آیا پیامبر اسلام مانند سایر انبیاء، وصیّ دارد ؟

  • 1393/11/25 - 17:29
چه توهینی بالاتر از اینکه پیامبر دینی جهانی، این‌چنین معرّفی شود که در حالیکه می‌داند به زودی از دنیا خواهد رفت ولی نه جانشینی برای خود معرفی می‌کند و نه وصیّی دارد؟! به‌راستی کدام مدیر و مسئولی چنین وضعیتی نابسامان را برای محدوده مدیریتی کوچک خویش قبول خواهد کرد؟ تا چه رسد به اسلام که داعیه جهانی بودن و همیشگی بودن را دارد و پیامبری که رحمة للعالمین است. امّا حقیقت این است...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ چه توهینی بالاتر از اینکه پیامبر دینی جهانی، اینچنین معرّفی شود که در حالیکه می‌داند به زودی از دنیا خواهد رفت ولی نه جانشینی برای خود معرفی می‌کند و نه وصیّی دارد؟! به‌راستی کدام مدیر و مسئولی چنین وضعیتی نابسامان را برای محدوده مدیریتی کوچک خویش قبول خواهد کرد؟ تا چه رسد به اسلام که داعیه جهانی بودن و همیشگی بودن را دارد و پیامبری که رحمة للعالمین است.

امّا حقیقت این است که روایات متواتر فریقین بر تعیین جانشین و وصیّ توسط ایشان دلالت دارد. به طور مثال طبری در حدیث صحیح از مولا علی (علیه السلام) نقل می‌کند که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) در اولین دعوت از نزدیکانشان در یوم الدار خطاب به فرزندان عبدالمطلب فرمودند: «یا بنی عبد المطلب إنی والله ما أعلم شاباً فی العرب جاء قومه بأفضل مما قد جئتکم به، إنی قد جئتکم به خیر الدنیا والآخرة، وقد أمرنی الله تعالی أن أدعوکم إلیه، فأیکم یوازرنی علی هذا الأمر علی أن یکون أخی ووصیی وخلیفتی فیکم؟ قال: فأحجم القوم عنها جمیعاً، وقلت وإنی لأحدثهم سناً وأرمصهم عیناً وأعظمهم بطناً وأحمشهم ساقاً: أنا یا نبی الله أکون وزیرک علیه، فأخذ برقبتی، ثم قال: إن هذا أخی ووصیی وخلیفتی فیکم، فاسمعوا له وأطیعوا، قال: فقام القوم یضحکون.[1] ای فرزندان عبد المطلب به خدا قسم من کسی را در میان عرب نمی‌شناسم که برای قومش بهتر از آنچه من برای شما آوردم، آورده باشد، من برای شما خیر دنیا و آخرت را آوردم، خداوند سبحان مرا امر فرموده تا شما را به سوی او فرا خوانم؛ حال از میان شما چه کسی مرا در این امر یاری می‌رساند تا او به عنوان برادر، وصی و جانشین من در میان شما باشد؟ راوی -امیر المؤمنین (علیه السّلام)- می‌فرماید: «حاضران در مجلس از همکاری دریغ ورزیدند، اما من عرض کردم: «یا رسول الله! من وزارت شما را به جان و دل می‌پذیرم و از هیچ‌گونه کمکی دریغ نمی‌ورزم.» رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله) شادمانه دست بر گردن من نهاد و فرمود: «این بزرگوار، برادر، وصی و خلیفه من در میان شماست؛ اینک سخن او را بشنوید و از فرمان او پیروی کنید». حاضران خنده کنان از جای برخاستند. شبیه همین روایت را با الفاظ "وصیّ" و "خلیفه"، ابن عساکر در تاریخ خود با چهار سند ذکر نموده است.[2]

در روایت دیگری طبرانی در المعجم الکبیر از ابوسعید خدری از سلمان روایت کرده است: «قلت: یا رسول الله، لکل نبی وصی، فمن وصیک؟ فسکت عنی، فلّما کان بعد رآنی فقال: یا سلمان، فأسرعت إلیه، قلت: لبیک، قال: تعلم من وصی موسی؟ قلت: نعم، یوشع بن نون، قال: لِمَ؟ قلت: لأنه کان أعلمهم، قال: فإن وصیی وموضع سری وخیر من أترک بعدی وینجز عدتی ویقضی دینی علی بن أبی طالب.[3] به رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) عرضه داشتم: ای رسول خدا! برای هر پیامبری وصی و جانشینی است، وصی و جانشین پس از تو چه کسی است؟ رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) سکوت کرد، تا این که در مرتبه بعدی که پیامبر مرا دید، صدا نمود: سلمان! من هم به سرعت نزد او رفته و عرض کردم: بله یا رسول الله! فرمود: آیا می‌دانی وصی موسی چه کسی بود؟ عرض کردم: آری، یوشع بن نون. حضرت فرمود: به چه جهت او وصی موسی بود؟ عرض کردم: چون او داناترین قوم بود. حضرت فرمود: همانا وصی من و محرم اسرار من و بهترین کسی که پس از خود به جای می‌گذارم تا به وعده‌های من وفا و دیون مرا ادا کند، علی بن ابی طالب است.»

با وجود این همه روایات صحیح، تنها عایشه است که چنین امری را انکار می‌کند: «ذکروا عند عائشة أن علیاً (رضی الله عنهما) کان وصیاً، فقالت: متی أوصی إلیه وقد کنت مسندته إلی صدری، أو قالت: حجری...[4] نزد عایشه گفته شد: علی (علیه السلام) وصی پیامبر اکرم است. عایشه گفت: چه زمانی رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) چنین وصیتی نمود در حالی که آن حضرت در حالی که سر بر سینه من (یا در آغوش من) گذارده بود چشم از دنیا بست...» و چقدر عجیب است این استدلال عایشه، که گمان کرده تعیین وصیّ حتماً باید در آخرین لحظات عمر صورت بگیرد! در حالیکه روایات متواتر نشان می‌دهد رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) از همان ابتدای دعوتشان، مولا علی (علیه السلام) را به خلافت و وصایت خویش معرفی نموده بودند. بلکه حتی خود این حدیث نشان می‌دهد که وصایت علی (علیه السلام) در نزد صحابه مشهور بوده است و فقط عایشه آن را انکار نموده است.

پی‌نوشت:

[1]. الطبری، تاریخ الطبری: ج 2 ص 62 ـ 63، بیروت: مؤسسة الأعلمی.
[2]. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق: ج 42 ص 47 ـ 50، بیروت: دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع.
[3]. الطبرانی، المعجم الکبیر: ج 6 ص 221، دار إحیاء التراث العربی. أحمد بن حنبل، فضائل الصحابة: ج 2، ص 615، ح 1052، جامعة أمّ القری بمکة المکرمة.
[4]. البخاری، صحیح البخاری: ج 3 ص 186 ح 2741، دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، 1401.

برچسب‌ها: 
تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.