دین و ایمان دروغین در تصوف

  • 1397/09/27 - 11:57
از ادعاهای فرقه صوفیه این است که خود را شیعه‌ و پیرو اهل‌بیت (ع) می‌دانند، اما در عمل با انحرافات و بدعت‌هایی که انجام داده و می‌دهند کاملا مخالف قرآن و اسلام بوده و خبری از دین و ایمان واقعی نیست، بلکه به‌ظاهر این ادعا را دارند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در اینستاگرام مطلبی از عدم دین و ایمان در خانقاه بیدخت آمده بود که جناب شیخ محمد مدنی در کتاب«در خانقاه بیدخت چه می‌گذرد؟» نقل شده که فخرالشریعه خادم مزار سلطانی در بیدخت گفت: «در خانقاه بیدخت خبری از دین و ایمان نیست»[1] که این مطلب به مذاق عده‌ای از دراویش سلطان علیشاهی خوش نیامد و توجیهاتی در این خصوص مطرح کردند.
درویشی گفت: اصلا هم اینطور نیست، صوفیان مقید به نماز و انجام عبادات در زندگیشان هستند، هم خدا را قبول داریم و هم امامان معصوم (ع) را و به دینمان پایبند هستیم.
گفتم: بله! شما در ظاهر می‌گویید ما دین داریم و ائمه‌ی معصومین (علیهم‌السلام) را قبول داریم و حتی خیلی به مولا علی (علیه‌السلام) اظهار ارادت می‌کنید اما راه و روش آنان را نمی‌روید خلاصه ادعایتان خیلی زیاد است و خود را فرقه ناجیه می‌دانید.
درویش: ما راه صحیح و درست را انجام می‌دهیم و این آداب و دستوراتی هم که در بین صوفیان رواج دارد برای سعادت و عاقبت بخیری آنان است. شما چرا فکر می‌کنید راه خودتون درسته و راهی که صوفیان می‌روند غلط است.
گفتم: اگر راه سعادت این باشد که صوفیه می گویند؛ و مواردی مانند ترک شریعت، بدعت در دین، صلح کل، ترویج آیین غیر اسلام و ... در دستوراتشان باشد و همه ی مردم بر پایه ی این دستورات عمل کنند، عاقبت و سرنوشت بشر به کجا خواهد رسید؟ این دستورات و برنامه ها وقتی به آیات و روایات عرضه میشود، چیزی جز نهی ازآنها باقی نمی‌ماند پس خطاب به صوفیان باید گفت: فاین تذهبون؟ (به کجا می‌روید؟) چرا تفکر و تعقل نمی‌کنید؟
درویش: اقطاب ما همه از اولیاءالله و انسان‌های متقی و نامداری بوده و هستند که در سیروسلوک هم به مقامات رفیعی رسیدند و ما هم رهرو آنان هستیم، اگر فردی بخواهد به مراحل معنوی برسد فقط از راه و مسیر صوفیه باید برسد، فقط در این مسیر است که انسان به حقیقت و اصل معنویت دست پیدا می‌کند و واصل الی الله و به فنای در حق می‌رسد.
گفتم: ادعای شما با عملتان در تعارض است. بزرگترین فرد سلسله صوفیه قطب است و بعد از او به مراتب، شیوخ و مجاز نماز‌ها هستند، سؤال بنده این است چرا این افراد واصل الی الله نیستند و دچار گناهان کبیره فاحش می‌شوند؟ چرا بعضی از این اقطاب و شیوخ، از مسلک منحرف صوفیه بیرون آمده و برعلیه صوفیه، کتاب‌هایی هم نوشتند؟ مگر خواجه گراشی از شیوخ صوفیه نبود پس چرا مرتکب گناه کبیره شد؟ پس ادعای شما با راهی که می‌روید یکی نیست و راه شما غلط و دروغ است، وگرنه واصل الی الله که از مسیر حق منحرف نمی‌شود. راه صحیح، راه قرآن و اهل‌بیت (علیهم‌السلام) است به‌شرطی که واقعا پیرو آن باشید.
درویش: ما رهرو دین اسلام هستیم و اقطاب ما هم سفارش می‌کنند که در این مسیر گام برداریم و از اسلام و سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پیروی کنیم.
گفتم: بله! در ظاهر و برای سوء استفاده از نام اسلام این حرف‌ها را می‌زنید که بزرگانتان به خوردتان داده‌اند. اگر پیرو اسلام هستید پس چرا آداب و مسلک ادیان و مذاهب دیگر را وارد فرقه‌ی خودتان کردید؟ چنانچه زین‌العابدین شیروانی معروف به مست علیشاه می‌نویسد: «مراسم ریاضت و گرسنگی... و انواع ذکرهای سه ضرب و چهار ضرب که در میان آداب عملی صوفیان وجود دارد از اعمالی است که زرتشتیان صاحب مجاهده به آن می‌پرداختند.»[2]
درویش: این دستورات برای رسیدن به حق‌تعالی است که طبق یک آیین خاصی انجام می‌شود و هیچ سوء استفاده‌ای هم از اسلام نشده است.
گفتم: شما صوفیان برای هر کاری یک توجیهی دارید تا خودتان را برئ الذمه کنید، این کارتان یک بدعت است و در ضمن غیر از اینکه شما یک چیزی را وارد اسلام می‌کنید، از اسلام کم هم می‌کنید. بگو چرا در مسائل دینی مسامحه می‌کنید و قائل به ترک شریعت هستید در حالی که پایبندی به آن از لوازم دین اسلام است؟
درویش: شما فقط یک طرف قضیه را می‌بینید، در بین شما که ادعای مسلمانی می‌کنید خیلی‌ها هستند که همین تکالیف شرعیه را که به نظر خودت از لوازم ایمان است ترک کرده و قائل به نماز و روزه و... نیستند، پس این مسامحه در مذهب خودتان هم وجود دارد.
گفتم: بله! هر فردی که شریعت را ترک می‌کند از جرگه مؤمنین خارج می‌شود، حال از هر فرقه و مذهبی باشد. اما سخن بنده را متوجه نشدید، بزرگان شما این ادعا را دارند که که وقتی سالک در خدا فانی شود، هر تکلیفی از او سلب می‌شود. دکتر غنی از صوفیان معاصر در کتاب تاریخ تصوف در اسلام می‌نویسد: «بزرگان صوفیه گفته‌اند چون سالک در خدا فانی شود با او متحد می‌گردد ماند قطره‌ای که چون به دریا برسد، تعینات قطره بودن از او می‌رود و چون در دریا فانی شده و جز دریا چیزی نیست، می‌تواند بگوید: منم دریا و در این حال است که هر تکلیفی از عارف سلب می‌شود و احتیاج به شرع در رعایت ظواهر و به جا آوردن عبادات و طاعات از میان می‌رود. زیرا فردی که مکلف به احکام است از میان برخاسته و جز خدا چیزی نیست حتی برای عارف واصل، دیگر کفر و ایمان در یک حکم است.[3]
ملاحظه می‌فرمایید که چگونه بزرگان صوفیه با مثال‌های مختلف و ساختگی، که هیچ دلیل عقلی و نقلی از کتاب و سنت در آن وجود ندارد، سعی در فریب اذهان مردم ساده‌لوح کرده و طرح اسقاط تکلیف و شریعت‌گریزی را با رسیدن به حقیقت برای خود پایه‌ریزی کرده‌اند.

پی‌نوشت
[1]. مدنی، محمد، در خانقاه بیدخت چه می‌گذرد؟، نشر راه نیکان، چاپ پنجم، 1391، صص96 و 97.
[2]. شیروانی (مست ‌علیشاه) میرزا زین‌ العابدین، حدائق‌ السیاحه، کتابخانه مجلس، صص146 و 147.
[3]. دکتر غنی، قاسم، تاریخ تصوف در اسلام، تهران،نشر زوار، 1389، ص386.

تولیدی

دیدگاه‌ها

سلام.پیگیر سایتتون هستم و بسیار استفاده میکنم.مطلب مهم این که در گناباد داره ازدواج با دراویش گنابادی رایج میشه.متاسفانه مسئولین گناباد چشم ها رو بستند.بزرگان صوفیه گفتن تا میتونید از شیعه در گناباد دختر بگیرید.با پول و ثروت تطمیع کنیدشون.تا بتونیم از این طریق ارتش یکپارچه مردم گناباد که مخالف دراویش هستند را از هم جدا کنیم و تفرقه بیندازیم.لازمه هر چه سریعتر اقدام بشه.خصوصا دنبال دخترای کارمند در ارگان ها ،بانک ها و ادارات هستند چون خودشون نمیتونن نفوذ کنند تو این ها.لازمه مراجع بطور قاطع راجب استفتا ازدواج با فرقه ظاله گنابادی به مردم هشدار بدهند.من همان هستم که بارها بهتون هشدار دادم اینا چقدر خطرناکن و بهتون معرفی کردم اهداف و برنامه هاشون رو.دختران شیعه گناباد و پسران شیعه را نجات دهید.فردا دیر است.باید در شبکه های اجتماعی فتاوی مبنی بر منع ازدواج با فرقه ظاله گنابادی رو نشر بدید و در گناباد مانع تسلط پسران صوفی بر دختران گناباد بشوید.اجرتون با قا

سلام علیکم از پیگیری و ارتباط شما با سایت، صمیمانه تشکر می‌کنیم. انشاءالله درباره این موضوعی که گفته شد حتما مطالبی در این راستا، در سایت و اینستاگرام (soofiya121@) نوشته خواهد شد. انشاءالله موفق و سلامت باشید.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.