مکاتب اهل سنت
در بسیاری از منابع تاریخی معتبر شیعه و اهل تسنن، در خصوص فدک و اتفاقات مخصوص آن، سخنهای فراوانی گفته شده است. بسیاری از مورخین گفتند که فدک، هدیه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به یگانه فرزندش حضرت زهرا سلاماللهعلیها است که بعد از رحلت نبی خدا، از دست آن بانوی گرامی گرفته شد و به نفع حکومت مصادره شد.
عایشه، همسر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در عکس العمل به شهادت حضرت فاطمه علیهاالسلام، نه تنها برای تسلیتگویی نزد امیرالمؤمنین علیهالسلام و نزدیکان ایشان نرفت، بلکه حتی از شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام اظهار خشنودی و سرور کرده، که این نقل تاریخی، بنا بر اعتراف یکی از عالمان حنفی اهل سنت است.
طلحه و عایشه، مهمترین نقش را در قتل خلیفه سوم عثمان داشتند؛ اما پس از کشته شدن عثمان و روی آوردن مردم به امام علی علیهالسلام، آرزوهای خود را بر باد دیدند؛ به همین جهت، خون خواهی عثمان را بهانه کردند و علیه امام علی علیهالسلام شوریدند.
در برخی از منابع اهل سنت، به برخی از رفتارها از امالمؤمنین اشاره شده است که دور از شأن ایشان است. ان شاءالله که اینگونه سخنها، درست نیست و الا برای مادر مسلمین، خیلی ناگوار است که فرزندانش را به میدان قتلگاه جمل ببرد و چند هزار نفر از آنها را به کشتن دهد، یا اینکه از شنیدن خبر برادر رسول خدا، سجده شکر بجا آورد.
مروان بن حکم بن ابیالعاس، در سال دوم هجری (و بنا بر قولی در سال پنجم هجرت)، در روز وقوع جنگ احد متولد شد و موفق به دیدار پیامبر نشد و از این رو، وی در زمان رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآله در سن حدود هشت سالگی بوده و صحابی نیست؛ او که همراه پدرش به طائف تبعید شده بود، تا زمان به حکومت رسیدن عثمان به مدینه برنگشتند.
حضرت علی علیهالسلام وقتی حکومت و خلافت ظاهری را بهدست گرفت، فرمان عزل بسیاری از فرمانداران حکومت پیشین، ازجمله معاویه را صادر کرد. معاویه از این تصمیم امام، شدیداً ناراحت و افسرده شد؛ لذا در تلاش و تکاپو برآمد تا حکومت شام را از دست ندهد و در همین راستا، چندین جنگ را بر حکومت نوپای حضرت علی علیهالسلام تحمیل کرد.
حدیثی با عبارات مختلف از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، در کتب حدیث اهل سنت نقل گردیده است؛ رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «فاطمه پاره تن من است، کسی او را اذیت کند، مرا اذیت کرده و یا کسی او را بیازارد، مرا آزرده است.» در صدور این روایت، شکی نیست، و احتیاج به بررسی سندی ندارد؛ زیرا این حدیث، در کتب صحیحین چند مرتبه آمده و در دیگر کتب حدیثی معتبر شیعه و سنّی نقل شده است.
بزرگانی از اهل سنت، از جمله بخاری، مسلم و ترمذی، در باب مناقب حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها، روی هم رفته، بیست فضیلت هم ذکر نکردهاند. حال با اين وجود، اهل سنت پاسخ دهند، که بعد از رحلت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله، امت با فاطمه سلاماللهعلیها و شوهرش و فرزندانش، سر صلح و سازش داشتند یا با تمام توان خود، در برابر آن بزرگواران الهی ایستادند و آن عزیزان را یکی پس از دیگری، به شهادت رسانیدند؟
داستان هجوم به بیت وحی، از آنجا آغاز میگردد که خلیفه اول، عمر را مأمور بیعت گرفتن برای خود از امیرالمؤمنین علی علیهالسلام و هر آنکس که در خانه آن حضرت پناه گرفته بود، کرد؛ چنانچه منابع تاریخی، بر این سخن گواهی میدهند.
مظلومیت حضرت زهرا سلاماللهعلیها بر هیچ انسان مسلمان آزاده، پوشیده نیست و تنها برخی کوردلان هستند که این مظلومیت را انکار میکنند؛ برخی برای سرپوش گذاشتن بر این مظلومیت، به دنبال عادیسازی روابط بین خلفا و حضرت زهرا سلاماللهعلیها هستند و با جعل روایاتی دروغین، درصدد این امر هستند، جفایی که بر دختر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله رفته است را بپوشانند؛ غافل از اینکه تاریخ، هرگز فراموش نخواهد کرد.
خشم و غضب فاطمه زهرا سلاماللهعلیها، از شيخين تا واپسين لحظات زندگیاش و عدم رضايت از آن دو، از مسائلی است كه در صحيحترين كتاب اهل سنت پس از قرآن وارد شده است. نارضایتی حضرت زهرا سلاماللهعلیها، اتمام حجت و نشانی بر حقیقت نزد همگان است.
یکی از مباحث مهم و مورد مناقشه، مسأله نفرین حضرت زهرا سلاماللهعلیها نسبت به خلیفه اول و خلیفه دوم است؛ این موضوع در منابع اهل سنت آمده است و ما میدانیم که طبق بیان روایات، هر کس مورد لعن حضرت زهرا سلاماللهعلیها قرار بگیرد، مورد لعن رسول خدا صلیاللهعلیهوآله است و در نهایت، لعن خداوند شامل حالش میشود.
بعد رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآله، حضرت زهرا علیهاالسلام فدک را حق خود میدانست و برای احقاق حق خود تلاش کرد؛ ابن ابیالحدید، دو قضیه از برخوردهای پیامبر صلیاللهعلیهوآله را در مورد دخترشان، زینب، برای استادش نقل کرد، استاد ایشان با بهره گرفتن از رفتار پیامبر صلیاللهعلیهوآله، عملکرد حاکمان پس از ایشان را مورد انتقاد قرار داد.
متأسفانه عدهای قائلند که شیعه، حکم به کفر و ارتداد همه صحابه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) را داده است، در حالیکه خود در کتب معتبرشان روایاتی آوردهاند که از جهت کمّی، بسیار بیشتر از تعداد روایاتی است که در این موضوع در کتب شیعه آمده است، و از جهت کیفی، تصریح به کفر و ارتداد صحابه شده است.