دفاع ایرانیان از اسلام در مقابل به‌آفرید

  • 1393/04/18 - 17:56
بهافرید (به‌آفرید)، شخصی از خراسان بود که در مقابل اسلام دست به اقداماتی زد و تلاش نمود تا دین زرتشتی را احیا کند. اما در سال 130 هجری به دست ایرانیانِ مسلمان، منکوب شد! به راستی اگر ایرانیان به زور شمشیر مسلمان شدند، پس چگونه برای دفاع از اسلام این‌گونه خود را به آب و آتش می‌زدند؟

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در اواخر عصر بنی‌امیه، شخصی به نام بهافرید(بهآفریذ) پسر فروردین در خراسان(حوالی نیشابور) علیه اسلام و مسلمین شورید. وی مدعی نبوت شد و تلاش کرد مردم را به آیین زرتشت(و باورهای منشعب از آن) برگرداند، اما در سال 130 هجری قمری به جرم منحرف نمودن مردم از حقیقت، به دست ایرانیانِ مسلمان شده، اعدام شد[1]. وی همان پیشوای فرقه‌ی مشهور بهافریدیه است[2] که آیین وی مجموعه‌ای از عقائد کهن زرتشتی‌گری و نیز برخی بدعت‌ها بود. وی در مدت زندگانی خود تلاش بسیار نمود تا اسلام را از مردم ایران جدا کند.
ابن ندیم، در کتاب «الفهرست»، بهافرید را از مذاهب مجوس می‌خواند که در عصر اسلامی در خراسان پیدا شد که جمعی از مجوسیان به او گرویدند. پس ابومسلم خراسانی به همراهی جمعی از ایرانیان مسلمان شده، با بهافریدیان مواجه شده، درگیری‌هایی رخ داد و در نهایت بهافرید کشته شد[3]. ابوریحان بیرونی، دانشمند بزرگ ایرانی(متوفای 440 هجری قمری) در کتاب «الآثار الباقية عن القرون الخالية» درباره بهافرید توضیحاتی داد، بدین صورت که در روزگار ابومسلم خراسانی(یاور دولت عباسیان)، مردی به نام بهافرید پسر ماه‌فروَذین خروج کرد. وی در منطقه‌ی خواف از نواحی نیشابور، از روستایی به نام سراوند برخاست و در همان ابتدای کار پنهان گرديد و به سوى چين رفت. بهافرید هفت سال در آنجا زندگی کرد. هنگام بازگشت پيراهنى از حرير سبز با خود آورد كه چون آن را جمع مى‌كرد در مشت جاى مى‏‌گرفت! وی شبانگاه به بالاى بام خانه رفت و هنگام صبح پایین آمد. مردى كه مشغول كشاورزی بود او را بديد. بهافرید به آن مرد گفت: «اين مدت كه غيبت كرده بودم به آسمان رفتم و بهشت و جهنم را به من نشان دادند. خدا به من وحى فرستاد و اين پيراهن را بر اندامم كرد و در اين ساعت به زمين نزول كردم». آن کشاورز هم او را تصديق كرد و به مردم گفت كه «من خود ديده‏‌ام كه او از آسمان فرود آمد!». در نتيجه جمعى از مجوسیان پیرامون بهافرید گرد آمدند. او زرتشت را تصدیق نمود و به پیروان خود گفت که «من آنچه زرتشت آورد را تصديق مى‏‌كنم و این من بودم كه در نهان به زرتشت وحى فرستادم».
ابوریحان در ادامه می‌گوید که بهافرید بر پیروان خود هفت نماز واجب کرد و كتابى به فارسى براى پیروان خود گردآوری کرد و دستور داد كه بر روی یک پا، به سوى خورشيد نماز بخوانند و در هر جايى كه باشند رو به‏ سوى آفتاب كنند. او در بسیاری امور با موبدان زرتشتی مخالفت کرد. -چون معتقد بود که دین زرتشتی آن چیزی است که خود می‌گوید و موبدان دروغ می‌گویند- او زمزمه هنگاو غذا را(که موبدان مردم را به آن تشویق میکردند) ممنوع ساخت. همچنین همبستری با مادر و خواهر و دختر(ازدواج با محارم) را حرام کرد. همین امر باعث شده که موبدان زرتشتی به خشم آمده؛ نزد سران مسلمین بروند و از او شکایت کنند! هنگامی که ابومسلم خراسانی به نيشابور رفت، موبدان و هیربدان نزد او گرد آمدند و گفتند که او به آیین ما آسیب رسانده است و درباره دین شما نیز دشمنی می‌کند و قصدش تباه نمودن اسلام است! ابومسلم نیز جمعی از یاران خود(ایرانیانِ مسلمان شده) را فرستاد تا او و پیروانش را دستگیر کردند و پس از مدتی هر که از آنان مجرم بود، اعدام گردید. بهافریدیان معتقدند که بهافرید کشته نشد! بلکه سوار بر یابوی خود، به آسمان عروج کرد و به زودی به زمین بازمی‌گردد و دشمنانش را مجازات می‌کند.
بهافرید در مدت زندگی خود تلاش کرد تا کارهای عام‌المنفعة بسیاری انجام دهد، از جمله ساخت و تعمیر راه‌ها و پل‌ها و... (حال یا با نیت انسان‌دوستانه یا با نیت خودنمایی و حیله‌گری). اما مخالفت او با اسلام سبب شد تا ایرانیان تازه مسلمان، در مقابل او ایستادگی کنند. به راستی اگر ایرانیان به زور شمشیر مسلمان شدند، پس چگونه برای دفاع از اسلام این‌گونه خود را به آب و آتش می‌زدند؟ گرچه فتح ایران به دست عرب به زور شمشیر بود(و طبیعی هم بود). اما مسلمان شدنِ ایرانیان به زور نبود. در حقیقت مجاهدت‌های ایرانیان برای دفاع از اسلام در مقابل بهافرید، به روشنی نشانگر شور و شوق اکثریت مردم ایران در پذیرش و دفاع از اسلام بود.

پی‌نوشت:

[1]. يان ريپكا، تاريخ ادبيات ايران از دوران باستان تا قاجاريه، ترجمه: عيسى شهابى، تهران:‏ انتشارات علمى و فرهنگى‏، 1381. ص220
ذبيح الله صفا، تاريخ ادبيات در ايران‏، تهران: انتشارات فردوس‏، 1378. ج‏1، ص609
عباس قديانى‏، فرهنگ جامع تاريخ ايران،‏ تهران، انتشارات آرون‏، 1387. ج‏1، ص195-194 و ج‏1، ص281-280
ابى‌سعيد گرديزى‏، زين الاخبار، تصحیح: عبدالحىّ حبيبى‏، تهران: دنياى كتاب‏، 1363. ص266
[2]. يان ريپكا، همان، ص220
[3]. ابن النديم، الفهرست، بیروت: دار المعرفة، 1978. ص482
[4]. ابوريحان بيرونى، الآثار الباقية عن القرون الخالية، تهران: مركز نشر ميراث مكتوب، 1422 هـ ق. ص257-258

تولیدی

دیدگاه‌ها

همین که خود ایرانی های بهافرید رو در هم کوبیدن یعنی اونها از روی اختیار و با علاقه مسلمون شده بودن

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.