وجه اختلاف شیعه و سنی در آباء و اجداد پیامبر اکرم و علی(ع)

  • 1397/04/09 - 06:25

مخالفین پیامبر و مغرضین با هدف مشخص سعی می‌کنند تا با زیر سؤال بردن ایمان افرادی که به اهل بیت وپیامبر منتسب هستند، حکم به کفر و شرک آنان صادر کنند چرا که معتقدند که آباء پیامبران مثل پدر حضرت ابراهیم طبق نص قرآن کافر بوده؛ همچنین حضرت ابوطالب، پدر امام علی هم مشرک بوده است و این در حالی است که به گفته تاریخ اینگونه نبود.

خلاصه مقاله
شیعیان با قاطعیت تمام اعتقاد دارند که تمام افراد منتسب به پیامبر اکرم و حضرت علی (علیهما السلام) از مومنین و موحدین بودند و هیچ یک از آنان مشرک و کافر نبودند و این خود از افتخارات پیامبر اکرم و امیرالمومنین علی (علیه السلام) است؛ چرا که خباثت به هیچ وجه در آن شجره‌ی پاک و نورانی دخالت ندارد و تمامی آباء و اجداد ایشان در قلب خود نور یکتاپرستی و توحید و ولایت را به همراه داشته و آن را به فرزند خود به امانت می‌گذاشتند تا اینکه این نور به عبدالمطلب رسید و از ایشان به دو قسمت تقسیم گردید. که نور رسالت به عبدالله پدر پیامبر رسید و نور ولایت به ابوطالب، پدر حضرت علی (علیه السلام) و از این دو بزرگوار به پیامبر و علی (علیهما السلام) منتقل گشت، و حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) خاتم پیامبران الهی گردید و حضرت علی (علیه السلام) امام و جانشین آن پیامبر از طرف خدا منسوب شد.

متن مقاله
مغرضین و مخالفین پیامبر و اهل بیت ایشان با اهداف مشخص سعی می‌کنند تا با زیر سؤال بردن ایمان تاریخی منتسبین به پیامبر و حضرت علی (علیهما السلام) حمله کنند و با طرح شبهات وارده، حکم کفر و شرک اینان را صادر کنند. فلذا در این بین به ایمان دو شخص شبهه وارد کرده‌اند و گفته‌اند که پدر حضرت علی (علیه السلام) و پدر حضرت ابراهیم که از آباء و اجداد پیامبر اسلام می‌باشند، هیچ‌گاه ایمان به خدای یکتا نداشتند و با همان شرک و کفر و باقی بر این اعتقاد از دنیا رفته‌اند. ما برای آشکار شدن این دروغ و تهمت آشکار، به نقل سخن برخی از بزرگان اهل سنت می‌پردازیم، که آن‌ها خلاف این عقیده را معتقدند.
از جمله سیوطی بر ایمان پدر و اجداد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تاکید و پافشاری کرده و کتاب‌هایی را هم در این زمینه تالیف کرده است،[1] و هم‌چنین از قاضی ابوبکر بن عربی سؤال شده که چه می‌گویی در مورد کسی که بگوید، پدر رسول خدا در آتش است؟ گفت: این‌چنین شخصی ملعون است، زیرا خداوند می‌فرماید: «إِنَ الَّذینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ.[احزاب/57] آن کسانی‌که خدا و رسولش را مورد اذیت قرار می‌دهند، لعنت خدا بر ایشان در دنیا و آخرت باد.» و در ادامه آیه می‌گوید چه اذیتی بالاتر از این‌که کسی درباره‌ی پدر پیامبر اکرم بگوید او در آتش جهنم است.[2] و در نهایت افرادی مانند آلوسی[3] و کتانی[4] و عجلونی[5] و سخاوی و دیگران، همه و همه معتقدند که پدران و اجداد رسول خدا همگی موحد و یکتاپرست بودند و در کتب خود به آن اقرار دارند و این در حالی است که برخی دیگر از بزرگان اهل سنت خلاف این عقیده را معتقدند.
اما کسانی‌که قائل به یکتاپرستی این بزرگواران هستند، افرادی مثل ترمذی می‌باشد که در کتاب سنن خود، روایاتی را هم از پیامبر آورده است که فرمودند: «همانا خداوند مردم را آفرید و من را در میان بهترین آنان و بهترین فرقه‌ها و بهترین در این دو دسته قرار داد. سپس قبیله‌ها را اختیار کرد و مرا در بهترین قبیله قرار داد، و نیز خانواده‌ها را اختیار نمود، آن‌گاه مرا در بهترین خانواده قرار داد. پس من بهترین مردم از جهت نفس و خانواده‌ام.»[6] و یا روایات دیگری که تصریح دارد بر این‌که پیامبر اکرم در اصلاب و ارحام پاک و بزرگوار بوده است.[7]
از طرف دیگر شیعیان با قاطعیت تمام اعتقاد دارند، که تمام افراد منتسب به پیامبر اکرم و حضرت علی (علیهماالسلام) از مؤمنین و موحدین بودند و هیچ‌یک از آنان حتی برای لحظه‌ای مشرک و کافر نبودند و این خود از افتخارات پیامبر اکرم و امیرالمومنین علی (علیه السلام) است، چرا که خباثت به هیچ وجه در آن شجره‌ی پاک و نورانی دخالت ندارد و تمامی آباء و اجداد ایشان در قلب خود نور یکتاپرستی و توحید و ولایت را به همراه داشته و آن را به فرزند خود به امانت می‌گذاشتند، تا این‌که این نور به عبدالمطلب رسید و از ایشان به دو قسمت تقسیم گردید که نور رسالت به عبدالله پدر پیامبر رسید و نور ولایت به ابوطالب، پدر حضرت علی (علیه السلام) و از این دو بزرگوار به پیامبر و علی (علیهماالسلام) منتقل گشت.
حال سؤالی مطرح می‌شود که آیا امکان دارد کسانی‌که به سند آیه شریفه که خداوند می‌فرماید: «... وَ تَقَلُّبَکَ فِی السّاجِدِینَ.[شعراء/219]... و گردش و حرکت را در میان سجده کنندگان ببین» که کنایه از ایمان پدر و مادر و آباء و اجداد رسول خدا استدلال شده که همگی آن‌ها در حالت سجده و پرستش پروردگار بودند، استدلال شده است را بگویند که آنها مشرک و کافر از دنیا رفته‌اند؟ آیا با این سخن دروغ حکمت پروردگار عالم زیر سؤال نمی‌رود که خداوند این نور را در ودیعه یک انسان مشرک و کافر بگذارد؟ و آیا می‌توان گفت اجداد پیامبر به صرف ظاهر برخی از آیات قرآن مانند این آیه شریفه که خداوند می‌فرماید: «وَ إِذْ قالَ إِبْراهیمُ ِلأَبیهِ آزَرَ...[انعام/74] و زمانی که ابراهیم به پدرش آزر گفت...» مشرک و بت پرست بودند، چرا که آباء پیامبر اکرم حضرت ابراهیم است که پدر او آزر بود در حالی که پدر بزرگوار حضرت ابراهیم جناب تارخ است، که زمانی کوتاه پس از تولد حضرت ابراهیم از دنیا رفت. لذا ابراهیم او را پدر خطاب می‌کرد که البته بت پرست بوده. و حال چرا شبهه افکنان می‌گویند پس به چه دلیل حضرت ابراهیم نزد عموی خود آزر زندگی می‌کرد؟ در پاسخ باید گفت در آن زمان‌ها، اگر فرزندی پدر یا مادر خود را از دست می‌داد و از دوران کودکی نزد دیگری زندگی می‌کرد، این کودک یتیم به آن مرد و یا زن پدر و مادر خطاب می‌کرد. و حضرت ابراهیم هم به همین صورت برایش اتفاق افتاد، لذا به عموی خود از جهت تکریم و احترام و رعایت عرف پدر خطاب می‌کرد. پس اشکال و شبه‌ی مخالفین بی‌اساس و باطل است.
در نتیجه این‌که هیچ شک و شبهه‌ای در ایمان پدر گرامی حضرت ابراهیم که تارخ باشد وجود ندارد و از طرف دیگر بت پرستی عموی ابراهیم آزر هم باعث اشکال و خدشه دار شدن نسب پیامبر و علی (علیهماالسلام) نمی‌شود، چرا که در کتب روایی اهل سنت و شیعه از خود پیامبر اکرم تحت مضامین مختلف و با کمی اختلاف در روایات وارد شده است که فرمودند: «... لم یزل ینقلنی الله من اصلاب الطاهرین الی ارحام المطهرات[9] ... نور من را خداوند از صلب پاکی به صلب پاک دیگر و طاهر و طیبی به طاهر و طیبی دیگر انتقال داده است و دائماً در اصلاب پاک انبیاء قرار گرفت از آدم تا به نوح و ابراهیم و همین طور تا به عبدالمطلب رسید، پس مرا بدی‌های جاهلیت اصابت نکرده است».
و هم‌چنین در مورد ایمان ابوطالب هم باید بگوییم که او هم مثل پدران و آباء خود موحد و یکتا پرست بوده است و علمای اهل سنت به آن اذعان دارند، مثلاً ابن ابی الحدید در کتاب خود شعری را از ابوطالب می‌آورد که سروده بود:
                                    «اعوذ بربّ البیت من کل طاعن............. علینا بسوء او یلوح بباطل
                                    و من فاجر یغتا بنا بمغیبه............. و من ملحق فی الدین مالم نحاول.[10]
از هر زننده ای که بر ما بدی می‌کند و به باطل ما را نسبت می‌دهد به خدای کعبه پناه می‌بریم.
و از بد کاری که غیبت ما را می‌کند و به دین آن‌چه را که نباید نسبت می‌دهد به خدا پناه می‌بریم.»
این اشعار تماماً حاکی از انکار شرک و بت پرستی از طرف ابوطالب است که در سروده‌های خود به آن اشاره کرده است، و از جهت دیگر بزرگان اهل سنت مانند ابن اثیر در کتاب خود درباره ابوطالب گفته است: «انه قدامن بالنبیّ فی اول الامر، انه لم یعبد صمناً قط بل کان من اوصیاء ابراهیم.[11] همانا ابوطالب از ابتدا به پیامبر ایمان آورد و او برای لحظه‌ای از زندگی خود بت نپرستید. بلکه او از اوصیاء حضرت ابراهیم بود.» و در جایی دیگر می‌نویسد: «و ما اسلم من اعمام النبیّ غیر حمزه والعباس و ابی‌طالب عند اهل البیت.[12] نزد اهل بیت رسول خدا مسلمان نشدند از عموهای پیامبر مگر حمزه و عباس و ابوطالب.»
لذا این عبارات هم حاکی از موحد بودن ابوطالب در نگاه ایشان دارد و ادعای بت پرست و یا مشرک بودن را نمی‌رساند، که برخی اعتقاد باطل نسبت به ابوطالب را دارند.

پی‌نوشت:

[1]. مسالک الحنفاء فی نجاة آباء المصطفی، سیوطی، مکتبه النشر، قاهره، مصر، ص17-19.
[2]. العواصم من القواصم، ابوبکر بن عربی، دارالجیل، بیروت، لبنان، ج1 ص21.
[3]. روح المعانی، آلوسی، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، چاپ اول، (1415ق)، ج10 ص135.
[4]. نظم المتناثر من الحدیث المتواتر، کتانی، دارالکتب السلفیه، قاهره، مصر، چاپ دوم، ص190.
[5]. کشف الخفاء و مزیل الالباس، عجلونی، المکتبه العصریه، قاهره، مصر، (1420ق)، ج1 ص70.
[6]. سنن، ترمذی، شرکة مکتبه و مطبعه مصطفی البانی الحلبی، چاپ دوم، (1395ق)، ج5 ص584.
[7]. درالمنثور، سیوطی، کتابخانه مرعشی نجفی، قم، ایران، (1404ق)، ج5 ص95.
[8]. الشریعه، بغدادی، دارالوطن، ریاض، عربستان، چاپ دوم، (1420ق)، ج3 ص1419.
[9]. درالمنثور، سیوطی، کتابخانه مرعشی نجفی، قم، ایران، (1404ق)، ج5 ص95.
امالی، شیخ طوسی، دارالثقافه، قم، ایران، چاپ اول، (1414ق)، ص500.
[10]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، داراحیاء التراث العربی، بیروت لبنان، ج3 ص318.
[11]. الکلمل فی التاریخ، ابن اثیر، دارالکتاب العربی، بیروت، لبنان، ج2 ص157.
[12]. همان، ج2 ص157.

برچسب‌ها: 
تولیدی

دیدگاه‌ها

کسانی که نظر اینطوری دارند به مصداق خود قرآن: فی قلوبهم مرض... توی دلهاشون مرض که چه عرض کنم بلکه غرض دارند و خودشون بی دین و لامذهب هستند و کسایی که تفکرات اینارو دنبال میکنند. خاک تو سرشون

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.