برتری ولایت از نبوت نزد صوفیه

  • 1393/11/13 - 00:57
دو مذهب شیعه و سنی، مقام پیامبر اسلام حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) را برتر از هر انسانی می‌داند. برتری مقام حضرت رسول اکرم نزد شیعه و سنی به جهت رسالت و مقام معنوی و عبادی آن حضرت است. همچنان که خود پیامبر و معصومین(علیهم السلام) به این برتری اشاره داشته‌اند. پيامبر فرمودند: «خدای متعال، پيامبران مرسل خويش را بر فرشتگان مقرّبش برتری داد...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ دو مذهب شیعه و سنی، مقام پیامبر اسلام حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) را برتر از هر انسانی می‌داند. برتری مقام حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) نزد شیعه و سنی به جهت رسالت و مقام معنوی و عبادی آن حضرت است. همچنان که خود پیامبر(صلی الله علیه و آله) و معصومین(علیهم السلام) به این برتری اشاره داشته‌اند. پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: «انّ اللّه تعالي فضّل انبيائه المرسلين علي الملائكة المقرّبين و فضّلني علي جميع الأنبياء و المرسلين...[1] خدای متعال، پيامبران مرسل خويش را بر فرشتگان مقرّبش برتري داد و مرا بر تمامی پيامبران و مرسلان». آية اللّه مصباح يزدی در اين‌باره می‌گويد: «نبيّ از نظر مصداق(نه از نظر مفهوم) اعم از رسول است؛ يعني همه پيامبران، دارای مقام نبوّت بوده‌اند ولی مقام رسالت، اختصاص به گروهی از ايشان داشته است. و به حسب روايتی... تعداد رسولان، سيصد و سيزده نفر می‌باشد، و طبعاً مقام ايشان بالاتر از مقام ساير انبيا خواهد بود، چنان‌كه خود رسولان هم از نظر مقام و فضيلت، يكسان نبوده‌اند و بعضی از ايشان به مقام امامت نيز مفتخر گرديده‌اند.»[2] امام باقر(عليه السلام) فرمود: «لم تزل الأنبياء تبشّر بمحمّد حتّي بعث اللّه المسيح عيسي بن مريم فبشّر بمحمّد [3] پيغمبران همواره به آمدن محمّد(صلي الله عليه و آله) مژده مي‌دادند، تا آن كه خداوند حضرت مسيح، عيسي بن مريم(عليه السلام) را مبعوث كرد. او به رسالت محمّد(صلي الله عليه و آله) بشارت داد.»

قرآن مجيد درباره اين مژده حضرت عيسی(عليه السلام) می‌فرمايد: «و اذ قال عيسي ابن مريم يا بني اسرائيل انّي رسول اللّه اليكم مصدّقاً لما بين يديّ من التورية و مبشّراً برسول يأتي من بعدي اسمه احمد...[صف/6] و هنگامی كه عيسی بن مريم گفت: ای فرزندان اسرائيل! من فرستاده خدا به سوی شما، تصديق كننده كتابی كه پيش از من فرستاده شده، هستم و بشارت دهنده به رسولی كه بعد از من می‌آيد و نامش احمد است...». از اين كه تمامی پيامبران الهی به تشريف فرمايی رسول خدا(صلي الله عليه و آله) بشارت داده‌اند، مشخّص می‌شود كه آن حضرت دارای ويژگی يا ويژگی‌های منحصر به فردي بوده كه ديگران فاقد آن بوده‌اند. بنابراين ايشان از تمامی انبيا و رسولانِ پيشين برتر بوده است. آية اللّه جوادی آملی در تفسير آيه فوق می‌گويد: «بشارت در موردی است كه پيامبر بعدی مطلب نو و تازه‌ای برای امّتش يا برای ديگران بياورد. اگر پيغمبر خاتم در سطح انبيای گذشته... سخن گفته باشد... مجالی برای بشارت نبود... از اين‌كه... عيسای مسيح به قومش فرمود: «من... آمدن پيامبري را بشارت مي‌دهم»، معلوم می‌شود كه رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) از حضرت عيسی(عليه السلام)، افضل و قرآن از انجيل، بالاتر است، پس رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) بر اساس تبشير حضرت مسيح(عليه السلام)، همه مزايای علمی انبيای گذشته را -كه عيساي مسيح داشت- و همه مزايای خاصّه عيسای مسيح را داراست».[4]

با وجود اذعان گروه بیشماری از فرق و ادیان اصیل الهی بر برتری پیامبر اسلام(صلي الله عليه و آله)، متأسفانه گروهی از صوفیه معتقد به برتری ولیّ از نبیّ هستند و بر آنند که مقام ولیّ از نبیّ بالاتر است و این همان انحراف آشکار این عده است که با تعالیم اسلامی منافات دارد. عزیز الدین نسفی در این رابطه می‌گوید: «إن طائفة من الصوفیة ذهبت إلی تفضیل الولایة علی النبوة، وقالوا: أن النبوة باطنها الولایة، وأما الولایة فباطنها عالم الإله[5] برخی از طوایف صوفیه ولایت را بر نبوت برتری می‌دانند، و گفتند نبوت باطنش ولایت است، ولی ولایت باطنش علم الوهیت است». و در جایی دیگر در کتابش موسوم به «کشف الحقائق» می‌گوید: «أیها العارف، إن العارفین عند أهل الوحدة ثلاثة طوائف: حکماء وأنبیاء وأولیاء. فالحکیم من یکون عارفا بطبائع الأشیاء، والنبی من یکون عارفا بطبائع الأشیاء وخواصّها، والولی من یکون عارفا بطبائع الأشیاء وخواصّها وحقائقها، فظهر أنه لا یوجد فی العالم أحد یضاهی الولیّ فی العلم والقدرة، لأن الله له تجلیّان: تجلی عام، تجلی خاص، فالتجلی العام عبارة عن أفراد الموجودات، والتجلی الخاص عبارة عن الولیّ، وهذا هو معنی قول الله عز وجل:«فالله هو الولیّ وهو یحیی الموتی وهو علی کل شیء قدیر وأن الله قد أحاط بکل شیء علما[6] ای عارف، عارفین نزد اهل وحدت سه گروند: حکماء و انبیاء و اولیاء. و حکیم کسی است که به طبائع اشیاء آگاهی دارد، و نبی کسی است که به طبائع اشیاء و خواص آنها آشنایی دارد، و ولی کسی است که به سرشت اشیاء و خواص آنها و حقائق آنها آشنایی دارد، پس معلوم شد که در جهان کسی وجود دارد که در باب علم و قدرت به ولی مشابهت داشته باشد، زیرا خداوند دو تجلی دارد، تجلی عام و تجلی خاص، و تجلی عام عبارت است از افراد موجودات، و تجلی خاص عبرت است از ولی، و این است معنای قول خداوند عز و جل «فالله هو الولیّ وهو یحیی الموتی وهو علی کل شیء قدیر وأن الله قد أحاط بکل شیء علما [شوری/9] خداست كه دوست راستين است و اوست كه مردگان را زنده مى‏‌كند و هموست كه بر هر چيزى تواناست».

صوفیان افراطی اعتقاد داشتند اهمیت یک پیامبر از ولایت و نه از نبوت او ناشی می‌شود. این نظری بود که هجویری[7] آن را در میان بعضی از صوفیان افراطی خراسان شایع دید و به عنوان امری القا شده از سوی شیطان به باد انتقادش گرفت. این فکر افراطی با تفسیر افراطی‌تری از داستان خضر و موسی تایید می‌شد. این که موسی هنوز چیزهای دیگری بود که می‌بایست از این «عبد صالح» خدا بیاموزد،[8] از نظر صوفیان افراطی تفوق اولیاء را بر انبیاء می رساند.[9] به علاوه آن‌ها مدعی بودند که اولیاء مستقیما از خداوند الهام می‌گیرند، در صورتی که انبیاء آن را فقط با واسطه دریافت می‌کنند. صوفیان سنتی همه این حرف‌ها را نادرست می‌شمردند و بر این عقیده بودند که برتری فرضی خضر بر موسی فقط نتیجه درست نفهمیدن قرآن است، زیرا خداوند استعدادهایی روحانی گوناگونی به افراد مختلف ارزانی داشته است و این بدان معنا نیست که او یکی را بر دیگری ترجیح داده است.[10] در نتیجه این نوع سخن‌هاست که صوفیه به عنوان فرقه‌ای انحرافی میان مردم مذموم و مورد تنفر است.

پی‌نوشت:

[1]. فيض كاشاني ملاّ محسن، تفسير صافي، دارالمرتضي، مشهد، چ 1، ج 3، ص 198
[2]. آموزش عقايد،(دوره كامل سه جلدي)، محمّدتقي مصباح يزدي، شركت چاپ و نشر بين الملل (وابسته به انتشارات امير كبير)، چ 8، 1381، ص 238
[3]. فيض كاشاني ملاّ محسن، تفسير صافي، دارالمرتضي، مشهد، چ 1، ج 5، ص 169
[4]. تفسير موضوعي قرآن كريم(سيره رسول اكرم (ص) در قرآن)، نشر اسراء، قم، چ1، 1376شمسی، ج 8، ص 21
[5]. زبده الحقایق، نسفی عزیز الدین بن محمد، تصحيح ناصری، حق وردی، طهوری، تهران،  ١٣٨١ شمسی، ص 59
[6]. نسفی عزیز الدین، کشف الحقایق، تصحيح و تنظيم مهدوی دامغانی  احمد، انتشارات علمی فرهنگی، تهران، ١٣٨۶ شمسی، ص 59
[7]. هجویری، کشف المحجوب، سروش، ۱۳۹۰ شمسی، ص ۲۳۹
[8]. ر.ک به: سوره کهف، آیات ۶۴ الی ۸۲
[9]. سراج طوسی، اللمع فی التصوف،  اساطیر، ۱۳۸۸، صص ۲۲۳ و ۲۲۴
[9]. همان، ص ۴۲۳

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.