خلفای پیامبر، قریشی‌اند

  • 1394/10/12 - 08:04
یکی از مسائلی که همواره مورد اختلاف شیعیان و اهل‌تسنن وجود داشته و کماکان نیز ادامه دارد بحث جانشینی و خلافت بعد از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌باشد که چالش‌های زیادی را نیز به بار آورده است. صرف نظر از مباحثی که در باب تصریح نبّی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به جانشینی پس از خود مطرح نموده که آیا ایشان...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از مسائلی که همواره مورد اختلاف شیعیان و اهل‌تسنن وجود داشته و کماکان نیز ادامه دارد بحث جانشینی و خلافت بعد از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌باشد که چالش‌های زیادی را نیز به بار آورده است. صرف نظر از مباحثی که در باب تصریح نبّی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به جانشینی پس از خود مطرح نموده که آیا ایشان به صراحت نامی از جانشینان خود برده‌اند یا خیر؟ روایاتی در کتب شیعه و اهل‌سنت موجود می‌باشد که بیانگر نشانه‌هایی از جانشینان پس از ایشان می‌باشد و البته از همین مورد نیز به خوبی می‌توان درک کرد که پس حتما رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به مسئله جانشینی پس از خود و ادامه خلافت و زمام‌داری امور مسلمین توجه داشته و بدون بیان آن، دنیا را ترک نفرمودند.
از جمله نشانه‌هایی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد خلفا و جانشینان پس از خود بیان فرمودند، قریشی بودن آن‌ها می‌باشد. قریش یکی از طوایف معروف و مهم مکّه در آن زمان بود که از اهمیت و جایگاه خاصی برخوردار بوده که از جمله آن کلیدداری کعبه بوده است. خود وجود مقدس رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز از قریش بودند که ایشان به افتخار، نسب خود را از اهل قریش تا چندین نسل بیان می‌دارند.
با توجه به موارد فوق روایاتی از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را که مورد قبول اهل‌سنت نیز بوده و در کتاب صحیح بخاری نیز آمده در این خصوص متذکر می‌شویم. بخاری، در «صحیح» خود با بیان مقدمات روایی حدیث و ناقلان آن می‌نویسد: «... فانّی سمعت رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) یقول: انّ هذا الامر فی قریش لا یعادیهم احد الا ان کبه الله فی النّار علی وجهه، ما أقاموا الدّین.[1] شنیدم از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که فرمود: این امر (خلافت و جانشینی) در قریش است و کسی با آنان ستیز نمی‌کند مگر این‌که خداوند او را با صورت در آتش (جهنم) می‌اندازد البته تا زمانی که دین را به پا دارند»  به‌طور خلاصه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در این روایت فرموده است: خلافت در قریش است و هر کس با آنان بستیزد، خدا او را با صورت در آتش دوزخ می‌اندازد. البتّه تا زمانی [این امر برای قریش است] که دین را بر پا دارند. نکته حائز اهمیت در این روایت تصریح به قریشی بودن امامان و جانشینان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌باشد.
روایت دیگر در این خصوص (مناقب اهل‌ قریش) نیز در صحیح بخاری آمده است که می‌فرماید: «...عن النّبی (صلی الله علیه و آله و سلم) انّه قال: لا یزال هذا الأمر فی قریش ما بقی منهم اثنان؛ از رسول خدا روایت شده که فرموده است: امر (خلافت) از قریش زائل نمی‌شود گرچه از ایشان دو نفر مانده باشد.[2] در این روایت از تعداد و خصوصیات جانشینان سخنی به میان نیامده، فقط این خصوصیت که جانشینان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از قریش هستند، بیان شده است. چنان‌که مشاهده می‌کنیم، در این روایات به قبیله قریش، فضایلی داده شده و از همه مهم‌تر اینکه خلافت از آنِ ایشان است.
همچنین ابی‌داوود از جابر بن سمره نقل می‌کند:
شنیدم از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) که می‌فرمود: پیوسته این دین، عزیز و شکست‌ناپذیر است، مادامی‌که دوازده خلیفه، رهبری آن را برعهده داشته باشند؛ در این هنگام مردم تکبیر گفتند و فریاد بر آوردند. سپس پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) کلمه‌ای فرمود که پنهان بود و من نشنیدم، به پدرم گفتم: ای پدر! پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) چه فرمود؟ گفت: حضرت فرمود: تمامی این دوازده خلیفه از قریش‌اند.[3]
اعتقاد به قریشی بودن خلفا را در مذاهب و فرق اشاعره، ماتریدیه و معتزله و... نیز آمده است که بدان اشاره می‌کنیم:
تفتازانی شرط قريشی بودن را به عنوان شرطی كه مورد اتفاق امت اسلامی بوده، ياد كرده است.[4] و ظاهرا مقصود وی از اتفاق امت، اجماع صحابه است؛ چنان كه در ادامه به اجماع صحابه بر آن استدلال كرده است. زيرا در سقيفه وقتی انصار گفتند: «منا امير و منكم امير؛ برای ما امیری است و برای شما امیری دیگر» ابوبكر با پيشنهاد آنان به دليل اين كه از قريش نيستند، و(امامت بايد در قريش باشد)، مخالفت كرد. بنابراین مهاجران و انصاری که در سقیفه حاضر بودند با سخن وی مخالفت نكردند؛ چنان كه پس از آن نيز كسی با وي در اين باره كه امام بايد از قريش باشد، مخالفت نورزيد. تكيه گاه اين استدلال حديث نبوی «الأئمة من قريش؛ امامان از قریش‌اند» است. حديث مزبور در صحاح و مسائيد اهل سنت روايت شده است.[5]
در كتاب‌های كلامی ماتريديه نيز قريشی بودن به عنوان يكی از صفات و شرايط امامت آمده است. ابو حفص نسفی گفته: «و يكون من قريش و لا يجوز من غيرهم؛ و (امامت) از قریش می‌باشد و برای غیر ایشان جایز نیست» تفتازانی در شرح كلام وی آورده است: «دليل اين شرط، حديث نبوی «الأئمة من قريش؛ امامان از قریش‌اند» است. اين حديث اگر چه خبر داده است، ولی آن گاه كه ابوبكر در رد سخن انصار به آن استدلال كرد و اصحاب با او مخالفت نكردند، مفاد حديث مورد اجماع قرار گرفته است.»[6]
جمال الدين حنفی نيز گفته است: «يكی از شرايط امامت، قريشی بودن امام است؛ زيرا پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: «الأئمة من قريش؛ امامان از قریش‌اند».[7]
قاضی عبدالجبار معتزلی درباره شرط قريشی بودن امام، گفته است: «در اين باره اقوال مختلف است. برخی، مانند ضرار (معتزلی) و برخی از خوارج، امامت غير قريشی را جايز دانسته‌اند؛ برخي ديگر امام را منحصر در قريش دانسته‌اند و گروهی نيز آن را مخصوص عترت پيامبر دانسته‌اند.»[8]
ابن ابی الحديد درباره آراء معتزله در اين باره گفته است: «گروهی از قدمای معتزله بر اين عقيده بودند كه نسب در امام شرط نيست؛ هرگاه فردی صفات امام را دارا باشد، قريشی بودن امتيازی به شمار نمی‌آید و قريشی نبودن مانع نخواهد بود؛ ولی اكثر معتزله نسب را در امامت شرط دانسته و آن را مخصوص قريش می‌دانند؛ و بيشتر اصحاب ما بر اين عقيده‌اند كه مفاد حديث «الأئمة من قريش؛ امامان از قریش‌اند» اين است كه هرگاه از قريش فردی دارای شرايط ديگر امامت باشد، بايد او به عنوان امام برگزيده شود؛ ولی اگر چنين فردی يافت نشد، قريشی بودن شرط امامت نخواهد بود، اما برخی از اصحاب ما بر اين عقيده‌اند كه مفاد حديث مزبور اين است كه پيوسته در ميان امت اسلامی افرادی از قريش، كه شرايط امامت را دارا باشند، يافت خواهد شد».[9] مطالعه مقالات دیگر در این باب نیز توصیه می‌شود.[10]

پی‌نوشت:
[1]. بخاری، صحیح بخاری، بیروت، ج9، ص62
[2]. همان
[3]. سمعت رسول الله یقول: لا یزال هذا الدّین عزیزاً الى اثنی‌عشر و کبّر النّاس و ضجّوا. ثم قال (صلی الله علیه و آله و سلم) کلمة اخفیت. قلت لابی: یا ابه ما قال؟ قال: کلّهم من قریش. مسلم النیشابوری، صحیح مسلم، بیروت، ج3، ص6
[4]. سعد الدين تفتازاني، شرح المقاصد، ج 5، ص 244
[5]. مسلم النیشابوری، صحيح مسلم ج 3، ص 1452، كتاب‏الاِمارة، باب: الناس تبع لقريش
[6]. شعبان داداشی،شرح العقائد النسفيه، تهران، ص 112 ـ 111 اصول الدين، ص 273
[7]. مقدس اردبیلی،اصول الدين، قم، ص 273
[8]. المغني في ابواب التوحيد و العدل، الامامة، ج 1، ص 199
[9]. قاضی عبدالجبار، شرح نهج البلاغه، ج 9، ص 70
[10].دوازده خلیفه در منابع اهل سنت
دوازده خلیفه در منابع اهل‌سنت، غلام‌حسین زینلی 
آیا سند حدیثی که تعداد امامان شیعه را دوازده تن ذکر می‌کند، ضعیف است؟ 

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.