کتاب سوزی مسلمانان شایعه‌ای تاریخی

  • 1393/03/18 - 00:08
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از افسانه‌های تاریخی که قرن‌ها پس از فتح ایران، ساخته شده و نمونه بارزی از دروغ پردازی و جعل تاریخ می باشد، کتاب سوزی توسط مسلمانان بوده است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از افسانه‌های تاریخی که قرن‌ها پس از فتح ایران، ساخته شده و نمونه بارزی از دروغ پردازی و جعل تاریخ می‌باشد، کتاب سوزی توسط مسلمانان است. بدین صورت که سپاهیان اسلام پس از فتح ایران به کتابخانه‌های این سرزمین‌ یورش برده و میلیون‌ها جلد از کتاب‌های آن را سوزانده‌اند. هرچند با نگاهی سطحی به آیات قرآن که الهام بخش سپاهیان اسلام بوده و پی بردن به اهمیتی که کتاب مقدس مسلمانان شامل حال عالمان و اندیشمندان نموده است، ماهیت این افسانه بافی‌ها بیشتر آشکار می شود. 
اتهام كتاب‌سوزی كتاب‌ها و كتابخانه‌هاي ايران توسط فاتحان مسلمان، افسانه‌اي بيش نيست و تا قرن ششم هجري و شكست اروپائيان در جنگ‌هاي صليبي و آغاز دروغ پردازي و شايعه سازي عليه اسلام و مسلمين هيچ مسلماني و يا غیر مسلمانی نه گفته و نه نوشته است كه كتابی به وسيله فاتحين مسلمان از بین رفته باشد. در قرن ششم عيسويان اروپا بعد از آنكه در فاجعه اندلس و قتل عام مسلمانان با اعتراف مورّخ معروف مسيحي جرجي زيدان در كتاب «تمدن اسلام»[1] هشتاد هزار كتاب را آتش زدند و در حمله به شام و فلسطين نيز سه ميليون كتاب را به آتش كشيدند ودر جنگ‌هاي صليبي هم دچار شكست‌ و سرافكندگي‌ شدند. پس به خاطر پوشانيدن ننگ و عار كتاب سوزي خويش در اندلس وشام و فلسطين، به خاطر معيوب نشان دادن فتوحات اسلامي، تبليغات ناروا عليه مسلمانان و جبران شكست‌هاي روحي و معنوي جهان مسيحيّت، براي اولين بار يك نفر مسيحي در سال 602 هجري با نام عبداللطيف در سفر نامة خود «الافاده و الاعتبار» به هنگام بازديد از عمودي كه در محل كتابخانة اسكندريه مشاهده كرد چنين نوشت:«گفته مي شود رواقي بر اين عمود استوار بوده كه ارسطو!! در آن رواق تدريس مي‌كرده است و در اينجا كتابخانه اي بوده كه عمرو بن عاص به اشاره خليفه آن را سوزانيده است». در صورتي كه عموم مؤرخين متفق هستند كه ارسطو هرگز به اسكندريه نيامده و آنجا مدرس نبوده همچنين اتفاق دارند بر اينكه در زمان فتح مصر به وسيله عمروبن عاص در اين كتابخانه كتابي وجود نداشته است.[2] 
شِبلي‌ نعمان‌ در رساله كتابخانه اسكندريّه‌ بنابه‌ نقل‌ مرحوم‌ مطهّري‌ مي گويد:‎ بايد دانست‌ سوزانيدن‌ كتابخانه اسكندريّه یک شايعه است‌. اروپا اين‌ قضيّه‌ را با يك‌ صداي‌ غريب‌ و آهنگ‌ مهيبي‌ انتشار داده‌ است‌ كه‌ واقعاً حيرت‌ انگيز مي‌باشد. كتب‌ تاريخ‌، رمان‌، مذهب‌، منطق‌، فلسفه‌ و امثال‌ آن‌ هيچكدام‌ از اثر آن‌ خالي‌ نيست‌. (براي‌ اينكه‌ اين‌ قصّه‌ در اذهان‌ رسوخ‌ پيدا كند، در هر نوع‌ كتاب‌ به‌ بهانه‌اي‌ آن را گنجانيده‌اند، حتی در كتب‌ فلسفه‌ و منطق‌.) حتی يك‌ سال‌ در امتحان‌ ساليانه  اونيورسيته كلكته هند (كه‌ تحت‌ نظر انگليس‌ها بود) در اوراق‌ سؤالیه متعلّق‌ به‌ منطق‌ كه‌ چندين‌ هزار نسخه‌ چاپ‌ شده‌، حل مغالطه ذيل‌ را سؤال‌ نموده‌ بودند: 
                                                                 "اگر كتاب‌ها موافق‌ با قرآن‌ است‌ ضرورتي‌ به‌ آنها نيست‌، و اگر موافق‌ نيست‌ همه‌ را بسوزان‌! " 
شبلي‌ نعمان‌ بعد اين‌ سؤال‌ را طرح‌ مي كند كه‌ چه‌ سياستي‌ در كار است‌؟ آيا اين‌ نوعي‌ همدردي‌ و دلسوزي‌ درباره كتاب‌هائي‌ است‌ كه‌ سوخته‌ شده‌، يا مطلب‌ ديگري‌ در كار است‌؟! اگر دلسوزي‌ است‌، چرا نسبت‌ به‌ كتاب‌ سوزي‌هاي‌ مسلّم‌ و بسي‌ مهيب‌تر كه‌ در فتح‌ اندلس‌ و جنگ‌هاي‌ صليبي‌ بوسيله خود مسيحيان‌ صورت‌ گرفته‌، هيچ وقت‌ دلسوزي‌ نمي‌شود؟ 
شبلي‌ خودش‌ اين چنين‌ پاسخ‌ مي‌گويد كه‌ علّت‌ اصلي‌ اين است‌ كه‌ اين‌ كتابخانه‌ را خود مسيحيان‌ قبل‌ از اسلام‌ از بين‌ بردند؛ و اكنون‌ با تبليغ‌ فراوان‌ طوري‌ وانمود مي كنند كه‌ اين‌ كتابخانه‌ را مسلمين‌ از بين‌ بردند نه‌ آن‌ها. هدف‌ اصلي‌ پوشانيدن‌ روي‌ جرم‌ خودشان‌ است‌. [3] 
البته اين‌ همه‌ سر و صدا و هياهو و غوغائي‌ كه‌ عليه‌ عرب‌ و حمله عرب‌ به‌ ايران‌ و تهمت‌ها و افتراءهایی كه‌ بسته‌اند و مي‌بندند، راجع‌ به‌ عرب‌ نيست‌؛ راجع‌ به‌ اسلام‌ است‌. اينان سعی دارند با حیله گری به‌ اسلام‌، قرآن‌ و رسول‌ خدا جسارت‌ نمایند و دل جوانان مسلمان را به لرزه در آورند. فرهنگ‌ ادبيّات‌ ايران‌ در زمان‌ استعمار پهلوي‌، در قالب‌ حفظ‌ آثار ملّي‌، با برانداختن‌ لغات‌ عربي‌ در هاله لغات‌ خارجي‌ مستقيماً بر نابودي‌ روح‌ اسلام‌ مي‌كوشيد. اينك‌ نيز در همان‌ خطّ و مرز در تلاش‌ است‌.[4]
دکتر پوکوک، در کتاب مختصر الدول در نشر اکاذیب علیه مسلمین دست داشته است، کتاب‌هایی طبع و نشر کرده و به زبان لاتین هم ترجمه نموده است. از آن وقت و به وسیله این کتاب و این شخص شایعه کتاب سوزی مسلمین در اسکندریه در اروپا رواج یافت، تا آنکه در قرون اخیر به وسیله محققین اروپایی امثال گیبون و کریل و گوستا و لوبون و دیگران این شایعه تکذیب شد.[5]

پی نوشت:

[1]. جرجي زيدان، تمدن اسلام: جلد2، ص65.
[2]. محمّد حسين حسيني طهراني، كتاب نورملكوت قرآن ، جلد چهارم ، قسمت ششم، شايعه كتابسوزي ص139.
[3]. شبلي نعماني، كتابخانة اسكندريه، ص16-18.
[4]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار جلد 14خدمات متقابل اسلام و ایران، کتاب سوزي‌ ايران‌ و مصر  ص‌ 98 تا ص‌104.
[5]. شبلي نعماني، كتابخانة اسكندريه، ص14، 15، 38.

 

تولیدی

دیدگاه‌ها

شاید بتوان این کتابسوزی رو نپذیرفت ولی با گزارشات مربوط به کتابسوزی یکی از خلفای اموی اندلس چه می کنید؟ آن که در همان منابع معاصر همان دوره نیز ذکرش به میان رفته؟ متاسفانه مخالفت با کتابسوزی مسلمین بیشتر از روی حب و بغض دینی مورد قضاوت قرار می گیرد. ینی مخالفین اسلام چشم و گوش بسته به دنبال اثبات آن هستند و مدافعین اسلام به همان روش به دنبال تکذیب آن. از آن گذشته دانشمندانی همچون سهروردی قربانی سیاست همین خلفای مسلمان شدند و کشته شدند. و مثالهای فروان دیگر از ضدیت خلفای مسلمان با علم و دانش. بی شک این رفتارها موافق با دین اسلام نیست ولی انکار آنها نیز چشم پوشیدن بر حقایق تاریخی است

من از اینی که می گی اطلاع ندارم ولی برفرض که سوزونده باشن، مگه دلیل می شه بر سوزوندن کتاب توسط مسلمونا در هنگام فتح ایران؟ مگه کسروی که در زمان پهلوی جشن کتابسوزان برگزار می کرد، این دلیل می شه بر این که ایرانی ها کتابسوز هستند؟ به نظر من که به هم ربطی ندارن

کتاب سوزی در ایران و مصر توسط مسلمان ها، دروغی بیش نیست؛ به جهت آنکه حقیقت اصلی را کتمان نموده و تصویری تاریک از اسلام در اذهان عمومی ایجاد نمایند. این دروغ توسط خودغربی ها و عوامل وابسته شان منتشر شده تا با فرافکنی واقعیتی مهم را پنهان نمایند و آنهم اینکه کشورهای غربی در طول چند قرن در کشورهای اسلامی توسط عوامل خود اقدام به خرید و یا سرقت کتب و تالیفات علما و دانشمندان اسلامی نموده اند و در اکثر شهرهای مهم اسلامی مامورینی داشتند که به این کار اقدام می کردند که بعنوان نمونه می توان به ماجرای آیت الله مرعشی نجفی اشاره کرد که با قبول نماز و روزه ی استیجاری تنها نسخه باقی مانده از یک کتاب را خرید و اجازه نداد تا آن کتاب به دست مامور انگلیسی بیفتد. هدف آنها این بود تا با این کار آن متون را ترجمه کرده و در اختیار دانشمندان خود قرار دهند تا آن پیشرفت ها را به نام خودشان ثبت نموده و موجبات پیشرفت خود را هم فراهم نمایند. که بعنوان نمونه باید به ترجمه کتب ابن سینا در چند قرن قبل در اروپا اشاره کرد که در مراکز علمی خود و در سطوح عالیه سال های متمادی آنها را تدریس می نمودند. باید به این موضوع اشاره نمود که متاسفانه بخش قابل توجهی از این کتاب ها در راه انتقال به غرب و یا در جنگ های داخلی اروپا از بین رفتند. هدف دیگر غربی ها، محروم کردن مسلمین از گنجینه های فکری و علمی خود بوده تا آنها را عقب نگه داشته و از شناخت درست تمدن اسلامی توسط نسل های بعدی جلوگیری نمایند. دلایلی وجود دارد که غربی ها برخی از کتاب های ارزشمند اسلامی که هیچ نسخه ای از آنها در کشورهای اسلامی موجود نیست را در اختیار دارند، و از افشای آنها خودداری می کنند. لطمه ای که غربی ها از لحاظ علمی و فکری به تمدن اسلامی زدند، بسیار سنگین تر از لطمه ای بود، که حمله مغولها بوجود آورد. مثلا در جنگ های اندلس و جنگ های صلیبی در بیت المقدس مراکز علمی و کتابخانه های بزرگی که در آنها وجود داشت، به آتش کشیده شدند و چیزی از آنها باقی نماند. در تاریخ آمده که تنها در یکی از کتابخانه های شهر قرطبه در اندلس(اسپانیا) حدود ششصد هزار جلد کتاب وجود داشته است در حالی که تمام نسخ خطی اسلامی موجود در اسپانیای امروز پنج هزار جلد نمی شود! که آنها هم در دوره استعمار به سرقت رفته اند و مربوط به تمدن اندلس نمی شوند. در جنگ های اندلس و جنگ های صلیبی جنایت های رعب انگیز و وحشیانه ای در مورد مسلمانان صورت گرفت و مسلمانان یا باید از اسلام دست برمی داشتند و مسیحی می شدند و یا به فجیع ترین شکل به قتل می رسیدند. اساسا دادگاه های تفتیش عقاید نیز به همین دلیل بوجود آمد که بتوانند افرادی که در باطن و بصورت مخفیانه مسلمان هستند باقی مانده اند، شناسایی شده و کشته شوند. و به همین دلیل گالیه محکوم به مرگ شد؛ چون حرف مسلمانان را بیان می کرد که اعتقاد داشتند زمین گرد است.

الان در حال حاض کتاب های مقدس و قران ها و علم های فرسوده چه می شود می توان تحقیق کرد در بازیافت کتابها خمیر می شوند یا نه مایل به بحث در این مورد هستم (#مقدسات )

توی اصفهان به کسایی مثل شما میگیم خود ککه پندار (همون خود تحقیر خودتون)، هرکس مطالب شمارو بخونه تنها نتیجه ای که میگیره اینه که ایرانیا وحشی بودن و به همه جا حمله میکردن، احمق بودن و هیچ دانشمندی نداشتن و در اخر انقدر وطن فروش بودن که جلو سپاه اعراب هیچ دفاعی نکردن (البته نمیدونم چرا میخوایند با گفتن "اعراب مسلمان" انها را تطهیر کنید، ان ها کسانی مثل داعش الان بودن، کسانی که ولی خودشون رو رها کردند و از عمر بن خطاب پیروی کردن)، البته برا اینکه مخاطبین خود را از دست ندید مدام میگویید ما بدی های حمله اعراب را گفتیم اما من چیزی جز تطهیر ندادم، اگه هست لینک بدید

1. ما به شبهات و شایعات زرتشتی‌ها و باستان‌پرست‌ها علیه اسلام پاسخ میدهیم. این حق ما هست که سیلیِ ناحق را با سیلیِ حق پاسخ بدهیم. 2. در بالای سایت، از قسمت جستجو، اسامی همچون عمر بن خطاب، خالد بن ولید و... را سرچ کنید. بیش از هزار مقاله در نقد رفتارهای آنان در این سایت موجود است.

بله درسته دمتون هم گرم، اما نگاهی به پست هاتون کنید میبینید چهره ای وحشی و خیانت کار از ایرانیان ساختید خب یک سوال دارم، شما چجوری عده ای که از همچین ادمی اطاعت کردن و ولی خودشون رو کنار گذاشتن دفاع میکنید؟ ان مقاله هاهم تنها بر خود شخص اشاره کرده و نه حمله اعراب (یک نظرم راجب سایت دارم که پنل براش بزنید وقتی به نظر جواب دادید اعلانش بیاد)

در منابع قدیمی هم از کتابسوزی آمده است مثلاً علی بن ابی طالب فرمان داد هرکس کتابی از پیشینیان دارد آن را نابود کند(جامع البیان العلم و الفضله.ج۱:ص۷۲) همچنین در خصوص کشتار استادان زبان و تاریخ خوارزم هم روایت آمده است (آثارالباقیه ابوریحان بیرونی ،ترجمه اکبر دانا سرشت:ص۵۷)

پاسخ به ناشناس: 1. نام کتاب، «جامع بيان العلم و فضله» است. یعنی "الفضله" نیست. چون در قواعد ادبیات، مُضاف، الف و لام نمیگیرد. 2. نویسنده کتاب، ابن عبدالبر اندلسی هست که در اواخر قرن 4 یا اوائل قرن 5 این کتاب را نوشت. یعنی چند صد سال پس از فتوحات، پس در مقایسه با ما، منبع قدیمی محسوب می‌شود. اما در مسئله خلافت حضرت علی (علیه السلام)، منبع قدیمی محسوب نمیشود. 3. من به جلد 1، صفحه 72 مراجعه کردم اصلا چنین چیزی که شما ادعا کردید در آن نیامده. بلکه درباره فضائل علم و دانش و تشویق به علم آموزی در سیره پیامبر آمده است. متن کتاب، ج 1، ص 72 را ببینید: https://noorlib.ir/book/view/2527?pageNumber=72&viewType=html

درباره ادعای ابوریحان پیرامون خوارزم، نقدهایی بر این قضیه وارد است که توضیح داده شد: https://www.adyannet.com/fa/news/12691 و همچنین دکتر عبدالحسین زرینکوب هم اصل این قضیه را زیر سؤال برده است و آن را مشکوک دانسته است: «روايتى هم كه گفته‏‌اند كتابخانه‌ی مداین را اعراب نابود كردند، ظاهراً هيچ اساس ندارد و مآخذ آن تازه است. آنچه هم بيرونى ‏راجع به نابود شدن كتب خوارزمى گفته است، مشكوك است». (منبع: عبدالحسین زرینکوب، کارنامه اسلام، تهران: انشارات امیرکبیر، 1391. ص 36، انتهای فصل هفتم: كتاب‌ها و كتابخانه‌‏ها)

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.