مغالطه ترکیب در «داروینیسم»

  • 1395/03/15 - 01:52
وقتی یک دانشمند نظریه‌ای را ارائه می‌کند، از این نظریه احتمالات متعددی بر می‌خیزد که به آن فرضیه می‌گویند. فرضیه‌ها معمولا در مرحله بعد از تولید یک نظریه شکل می‌گیرند. وقتی نظریه نیوتن به مرحله آزمون و تکرار می‌رود و فرضیات مختلف آن رد می‌شود تا به یک فرض ثابت و تایید شده برسد. فرضیه تایید شده مزبور،‌ به عنوان یک فکت یا حقیقت علمی شناخته می‌شود.

پایگاه جامع فرق ادیان و مذاهب_ مساله‌ای که عموم مردم و حتی دانشجویان رشته‌های تجربی هم نسبت به آن بی‌توجه‌اند، تامل در مفهوم اصطلاحاتی هم‌چون نظریه، فرضیه، فکت و قانون در علوم است.
وقتی یک دانشمند نظریه‌ای را ارائه می‌کند، مثلا نیوتن نظریه را برای جاذبه زمین ارائه می‌کند. از این نظریه احتمالات متعددی بر می‌خیزد که به آن فرضیه می‌گویند. فرضیه‌ها معمولا در مرحله بعد از تولید یک نظریه شکل می‌گیرند. وقتی نظریه نیوتن به مرحله آزمون و تکرار می‌رود و فرضیات مختلف آن رد می‌شود تا به یک فرض ثابت و تایید شده برسد. فرضیه تایید شده مزبور،‌ بعد از دریافت تاییدات مکرر و فراوان، به عنوان یک فکت یا حقیقت علمی شناخته می‌شود. این فکت علمی نیز در معتبرترین حالت خود به قانون تبدیل می‌شود. مانند همین قانون جاذبه نیوتن.
ارزش و اعتبار فکت و قانون علمی آن‌چنان بالاست که هیچ مخالفی نسبت به آن وجود ندارد. به عنوان مثال آیا شما نسبت به این قانون علمی که زمین در گردش است،‌ آیا شما دانشمندی را می‌شناسید که با آن مخالفت کند؟ خیر. چون این بعد از تاییدات مکرر، با اجماع دانشمندان، یک فکت و سپس قانون علمی شده است. آیا شما دانشمندی را می‌شناسید که مخالف وجود جاذبه زمین باشد؟ خیر. زیرا این بعد از تاییدات مکرر، با اجماع دانشمندان، یک فکت و سپس قانون علمی شده است. حال آیا به نظر شما نظریه فرگشت داروین مانند قانون جاذبه زمین هیچ مخالفی ندارد؟
کسانی‌که از نظریه فرگشت دفاع می‌کنند، دو دسته هستند:
دسته اول کسانی هستند که در زمینه علوم تجربی دانش کافی ندارند و در زمره عوام محسوب می‌شوند. اما به مباحث علمی علاقمندند. این دسته نظریه را با فرضیه و فکت و قانون مخلوط می‌کنند و خودشان هم نمی‌دانند که چه می‌گویند. لذا نظریه را به جای فکت تصور کرده و می‌پذیرند. بیشتر خداناباورانی که از نظریه فرگشت دفاع می‌کنند از همین دسته هستند.
دسته دوم کسانی هستند که حداقل تفاوت نظریه و فکت را متوجه می‌شوند، اما زیرکانه فکت‌هایی که در حواشی نظریه داروین وجود دارد را مطرح می‌کنند و سپس نتیجه می‌گیرند که پس نظریه داروین هم یک فکت علمی است. این افراد در روش خود از مغالطه ترکیب استفاده می‌کنند. در مغالطه ترکیب شخص که مدعی درستی گزاره‌ای در مورد اجزاء یک کل است، سپس نتیجه می‌گیرد که آن گزاره در مورد خود آن کل نیز صدق می‌کند. به عنوان مثال نمک از دو ماده سمی کلر و سدیم تشکیل شده که هر دو سمی است. در مغالطه ترکیب فرد با اثبات سمی بودن کلر و نیز سمی بودن سدیم،‌ نتیجه می‌گیرد پس نمک نیز سمی است،‌ در حالی که این نتیجه غلط است.
در مثال دیگر شخص با اثبات این که بازیکن شماره یک، دو، سه و چهار فلان تیم فوتبال چون بهترین هستند، پس کل آن تیم فوتبال بهترین تیم است. در حالی که این استنتاج صحیح نیست چرا که ممکن است بازیکنان دیگر خوب نباشند، یا اعضای آن تیم فوتبال با یکدیگر هماهنگی لازم را نداشته باشند، یا در استراتژی‌های جمعی تدابیر درستی اتخاذ نکنند و ... .
شخص مغالطه کننده در اثبات نظریه فرگشت داروین نیز چند فکت علمی دیگر که می‌تواند برخی از اجزای نظریه فرگشت تلقی شود را مطرح و اثبات می‌کند،‌ سپس نتیجه می‌گیرد که پس کل نظریه فرگشت،‌ یک فکت علمی است. مثلا گزاره‌های زیر هر کدام یک فکت علمی هستند:
فکت اول: زمین با آب مایع بیش از سه میلیارد و ششصد میلیون سال پیشینه دارد. زندگی حداقل برای نیمی از این مدت و موجودات پیچیده چند سلولی حداقل بیش از 800 میلیون سال وجود داشته‌اند.
فکت دوم: بسیاری از نمونه های زیستی به هیچ وجه در گذشته وجود نداشته‌اند. هیچ پستاندار یا پرنده ای 250 میلیون سال پیش وجود نداشته است.
فکت سوم: بسیاری از نمونه‌های پیشین زیستی در حال حاضر وجود ندارند، در گذشته دایناسورها وجود داشتند و در حال حاضر این موجودات منقرض شده‌اند.
فکت چهارم: جهش‌های ژنتیکی تصادفی(موتاسیون) در بین موجودات زنده وجود دارد.
مدافعان نظریه فرگشت داروین، فکت‌های فوق را بیان می‌کنند و سپس نتیجه می‌گیرند: پس نمونه‌های زیستی فعلی همگی از نمونه‌های زیستی پیش از خود، در یک پیشرفت و تکامل از موجودات ساده به موجودات عالی، به وجود آمده‌اند یا به بیان دیگر فرگشت پیدا کرده‌اند. پرندگان از موجوداتی جز پرندگان و انسان‌ها از موجوداتی جز انسان‌ها به شکل کنونی به وجود آمده‌اند. چنین استنتاجی و نتیجه‌گیری،‌ هرگز فکت نیست. اما بیان این نظریه در کنار فکت‌های فوق با عبارات گوناگون مخاطبان را به اشتباه می‌اندازد که لابد نظریه داروین هم یک فکت علمی است.
اگر یک نظریه علمی فکت شده باشد، مانند قانون جاذبه و گردش زمین، هیچ دانشمندی با آن مخالف نخواهد بود و توسط تمام مجامع علمی دنیا به عنوان یک حقیقت علمی بدیهی، تایید می‌شود. حال به نظر شما هم آیا نظریه فرگشت، وضعیتی مشابه با قانون جاذبه و گردش زمین دارد؟ قطعا خیر. چرا که دانشمندان تجربی بسیار زیادی در دنیا هستند که با این نظریه مخالفند. نظریه فرگشت نهایت رشدی که کرده این است که اکنون در مرحله بررسی فرضیات است و هنوز به فکت علمی نرسیده چه رسد به قانون.[1] وقتی یک نظریه به فکت و قانون علمی تبدیل شود دیگر هیچ دانشمندی با آن مخالفت نخواهد کرد و در زمره بدیهیات علمی قرار خواهد گرفت. در حالی که نظریه داروین مخالفان بسیار زیادی دارد.[2]

پی‌نوشت:

[1]. مقاله‌ای با موضوع: «داروینیسم نظریه یا اعتقاد!؟».
[2]. برای اطلاع بیشتر: برگرفته از مقاله 20 سؤال دربارۀ آتئیست، طباطبایی، ص 7.

تولیدی

دیدگاه‌ها

به نام یزدان بخشاینده بخشایشگر بسیار عالی بود موضوع هم همینه : مغلطه! مطالب سایتتون فوق العاده هستند امیدوارم بتونم بیشترشونو بخونم یا علی

سلام. بله همان مغالطه در استدلال.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.