عرفانهای نوظهور
دربارهی هندوئیسم شاید پیدا کردن یک مبنای اصلی که بتوان انواع گرایشهای فرعی این دین را در آن تحلیل کرد دشوار باشد. اما از نگاه پژوهشگرانی که در زمینهی دین و عرفان هندویی تحقیق نسبتاً خوبی نمودهاند میتوان این مبانی را چنین توصیف کرد. مثلاً میشل مالرب مینویسد: «نزدیک شدن به دین هندویی بسیار گمراه کننده است».
یکی از علل جذابیت معنویتهای نوظهور، سادهنویسی و ادبیات احساسی و هیجانی آنهاست. در واقع، بررسیها نشان میدهد که نسبت مطالب آموزشی و انتقال مطلب در مقایسه با ایجاد هیجان در معنویتهای نوظهور خیلی کم است. همین موضوع باعث جذابیت این جریانها شده است. تا جایی که بعضی از آثار به ظاهر عرفانی که سمت و سوی درستی ندارند، به صورت رمان نوشته شدهاند.
مدعیان تناسخ با وجود اینکه اکثرا از غیرمسلماناناند، به آیات زیادی از قرآن تمسک جستهاند که با ارائۀ تفسرهایی از آیات مزبور، آنها را شاهد صدقی بر دیدگاه خویش یافتهاند. با وجود این همه احتمال، بر رد تناسخ چگونه میتوان احتمالی را برگزید که نه تنها شاهد محکمی ندارد، بلکه شواهد زیادی برخلاف آن وجود دارد.
هر علمی مسائل خاصی دارد که رابطه آن علم را با عوارض و احکام آن علم بیان میکند. ازاینرو مسائل علم عرفان، نظیر: کیفیت صدور کثرت از حضرت حق، چگونگی بازگشت این کثرت به او، بیان مظاهر اسماء الهی و نعوت ربانی، کیفیت رجوع و بازگشت اهل الله به سوی حقتعالی، کیفیت سیر و سلوک و مجاهدات اهل الله و نیز بیان نتایج دنیوی و...
قوهی اندیشه یکی از شئون آدمی است که در کنار دل و قوه درونی، جایگاهی بس رفیع در حیات معنوی او دارد. عقل محوری میتواند به عنوان پشتوانهی معناگرایی تصویر شده و یا مقابل آن ترسیم گردد. در واقع هر مکتبی که بتواند باطنگرایی را با عقل مداری در کنار هم جمع کند، قطعاً شانس بیشتری برای ادامه حیات و بقا خواهد داشت.
سهولت و نرمش در ذات هر دین آسمانی قرار دارد؛ چرا که به تعبیر قرآن کریم، دین الهی یک امر فطری است، یعنی گوهری است که خلقت انسانها آن را میطلبد. بنابراین دین اسلام (که کاملترین دین الهی است) نیز بر همین محور بوده و آسان گیری و نرمش، با احکام و قوانین آن همراه است. این حقیقت در کلام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به زیبایی مطرح شده است.
الگوی رفتاریای که قانون جذب آموزش میدهد، مبتنی بر تنگنظری و محدودنگری است. به این معنا که شما باید روی آرزویتان به طور شفاف و مشخص متمرکز شوید؛ خانهای با خصوصیات الف تا جیم. حتی بهتر است از آن تصویری تهیه کنید و جلو چشمتان قرار دهید و هرروز به آن نگاه کنید تا قانون جذب عمل کند.
شاید کاستی در تبیین علمی قانون جذب باعث شده است که مروّجان این ایده، به نشان دادن شواهد عینی برای درستی قانون جذب رو آوردهاند. ولی این شواهد به روش علمی و با تعیین گروه آزمون و گروه شاهد ارائه نمیشوند و شواهد آنها بیشتر شبیه داستانسرایی است. در اینجا نمونهای از داستانسراییهایی را که در کتاب و فیلم راز مطرح شده، بررسی میکنیم.
برای وصول به معرفت حقیقی تنها فراگیری عرفان نظری کافی نیست، بلکه برای شهود، باید سیر و سلوک کرد؛ آنهم بدون عبور از منازل و مقامات عرفانی ممکن نیست. پس لازم است در کنار عرفان نظری و آشنایی با مبانی و اصطلاحات عرفانی، سیر و سفر عرفانی را آغاز کرد. کسی که عزم خود را برای سیر و سلوک، جزم میکند، «سالک» گویند.
برای شناخت عرفان ناب شیعی به دو چیز نیازمندیم: یکی، شناخت ویژگیهای اصلی عرفان شیعی و دیگری، شناخت آسیبهایی که در نظامهای مختلف عرفانی قدیم و جدید وجود دارد و عرفان ناب شیعی عرفانی است که مصون و منزّه از آنها است. این لغزشها و انحرافاتی که اشاره میشود، هم در بیرون از جهان اسلام و هم در داخل حوزه فرهنگ اسلامی اتفاق افتاده است.
پیامدهای مثبتی که برای قانون جذب گفته میشود، معلوم نیست که به دست آید یا نه. زیرا نه نظریات روشن و اثبات شده علمی این به اصطلاح قانون را تأیید میکند و نه شواهد واقعی برای آن وجود دارد. اما بسیاری از پیامدهای منفی که بر ضد سعادت و خوشبختی هستند، از آن بر میآید. پیامدهای نظیر گرفتار شدن به آرزوهای دراز، فراموشکردن زندگی ابدی در آخرت، تباه شدن فرصتها و تحریف آموزههای دینی.
ذهنیات و افکار ما گاهی از دیگران پوشیده نمیماند. دیگران با دیدن خود ما، رفتار ما و سخنان ما، از ذهنیاتمان آگاه میشوند و گاهی ذهنیات ما میتواند، افکار و احساسات آنها را تغییر دهد. کسی که خود را محبوب و دوستداشتنی میداند، البته در صورتی که کبر و غرور نداشته باشد، دوست داشتنی خواهد شد، کسی که خود را زشت یا زیبا تصور میکند، تاحدودی همانگونه به نظر میرسد.
دینگریز کردن آموزههای عرفانهای کاذب، به معنای کمرنگ شدن ایمان و کمنور شدن چراغ دین در زندگی افراد، واقعیتی است غیرقابلانکار؛ که باید با آسیبشناسی و همچنین آگاهی دادن مردم بهخصوص جوانان نسبت به آموزههای ناب عرفان اسلامی و همچنین مطَّلع کردن آنها از آسیبهای جدی عرفانوارهها، تا حد زیادی از انحراف و گمراهی جلوگیری به عمل آورد.
عقدهها موضوعات عجیبی که در اعماق وجود انسان قرار گرفته باشند تلقی نمیشوند، بلکه مجموعههای رفتاری پیوسته حاضری هستند همانند استعداد موسیقی؛ به بیان سادهتر عقدهها بخشهای رفتاریای هستند که به صورت تکه تکه به حیات خود ادامه میدهند و در «مَن» آدمی ادغام نشدهاند و به صورت گستره پررنگی از «علایق» خود را نشان میدهند.