اگر عشق مفهوم معنوی دارد چرا صوفیه آن را منطبق می‎کنند؟

  • 1394/12/04 - 23:44
صوفیه از یک سو معتقدند که عشقی که در صحبت‌های خود از آن نام می‌برند بر امور معنوی صدق می‌کند و منظور ایشان از عشق، همان عشق معنوی است، و حال آن‌که در حکایات و ادبیات صوفیانه همین عشق، تعبیر به عشق مجازی شده است و بیش از عشق تعبیری معنوی داشته باشند، آنرا‌ در تعابیر مادی به‌کار گرفته‌اند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ صوفیه از یک سو معتقدند که عشقی که در صحبت‌های خود از آن نام می‌برند بر امور معنوی صدق می‌کند و منظور ایشان از عشق، همان عشق معنوی است، و حال آن‌که در حکایات و ادبیات صوفیانه همین عشق، تعبیر به عشق مجازی شده است و بیش از عشق تعبیری معنوی داشته باشند، آنرا‌ در تعابیر مادی به‌کار گرفته‌اند. اما برای روشن شدن این سوال باید مطالب زیر روشن ‎گردند.
۱. مطلب اول این است که: عشق که عبارت از تجاوز در حد محبت و میل مفرط به چیزی[۱] می‎باشد، یک صفت و کیفیتی است که بر نفس انسان عارض می‎شود حالا این عشق می‎خواهد عشق حقیقی باشد یا مجازی.
عشق حقیقی عبارت است از عشق به ذات خدا و صفات او و عشق مجازی عبارت است از عشق به غیر خدا. و عشق به غیر خدا را تقسیم کرده‎اند به عشق عفیف و آن عشقی است که مبدأ آن زیبایی مطلق است و به عشق حیوانی و آن عشقی است که مبدأ آن شهوت و طلب لذت حیوانی است.[۲]
پس این نفس و باطن انسان است که این صفت و معنی را به خود می‎گیرد و مثل سایر صفات نفسانی انسان از قبیل: محبت، تنفر، غضب، رضایت، خوشحالی، حسد، تعصب و امثال اینها در خارج مصداق عینی ندارد تا به آن اشاره شود. و هر انسانی استعداد و قوه عشق را نسبت به زیبایی‎های مادی و جسمی در نفس خودش دارد چون در خلقت و سرشت انسان این نیروی نفسانی قرار داده شده است. پس این طور نیست که عشق اصلاً واقعیتی ندارد و یک امر دروغین و بی‎اساس است بلکه عشق یک امر واقعی است که توسط تأثیر مبادی خارجی خصوصاً زیبایی‎های بدنی و ظاهری انسانی در نفس ایجاد می‎شود. منتهی بعضی‎ها در مقابل این اثر خارجی به خاطر داشتن اراده قوی و نفس پاک و تقوی مقاوم هستند و از تولید عشق در نفس خود جلوگیری می‎کنند. اما بعضی‎ها در برابر این مبادی خارجی به علت عوامل درونی و ضعف نفس آسیب پذیرند فلذا تسلیم آن شده و عقل را تبدیل به عشق می‎کنند.
پس از حیث مفهوم بین عشق حقیقی بر فرض وجود آن و بین عشق مجازی تفاوتی وجود ندارد و بر هر تقدیر عشق همان صفت نفسانی و علاقه مفرط و میل شدید می‎باشد که به چیزی تعلق می‎گیرد، نه خصوصیت عاشق و نه خصوصیت معشوق هیچ کدام در حقیقت و معنا و مفهوم عشق دخالت ندارند. حالا می‎خواهد متعلق عشق خدا باشد یا یک پسر یا دختر زیبا تغییری در معنای عشق ایجاد نمی‎شود.
۲. مطلب دوم این است که اختلاف و تفاوت در عشق به اعتبار لذتی[۳] که از عشق در نفس عاشق به وجود می‎آید در یک صورت قابل تصور است و آن این است که عشق به خداوند متعال و امور معنوی قابل تعلق باشد چون در این فرض لذتی که از عشق ناشی می‎شود لذت معنوی خواهد بود. و لذت معنوی یا عقلی به لذتی گفته می‎شود که برای عقل حاصل می‎گردد و عقل آن را درک می‎کند. مثل لذتی که از خواندن نماز، دعا، عبادت. انجام کارهای خیر، دانستن مسائل علمی و امثال اینها برای عقل حاصل می‎شود و فقط برای عقل قابل درک است، اما لذت حیوانی و غریزی و به عبارت دیگر لذت مادی و جنسی که ثمره عشق حیوانی و شهوانی می‎باشد و نیز لذت خیالی و وهمی توسط عقل قابل درک نمی‎باشند بلکه به وسیله حواس ظاهری و یا خیالی و وهمی وقتی که به امور مربوطه‎شان تعلق می‎گیرند در نفس انسان ایجاد می‎شود. بنابراین می‎توانیم عشق را به اعتبار لذتی که از آن حاصل می‎شود به عشق معنوی و عشق مادی و جنسی چنانچه در متن سوال آمده است تقسیم کنیم. ولکن چون اصل مسئله عشق حقیقی دارای ابهام بوده و عقلاً و نقلاً غیر قابل اثبات می‎باشد و حتی اثبات وجود چنین عاشقی در واقع و خارج برای دیگران نیز غیر ممکن است و علاوه بر این‎ها عشق و عقل در شخص واحد و در آن واحد غیر قابل اجتماع است بنابراین تقسیم عشق به عشق معنوی و عشق مادی و جنسی از ریشه باطل می‎گردد و عشق حقیقی و معنوی صوفیه فقط در عالم ادعا جایگاه دارد و وجود مصداق خارجی برای آن غیر ممکن است. پس وجود عشق عملی در خارج و واقع منحصر می‎شود به عشق مجازی ولو عشق مجازی را بر دو قسم عفیف و حیوانی تقسیم کرده‎اند[۴] لکن در حقیقت بین آن دو از نظر ماهیت و مبداء هیچ اختلافی وجود ندارد چون منشاء و مبداء هر دو زیبایی می‎باشد حالا یا زیبائی مطلق یا زیبایی در اندام و بدن انسان و زیبایی مطلقی که منشاء عشق می‎شود مصداقی جز در اندام ظاهری انسان ندارد.
نتیجه این می‎شود که عشق فقط یک عشق است و آن عشقی است که مبداء آن زیبایی در اندام و صورت و اعضاء ظاهری انسان باشد. و زیبای‎های موجود در غیر اندام انسان هرگز نمی‎تواند مبداء عشق بشود و لذا یک حیوان زیبا و یا یک مجسمه زیبا و امثال اینها نمی‎تواند در نفس انسان عشق نسبت به خودشان ایجاد کنند چون نفس انسان از این‎گونه زیبایی‎ها تحریک نمی‎شود. و علت آن این است که در تحقق عشق یک نوع رابطه لذت‎آور بین عاشق و معشوق شرط می‎باشد. و رابطه لذت‎آور هم یا حسی است که با نگاه به معشوق و لمس او و شنیدن صدای او حاصل می‎گردد و یا خیالی و وهمی است که با سرودن اشعار و تخیل معشوق برای عاشق قابل تحقق است.
۳. مطلب سوم این است که آیا واقعاً صوفیه در عمل عشق را منطبق بر عشق مادی و جنسی می‎کنند صدق این مطلب از گفتار خود عرفا و اعمال و کرداری که در این جهت از صوفیه و عرفا نقل شده است روشن می‎گردد.
ملاصدرا درباره عشق عرفا و صورت‎های زیبای جوانان احوالی را ذکر می‎کند و خود وی چنین نظر می‎دهد: التذاذ شدید به صورت زیبا و محبت مفرط به سوی کسی که در آن شمائل لطیف و تناسب اعضا و ترکیب بدنی قشنگ وجود دارد متحسن و محمود است و غایات شریف بر آن مترتب می‎گردد. در ادامه می‎گوید: وجود این عشق در انسان از فضائل و محسنات شمرده می‎شود نه از رذائل و بدی‎ها. و این عشق باعث می‎شود که معلمین پسران زیبا روی را به خاطر رغبتی که در آنها به سوی این پسران وجود دارد به طور احسن تعلیم دهند. و گفته است که این عشق انسان را به عشق حقیقی می‎رساند به دلیل اینکه "المجاز تنطره الحقیقه".[۵]
اما رفتار و کردار عرفاء و صوفیه بنابر آنچه که از احوالات و زندگی نامه‎های آنها نقل شده اکثر آنها عملاً به عشق حیوانی و مادی مبتلا بوده‎اند.[۶]
۴. بعد از بیان این مطالب عوامل انطباق عشق به امور مادی و جنسی را می‎توانیم چنین مطرح کنیم:
اول: عامل اول که از کلام خود صوفیه و عرفا بدست می‎آید این است که عشق مجازی پلی است که عاشق را به عشق حقیقی می‎رساند و در این رابطه ملاصدرا چنین می‎گوید: «... استعمال این محبت (عشق) در اواسط راه عرفانی و در حال ترقیق نفس و تنبیه از خواب غفلت و اخراج نفس از بحر شهوات حیوانی سزاوار است. اما در زمان استکمال نفس به علوم الهیه و اتصال او به عالم قدس دیگر برای او سزاوار نیست که دوباره خود را به این عشق مشغول کند».[۷]
البته این عامل توجیه و بهانه‎ی خوبی برای صوفیه می‎باشد ولکن اصل مسئله دارای اشکالات متعددی است. چون اولاً، عشق حقیقی نسبت به خداوند قابل تحقق نیست تا عشق مجازی پلی برای رسیدن به آن قرار بگیرد. ثانیاً شخص عارف وقتی مشغول عشق مجازی با زیبا رویان است چگونه برای او ممکن است که از عشق حیوانی به عشق حقیقی منتقل گردد و چگونه این حد و مرز بین عشق حقیقی و عشق مجازی در او ایجاد می‎شود تا او درک کند که به مقام وصال رسیده است و دیگر باید از عشق مجازی اجتناب کند؟ آیا اجتناب از عشق مجازی بعد از اینکه غرق در آن شد برای او ممکن است؟ ثالثاً اینکه بعد از وصال به عالم قدس دوباره برای عارف برگشت به سوی عشق مجازی احتمال داده می‎شود و چنانکه خود ایشان فرموده این خود دلیلی است بر اینکه عاشق اصلاً به عشق حقیقی و وصال نرسیده است و نمی‎رسد.
دوم: عامل دوم چیزی است که از بطلان عامل اول بدست می‎آید و آن این است که بعد از بطلان عشق حقیقی اثباتاً، ثبوتاً و مصداقاً عشق منحصر می‎شود در عشق مجازی و آن هم در قالب عشق حیوانی و جنسی وقتی که چنین شد فقط کسانی عملاً مبتلا به این عشق می‎شود که تحت سلطه هواهای نفسانی و شهوانی خود قرار گرفته باشد و از نفس اماره پیروی کند و از ضعف اراده و عدم تقوی و عدم ایمان محکم برخوردار باشد.
در نتیجه در هیچ شریعتی بر عشق و عاشقی ترغیب نشده است و در شریعت اسلام حتی از مقدمات آن نهی شده است مثلاً پیامبر اسلام فرمود:«حذر کنید از نظر کردن به پسران ساده روی اغنیاء و ملوک که فتنه ایشان سخت‎تر است از فتنه دختران مخدره»[۸] روایات در احادیث زیادی در این رابطه وجود دارد که نیاز به ذکر نیست.
در قرآن کریم عشق زلیخا به حضرت یوسف (علیه السلام) نکوهش شده است و فرموده است که اگر برهان خداوند نبود حضرت یوسف نیز به این عشق آلوده می‎شد و سر از فحشاء در می‎آورد ولکن خداوند او را حفظ کرد.[ سوره یوسف، آیه ۲۳ و ۲۴]
پس عارف و صوفی باید از این پل برگردد و راه رسیدن به خداوند را از معصومین (علیه السلام) بیاموزند.

پی‌نوشت:
[۱] . سید جعفر سجادی، فرهنگ علوم عقلی، ص ۳۵۷، تهران، انجمن اسلامی حکمت و فلسفه، ۱۳۶۱ ش.
[۲] . نصیرالدین محمد طوسی، شرح اشارات ۳/۳۸۳، قم، نشرالبلاغه، اول، ۱۳۷۵ ش.
[۳] . سید جعفر سجادی، فرهنگ علوم عقلی، ص ۵۰۳، تهران، انجمن اسلامی حکمت و فلسفه، ۱۳۶۱ ش.
[۴] . نصرالدین محمد طوسی، شرح اشارات، ۳/۳۸۳، قم، نشرالبلاغه، اول ۱۳۷۵ ش و صدرالدین شیرازی اسفار، ۳/۱۷۱، بیروت، در احیاء التراث العربی، سوم، ۱۹۸۱ م.
[۵] . صدرالدین محمد شیرازی، اسفار ۳/۱۷۱ و ۱۷۳، بیروت، داراحیاء التراث العربی، سوم ۱۹۸۱م.
[۶] . رجوع شود به خیراتیه، ج ۱، تألیف آقا محمدعلی بهبهانی.
[۷] . صدرالدین محمد شیرازی، اسفار، ۳/۱۷۵، بیروت دارالحیاء التراث العربی، سوم ۱۹۸۱م.
[۸] . محمد حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۲۰/۳۴۰، قم، موسسه آل البیت داراحیاء التراث، سوم، ۱۴۱۶ ق.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.