بررسی شاهنامه: پادشاهی کیومرث

  • 1400/01/10 - 19:42
فردوسی روایت زرتشتی از داستان کیومرث را تحمل نکرد. بلکه آن را به گونه‌ای معقول و فطری بازنویسی کرد. نکته دیگر آنکه برخلاف نگاه رمانتیک بسیاری از شاهنامه دوستان، اما فردوسی، قیام علیه ظلم، ریختن خون ظالم، انتقام از ستمگر و ذبح (سر بریدن / گردن زدن) مجرمین را امر الهی می‌خواند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه می‌گوید: نخست، کیومرث شاه شد. داستان چنان بود: کیومرث در کوه زندگی می‌کرد و پوششی از پوست پلنگ بر تن داشت. او سی سال شاهی کرد و همه، حتی جانوران از او فرمانبری می‌کردند. کیومرث پسری داشت به نام سیامک. در آن زمان، اهریمن با لشکری از دیوها، در پی آن بودند که بر گیتی چیره شوند. سیامک، سپاهی گرد آورد و جنگ آغاز شد. در میانه‌ی ستیز، یک دیو، سیامک را بر زمین کوبید و با چنگال، جگر او را دريد. اینگونه سيامک به دست آن ديو كشته شد. کیومرث شاه، چون از مرگ فرزندش سیامک آگاه شد، از تخت شاهی فرود آمده؛ از شدت اندوه، صورت خود را خراشید:

چو آگه شد از مرگِ فرزند، شاه
فرود آمد از تخت، ويله كُنان

ز تيمار، گيتى بَرو شد سياه
زَنان بر سَر و موى و رُخ را كَنان

سپاهیان همه زاری کنان و جانواران صحرا، گریان، نزد کیومرث شتافته و به مدت یک سال، سوگواری کردند. سپس، سروش آسمانی از سوی یزدان، بر کیومرث پیغام آورد که سپاه را مهیا کن و به جنگ دیوان بشتاب و جهان را از وجود آنان پاک و کینِ (انتقام) خود را بستان. سیامکِ کشته شده، پسری داشت به نام هوشنگ. کیومرث شاه، نوه‌ی خود (هوشنگ) را فراخواند و او را فرمان داد که در جنگ، پیشرو سپاه باشد. جنگ میان سپاه کیومرث و لشکر دیوها آغاز شد. هوشنگ، فرمانده دیوها را بر زمین کوبید و سر از بدن او جدا کرد:

كشيدش سراپاى يك سر دوال
سپهبد بريد آن سر بى‌‏همال

پس از این پیروزی، کیومرث شاه از دنیا رفت و تاج و تخت شاهی، به هوشنگ رسید.

اما چند نکته:

- در روایات زرتشتی آمده که کیومرث نخستین انسان بوده است.[1] حال آنکه فردوسی در شاهنامه چنین چیزی نمی‌گوید. بلکه می‌گوید کیومرث، نخستین پادشاه بود.
- طبق شاهنامه، کیومرث و بلکه همه مردمان ایران، در عزای سیامک، مویه و زاری می‌کنند. حال آنکه گریستن و زاری کردن در عزای عزیزان، در شریعت زرتشتی ممنوع است.[2] معنی این سخن آن است که حکیم فردوسی، آموزه‌های ضد فطری در شریعت زرتشتی را برنمی‌تابد. بلکه می‌کوشد روایتی معقول از داستان کیومرث بازگو کند. (البته می‌دانیم کیومرث پیش از زرتشت می‌زیست. ولیکن بحث در روایت است. یعنی فردوسی روایت زرتشتی از داستان کیومرث را تحمل نکرد. بلکه آن را به گونه‌ای معقول و فطری بازنویسی کرد.)
- برخلاف نگاه رمانتیک بسیاری از شاهنامه دوستان، اما فردوسی، قیام علیه ظلم، ریختن خون ظالم، انتقام از ستمگر و ذبح (سر بریدن / گردن زدن) مجرمین را امر الهی می‌خواند. چنان که بیان شد.

پی‌نوشت:

[1]. کتاب سوم دین‌کرد، دفتر اول، به اهتمام فریدون فضیلت، تهران: انتشارات فرهنگ دهخدا، 1381. ص 144.
[2]. جان هینلز، شناخت اساطیر ایران، ترجمه ژاله آموزگار و احمد تفضلی، تهران: نشر چشمه، 1385. ص 97. بهرام فره‌وشی، جهان فرَوَری، تهران: انتشارات فروهر، 1388. صص 113-117. ابراهیم پورداود، یسنا، تهران: انتشارات اساطیـر، 1387. ج 2، صص 197-201. موبد جهانگیر اوشیدری، دانشنامه مزدیسنا، تهران: نشر مرکز، 1389. ص 353.

تولیدی

دیدگاه‌ها

جالب نبود بلکه عالی بود !!!

عالی بود ادامه بدهید

نازم به دهانم که به شادی و به غصّه، یک عُمر «علی (ع)» گفت و مرا مست نگه داشت [ صلوات یادت نره ]

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.