خلفا و مسأله کلاله

  • 1394/09/25 - 09:09
کلاله واژه‎ای است که دو بار در قرآن در مسائل مربوط به ارث آمده است. هنگامی که از خلیفه اول درباره آن سؤال شد، چنین پاسخ داد: «درباره آن با نظر و رأی خودم می‎گویم و اگر درست گفته باشم (لطفی) از جانب خداست و اگر خطا گفته باشم از خودم و شیطان بوده است.» وقتی این گفتار به امام علی (علیه السلام) رسید، وی را سرزنش نموده معنی کلاله را بیان نمود که...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ کلاله واژه‎ای است که دو بار در قرآن در مسائل مربوط به ارث آمده است[1]. هنگامی که از خلیفه اول درباره آن سؤال شد، چنین پاسخ داد: «أقول فیه برأیی فأن اصبت فمن الله و أن اخطأت فمن نفسی و من الشیطان.[2] درباره آن با نظر و رأی خودم می‎گویم و اگر درست گفته باشم (لطفی) از جانب خداست و اگر خطا گفته باشم از خودم و شیطان بوده است.» وقتی این گفتار به امام علی (علیه السلام) رسید، وی را سرزنش نموده معنی کلاله را بیان نمود که برادران و خواهران متوفّی (که وارث دیگری ندارد) هستند. اما خلیفه دوم نیز علیرغم فهمیدن معنی آن، گفت: «أنی لأستحی أن أردّ شیئا قاله ابوبکر[3] از رد کردن چیزی که ابوبکر گفته است، حیا می‎کنم.» این درحالیست که خود ابوبکر اعتراف کرده بود که معنی آن را نمی‎داند! و گمان می‎کرد معنی آن فقط متوفّایی است که فرزند ندارد و بعدا نظرش عوض شد[4].
امّا مگر احکام الهی توقیفی نیست و نباید فقط و فقط توسط خداوند تعیین شود؟! حتی علمایی از اهل سنّت که نظر شخصی را در احکام جایز دانسته‎اند، آن را منحصر به مواردی نموده‎اند که آیه و روایتی در آن مورد نیامده باشد.
حتی این عملکرد خلیفه اول با کلام خودش وقتی از معنی آیه «وَ فاکِهَةً و أبّا[عبس/31] و میوه‎ و چراگاه» مورد پرسش واقع شد و جوابش را نمی‎دانست، گفت: «أی سماء تظلنی أو أی أرض تقلنی و أین اذهب اذا قلت فی کتاب الله بغیر ما أراد تبارک و تعالی؟![5] کدامین آسمان بر من سایه خواهد افکند و کدامین زمین مرا جای خواهد داد و به کجا بروم، اگر درباره کتاب خداوند چیزی غیر از آنچه خداوند بلند مرتبه اراده کرده است بگویم؟!»
این تنها یک نمونه از موارد زیادی است که خلفای پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) به احکام اسلام آگاهی نداشته‎اند و ثابت کننده این حقیقت است که خلافت حقّ خاندانی بوده است که از کودکی در مهد علم پیامبر (صلی الله علیه و آله) رشد یافته و باب علم نبی (صلی الله علیه و آله) بوده‎اند.

پی‎نوشت:
[1]. قرآن کریم، سوره نساء، آیه 12 و 176.
[2]. الدارمی، السنن: ج 2 ص265. معتزلی، شرح نهج البلاغه: ج17 ص201. شیخ مفید، الارشاد: ج1 ص200.
[3]. مفید، الارشاد: ج1 ص200. شیخ مفید، الفصول المختارة: ص151. علامه حلی، کشف الیقین: ص69.
[4]. قرطبی، الجامع لأحکام قرآن: ج5 ص77. شوکانی، فتح القدیر: ج1 ص434.
[5]. ابن حجر، فتح الباری: ج13 ص229. سیوطی، تفسیر الدر المنثور: ج6 ص317.

برای مطالعه بیشتر بنگرید به: سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة الامام علی (علیه السلام)، ج11 ص321-324، نشر ولاء المنتظر.

نویسنده: سلام

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.