[3]. تفسيرالقرطبي، محمد بن أحمد الأنصاري القرطبي، دار الفكر، ص360
[4]. تفسيرالطبري، محمد بن جرير الطبري، دار المعارف،  ص84-85
[5]. تفسیر الدرالمنثور، جلال الدین سیوطی، مركز هجر، سنة النشر: 2003م – 1424هـ، رقم الطبعة: الطبعة الأولى، عدد الأجزاء: خمسة عشر جزءا، ص371
[6]. تفسير الكشاف، أبو القاسم محمود بن عمر الزمخشري، مكتبة العبيكان، سنة النشر: 1418 هـ - 1998 م، رقم الطبعة: الطبعة الأولى، عدد الأجزاء: ستة أجزاء، ص271

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.