استادخدایی در اکنکار !
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ خدا بودنِ استاد در اکنکار را میتوان نوع خاصی از انسانخدایی اکنکار تلقی کرد. پال توئیچل در مکاشفاتی که در [کتاب] دندان ببر دارد، بارها او و استادان همراهش توسط خدایان طبقات، خدا خطاب میشوند. حتی در مراحل پایانی او صدایی از درون میشنود که خود او خداست.[1] وی در همین کتاب از قول فوبی کوانتز بهطور واضح اعلام میدارد که خداوند در درون آدمهاست و چیزی جدای از آنها نیست.[2] هر چند در بسیاری از نوشتهها اکنکار اعلام میکند که استاد تنها مجرای فیض الهی است؛ اما در بسیاری از مواقع نیز استاد را مجلای الهی میداند: «او نشان خواهد داد که ماهانتا وجهی از وجوه الهی است که به خاطر رهاسازی روحها هیئت انسانی به خود میگیرد».[3]
این آموزه نیز قرابت شدیدی به آموزههای مسیحیت دارد؛ چه اینکه مسیحیان نیز معتقدند که مسیح (علیه السلام) تجسید و تجلّای الهی بود که برای رها کردن روحهای دربند از گناه نخستین، هیئت انسانی به خود گرفته است. شریعت کی سوگماد در جایی دیگر به وضوح به تجلّی سوگماد در زمین در قالب ماهانتا پرداخته است: «استادِ حقِّ در قید حیات، تجلّی جسمانی سوگماد در زمین است و مأموریت دارد همۀ روحهایی را که آمادۀ بازگشت به جهانهای بهشتیاند بدانجا عودت دهد.»[4] «پال» در جملاتی، پا را از این هم فراتر نهاده، مقام استادی را (که از قضا به خود او تعلق گرفته) نیز خدا میخواند. او مینویسد: «استاد در واقع خدایی است در درون ما که از طریق صدای پر عطوفتِ وجدان به ما درس میدهد.»[5] او هیچ ابایی ندارد تا خدایِ خدایان اکنکار را همتراز با استاد قرار داده، خود را سوگماد اعلی بپندارد: «سوگماد عشق، حکمت و قدرت است. او حاضر مطلق است و در همه چیز نفوذ دارد. استادِ حقِّ در قید حیات نیز چنین است.»[6] این در حالی است که اکنکار، سوگماد را خدایِ خدایان، مطلقِ مطلقان، مقدّسِ مقدّسان، رحیمِ رحیمان، قادرِ مطلق، حاضرِ مطلق و عالمِ مطلقِ تمام کائنات میداند.[7] در قاموس کتابِ مقدسِ ادعایی اکنکار، ماهانتا دارای جنبههای سه گانهای است که از آن با عنوان تثلیث سوگماد یاد میکنند. نخستین جنبه، حضور مطلق و ازلی ماهانتاست و در قلب اقیانوس عشق و رحمت قرار دارد. دومین جنبه سوگماد کالبد شکوهمند و عالمگیری است که روح هستی یا اک نامیده میشود. سومین جنبه نیز کالبد متجلّی شدۀ ماهانتاست که یگانۀ جاویدان و تجلّی کالبدی سوگماد نامیده شده است. در ادامه، کتاب مقدس ادعایی، سومین جنبه را که تجلّی کالبد سوگماد است، تناسخ خداوند در هیئت انسانی میشمارد.[8] به راستی خداوند به کدامین کارما تناسخ یافته است؟
از آنجایی که محال عقلانی بودنِ تجلّی جسمانی خداوند برای پیامبر اکنکار که خود زمانی فلسفه خوانده است روشن بوده، در جاهای فراوانی استاد را فقط واسطه نامیده و تأکید کردهاند که استادان انسانهایی بیش نبودهاند. البته تناقضگویی اکنکار را میتوان یکی از ویژگیهای دائمی آن شمرد که نگارنده به جهت تکرار آن در مباحث مختلف دچار شرمندگی در بیان شده است.
تحلیل و بررسی
یکم: در اکنکار هرچند ادعا میشود هدف، رسیدن به جهانهای بهشتی است، آنچه از نوشتهها و آموزههای این آیین برمیآید، هدف اصلی ارتباط با استاد است. جایگاه ویژهای که برای استاد خلق شده است و نیز دعوتهای مکرّر برای هر امری به سوی استاد، نشان از این واقعیت دارد. رسیدن به جهانهای بهشتی و درنوردیدن اقلیم سوگماد، بهانههایی هستند تا چلاها و پیروان اکنکار دست به دامان ماهانتا شوند. در عمل نیز مشاهده میشود فراتر از ارتباط با استاد چیز دیگری وجود ندارد. آموزشهای رؤیابینی هم اکیستها را تا بدانجا پیش میبرد که در عالم خیال، تصویر یا نوری از استاد را ببینند.
دوم: علائم و ویژگیهایی که استاد اکنکار را با آن میسنجند کاملاً ذهنی و اثباتناپذیر است. اینکه استادِ بیرون، از سوی سوگماد و توسط استاد پیشین انتخاب میشود، در تاریخچۀ کوتاه این آیین بارها زیر پا گذاشته شده است. پال توئیچل هرگز استاد بعدی را برنگزید و فقط به یک رؤیای ادعایی اکتفا شد. هارولد کلمپ نیز بیشتر در نبردی نفسگیر به این مسند دست یافت. جالب این که فقط همین دونفر بهطور رسمی بعد از بنیانگذار اکنکار بر مسند ماهانتایی تکیه زدهاند. گزینش استاد درون نیز فقط با رؤیا و در عالم خیال و تصور صورت میگیرد.
سوم: اکنکار تفاوت خدا (که همان سوگماد است) را با استاد بیان نمیکند. فراوان اتفاق میافتد که اکنکار، استاد را همان خدا و سوگماد میانگارد؛ پس میتوان به درستی ادعا کرد که اکنکار آیین دعوت به پرستش استاد است.
چهارم: سازوکار انتخاب استادان اکنکار، کلاف سردرگمی است. البته این کلاف سردرگم، بلافاصله پس از درگذشت بنیانگذار آن، مشکل عظیمی برای آنها بهوجود آورد. انتخاب داروین گراس با ادعای اینکه وی انتخاب پالتوئیچل و به تبع آن انتخاب سوگماد است، برای مدتی بحران جانشینی را حل کرد؛ اما با گذشت زمان، انتخاب سوگماد اشتباه از آب درآمد و اکنکار با ادعای دیگری هارولد کلمپ را برگزیدۀ سوگماد معرفی کرد و داروین گراس را از گردونه خارج ساخت. البته تقارن ازدواج داروین گراس با گیل توئیچل (بیوۀ پیامبر ادعایی این آیین) با انتخابش به مقام ماهانتایی و نیز تقارن خلع او از این مقام با جدا شدنش از بیوۀ پال، بر دامنۀ این مشکل میافزاید.
پنجم: اجر و مزد خواستن رهبران این آیین از پیروانشان با عناوین مختلف نیز پرسشهای فراوانی ایجاد کرده است. استاد برای پذیرش چلاها از آنها حقِّ عضویت ماهانه دریافت میکند. پاسخ به پرسشهای چلاها نیز با عنوان مشاوره انجام میگیرد و از آنها حق مشاوره دریافت میشود.
ششم: به رغم تبلیغات فراوان دربارۀ جایگاه استادان اکنکار، تناقضگوییهای آنها در گفتهها و نوشتههایشان مشکلات فراوانی برای آنها بهوجود آورده است. اگر اساتید از عالم واقع و درون باخبرند و سخنانشان از عالم واقع سرچشمه میگیرد، هرگز نباید دچار تناقضگویی بشوند؛ اما در تمام باورهای اکنکار، تناقضگوییها موج میزند.
هفتم: اکنکار بسیار سعی دارد استادان خود را در کنار پیامبران برگزیدۀ الهی و یا حتی بالاتر از آنها قرار دهد. در حالیکه:
- پیامبران برگزیدۀ الهی صدق ادعای نبوّت خود را با معجزات فراوانی به اثبات میرساندند. بنا به یک استدلال کاملاً عقلایی، هر کس ادعا کند از جانب خداوند، مَسند پیامبری را بر عهده دارد، باید بتواند ادعای خود را با عمل خارقالعادهای که فقط با اذن الهی صورت میگیرد به اثبات برساند. معجزه، نوعی اثبات پیامبری است تا هر گزافهگو نتواند خود را در این جایگاه رفیع قرار دهد. در طول تاریخ، تمام پیامبرانی که از سوی تودۀ بشر و نیز عقلا و اندیشمندان بهعنوان واسطههای الهی پذیرفته شدهاند، معجزاتی سِتُرگ به داشتهاند. عیسای روح الله با بخشیدن حیات مجدّد، به اثبات نبوّت خود پرداخته است. موسای کلیم الله نیز با عصا و یدبیضاء و شکافتن دریا هدایت مردم را در دست گرفت. پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) با کتاب آسمانی و تحدّیهای فراوان و همچنین معجزات دیگری مانند شقّالقمر و سخن گفتن سنگریزهها و ... به اثبات ادعای خود میپرداخت. این معجزات آنچنان مردم را به عجز وامیداشت که حتی معاندین و مخالفین سرسخت انبیای الهی، به عظمت آنها اذعان میکردند. امّا اکنکار معجزه را کلاً نفی کرده، میگوید ماهانتا هیچ وظیفهای در قبال دیگران ندارد تا با معجزه، درستی ادعاهای خویش را ثابت کند. در واقع اکنکار بار دیگر در مقابل عقل و سیرۀ عقلا صفآرایی کرده است.
- تمام پیامبران الهی دارای پیشینۀ اجتماعی کاملاً مثبتی بودهاند که به محض ادعای پیامبری، بسیاری بر صدق گفتههای آنها شهادت میدادهاند؛ مثلاً هیچکدام از کفّار مدینه نگفتهاند که پیامبر اسلام در دوران زندگیاش گناهی مرتکب شده و یا به کسی تعرضی کرده است؛ اما پال توئیچل بهعنوان پیامبر این فرقه، به سرقت ادبی متهم شده و نیز دورانی از زندگیاش را با جنون سپری کرده است. همچنین هارولد کلمپ نیز مدتی را در تیمارستان بستری بوده است.
- پیامبران الهی از عصمت برخوردار بودهاند و هرگونه عمل شنیع و خلاف شرع و اخلاق هرگز از آنها صادر نشده است. البته ناگفته پیداست برای ادعایی به بزرگی پیامآور بودنِ خداوند، لازم است چنین ویژگیای در مدعی وجود داشته باشد. اگر پیامبران دارای پیشینۀ سالم و بدون عیب نباشند و یا اینکه به راحتی دچار اشتباه و گمراهی و عصیان شوند، چگونه میتوان به صحّت پیامهای ادعایی آنان ایمان آورد؟ پس عصمت و دوری از گناه نیز از لوازم عقلی و عقلایی پیامآور بودن است که باید هر پیامآور الهی از آن برخوردار باشد. مثلاً پیامبر اسلام را همگان، حتی دشمنانش «محمد امین» میخواندند؛ چون همه به صداقت در گفتار و امانت در رفتار او ایمان داشتند و هرگز در زندگی قبل از نبوت و یا بعد از نبوت از وی گناه، ظلم و یا نقض پیمانی مشاهده نشده است، درحالیکه پال توئیچل خود دورانی از زندگیاش را در حاشیهنشینی بهسر برده و داروین گراس به اتهام غرق بودن در نفسانیات از مقامش خلع میشود. هارولد کلمپ نیز دورانی را با سرکشی در برابر خداوند پشت سر گذاشته است.
- پیامبران الهی هیچ اجر و مزدی را در مقابل رسالتشان طلب نکردهاند، کما اینکه پیامبر اسلام نیز دریافت هرگونه اجر و مزد را نفی کرده است. اما پیامبران ادعاییِ اکنکار با فرم و ثبت رسمی به دریافت اجر و مزد میپردازند.
- پیامبران الهی همگان را به سوی خدا فرا میخواندند و هر کس را که به آنها بیش از حد علاقه نشان میداد از این عمل باز میداشتند. همچنین آنانی را که پیامبران را در جایگاه خدایی قرار میدادند، تکفیر کرده، به مجازات میرساندند؛ اما در اکنکار، ماهانتا همان خداست که برای راحتی بشر به زمین آمده است تا پرستیده شود!
- گاهی نیز اکنکار سعی دارد ماهانتا را انسانی کامل معرفی کند. اما آیا واقعاً میتوان استاد اکنکار را انسان کامل نامید؟ اکنکار هیچگونه ویژگی و مراتبی را برای انسان کامل خود معرفی نمیکند و صرف استادِ حقِّ در قید حیات بودن را کافی میداند. این درحالی است که در ویژگیهای استاد نیز دچار ضعف شدیدی هستند.
پینوشت:
[1]. دندان ببر، توئیچل، پال، ترجمه هوشنگ اهرپور،چ پنجم، تهران، نگارستان کتاب و زرین، 1381، ص 226.
[2]. همان، ص 239.
[3]. شریعت کی سوگماد، توئیچل، دوجلد، ترجمه هوشنگ اهرپور، بیجا، بیتا، ج1، ص 296.
[4]. همان، ج1، ص 57.
[5]. همان، ج 1، ص 352.
[6]. همان، ج 1، ص 189.
[7]. همان، ج 1، ص 75.
[8]. همان، ج1، ص 64.
برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به: سودای دین داری، عبدالحسین مشکانی سبزواری، قم، نشر صهبای یقین، ص 163.
افزودن نظر جدید