دلیل عقلی و نقلی بر رجعت از منظر شیعه و اهل سنت

  • 1394/02/16 - 08:47
از عقاید شیعه اعتقاد به رجعت است و این تفکر به معنی انکار معاد نیست و روایات مرتبط به معاد نیز تأویل به رجعت نمی‌شود، بلکه هر کدام از این دو موضوع (معاد و رجعت) ادله خاص خود را دارد، لذا مقصود از رجعت آن است که پس از ظهور منجی عالم و قبل از قیام قیامت بخشی از مردم (بهترین افراد و شقی‌ترین افراد) زنده می‌شوند و به پاداش یا مجازات برخی از...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از عقاید شیعه اعتقاد به رجعت است و این تفکر به معنی انکار معاد نیست و روایات مرتبط به معاد نیز تأویل به رجعت نمی‌شود، بلکه هر کدام از این دو موضوع (معاد و رجعت) ادله خاص خود را دارد، لذا مقصود از رجعت آن است که پس از ظهور منجی عالم و قبل از قیام قیامت بخشی از مردم (بهترین افراد و شقی‌ترین افراد) زنده می‌شوند و به پاداش یا مجازات برخی از اعمال خود می‌رسند، که البته این نظر اکثر علمای شیعه می‌باشد.

- از نظر عقلی؛ نیز رجوع بعضی از انسان‌ها به دنیا هیچ اشکالی ندارد، چرا که نه مخالف قدرت الهی است و نه موجب اعتقاد به تناسخ می‌گردد، هر چند که در امت‌های گذشته نیز نمونه‌هایی هم از رجعت موجودات وجود داشته است و بهترین دلیل بر امکان چیزی وقوع آن چیز است.

- از نظر دلیل نقلی: آیات و روایات فراوان بر این مسئله وجود دارد، از جمله آیات وارد در قرآن، سوره نمل آیه 84 است که خداوند می‌فرماید: «و یوم نحشر من کل امة فوجاً ممّن یکذّب بآیاتنا» یعنی روزی که از هر جمعیتی گروهی از آیات ما را تکذیب می‌کردند محشور می‌کنیم، و این در حالی است که می‌دانیم حشر در قیامت مربوط به تمام مردم است که آیه 47 سوره کهف به این موضوع صراحتاً اشاره می‌کند. آیه 83 سوره نمل عبارت (دابةً من الأرض...) دارد که طبق روایات گوناگون این آیه به حضرت علی (علیه السلام) تفسیر شده که به دنیا برمی‌گردد. آیات دیگری که دلالت می‌کند بر مردم و زنده شدن برخی از افراد در امت‌های گذشته مثل آنان که بر اثر صاعقه مردند و سپس زنده شدند، مانند آیه 56 سوره بقره است که خداوند در قرآن می‌فرماید: «وإذ قلتم یا موسی لن نؤمن لک حتی نری الله جهرة فاخذتکم الصاعقة و انتم تنظرون، ثم بعثناکم من بعد موتکم لعلکم تشکرون» و یا مانند کسی که در بنی اسرائیل کشته شد و با ذبح گاو او زنده شد که در سوره بقره آیه 73 این موضوع آمده است. و یا مانند داستان عزیر در همین سوره آیه 260 و همچنین در سوره آل عمران آیه 50 داستان زنده شدن مردگان توسط حضرت عیسی و خیلی موارد دیگر که همه حاکی از رجعت موجودات داشته که علمای اهل‌سنت به آن اعتقاد ندارند و آن را از جعلیات و... می‌دانند.

لذا اگر در کتب اهل‌سنت سیری کوتاه داشته باشیم خواهیم دید که بحث رجعت را آنها هم در لابلای کتب خود بیان می‌کنند، اما چرا اعتقاد به آن ندارند، سؤالی است که ما باید از آنان بپرسیم. چرا که علمای اهل‌سنت اعتقاد به رجعت را برگرفته شده از عقاید زمان جاهلیت و یا از جعلیات و ساخته‌های زندیقان می‌دانند. در حالی که این عقیده، به نظر شیعیان از خود قرآن کریم استفاده شده است که نمونه‌های آن در بالا بیان شد.

در کتب اهل‌سنت روایت شده که اولین کسی که به صراحت مسئله رجعت را مطرح کرده است، عمر بن خطاب بود که وقتی پیامبر از دنیا رفت او فریاد زد: «إن رسول الله ذهب ربه کما ذهب موسی بن عمران والله لیرجعنّ رسول الله...» یعنی به خدا سوگند پیامبر نمرده است بلکه نزد خدا رفته، و دوباره به دنیا برمی‌گردد. و عجیب‌تر آن است که در روایات اهل‌سنت آمده است که ابو لؤلؤ که قاتل عمر است هر شب در کنار دریای عمان زنده می‌شود و عذاب می‌شود. همچنین روایات متعدد دیگری از آنان نقل شده که افرادی از صحابه پس از مرگشان دوباره زنده شدند و نه تنها رجعت را در مورد انسان‌ها بلکه رجعت حیوانان را نیز نقل کرده‌اند. فضل بن شاذان پس از نقل موارد فوق می‌گوید: ما منکر قدرت خدا در زنده کردن مردگان نیستیم، ولی عجیب آن است که شیعه چیزی را بگوید اهل‌سنت آن را زشت دانسته و بر آن عیب‌گیری می‌کنند و حال آنکه خودشان بیش از این را دارند، شیعه حتی یک حدیث از اهل‌بیت نقل نکرده‌اند که مرده‌ای پس از مرگش به دنیا برگشته باشد؛ ولی اهل‌سنت فراوان این گونه روایات دارند... پس چرا مسئله رجعت را بهتان می‌دانند و شیعه را بر آن سرزنش می‌کنند.

پی‌نوشت:

[1]. بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 53 ص 135، دار الکتب الاسلامیه، تهران،‌ چاپ دوم، (1380) .
[2]. تفسیر قمی، علی بن ابراهیم قمی، ج 2 ص 130، منشورات مکتبة الهدی، نجف، عراق.
[3]. النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ابن اثیر جزری، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان (1364)، قم، چاپ چهارم .
[4]. اصول مذهب الشیعة الامامیة، قفاری، دار الرضا، مشهد، (1415)، چاپ دوم، ایران.
[5]. الکامل فی التاریخ، ابن اثیرجزری، دارالفکر، بیروت، الطبعه الثانیه، (1424/2003ه.ق)، ج 2 ص 323.
[6]. تاریخ الامم و الملوک (تاریخ طبری)، جریرطبری، دار الفکر، بیروت، تحقیق جمیل عطار، (1418/1998ه.ق)، الطبعه الاولی،ج 2 ص 422.
[7]. الإیضاح، فضل بن شاذان، نیشابوری، انتشارات دانشگاه تهران. (1351).

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.