مکاتب اهل سنت

یکی از وقایع مهمی که در زمان امام حسن عسکری (علیهالسلام) رخ داده است و آن را به ماجرای مباهله تشبیه میکنند، طلب باران توسط مسیحیان سامرا ست.

با روی کار آمدن خاندان بنیعباس و ایجاد سلطه ی عباسیان، حکام این سلسله به سختگیری هر چه بیشتر نسبت به فرزندان امام رضا از جمله، امام جواد، امام هادی و سرانجام حضرت امام حسن عسگری (علیهم السلام) پرداختند، که در این بین شرایط امام حسن عسگری، از شرایط پدرانش، سختتر بود، چرا که ایشان پدر فرزندی بودند که منجی عالم محسوب میگردید.

عالم سنی: سیّد محمّد بن علوی مالکی در نقد وهابیت نسبت به میلاد رسول اکرم(ص) مینویسد: منظور ما از جشن مولودی یعنی گردهمایی مسلمانان برای شنیدن سیرت آن اسوهی حسنه و الگوي کامله و صلوات و سلام فرستادن بر آن جناب مستطاب و گوش دادن به مدایح و وصفهای است که در حق حضرتش سروده شده است.

یکی از واژههای رایج و پُرکاربردی که در بین وهابیت بسیار مورد استفاده قرار میگیرد، موضوع بدعت است. عالمان وهابی درصدد برآمدند تا مفهوم «بدعت» را توسعه داده و آن را شامل هر امری که جدید است معرفی کنند، این رویکرد منفی، باعث شده است به دلایل واهی بسیاری از افراد به دلیل ایجاد بدعت در دین محکوم به شرک و سپس به مرگ و فنا شوند.

از خباثتهای دشمنان اسلام است كه درست چند روز قبل از هفته وحدت در آتش مراسماتی به نام نهم ربیع «قتل خلیفه دوم» میدمند و جشن میگیرند، كه بر هم زننده وحدت ميان مسلمين است. در حالی که در این روز اصلا خلیفه دوم «عمربن خطاب» به قتل نرسیده است.

در حالی که بیشتر بزرگان و علمای اهل سنت بر ولادت حضرت مهدی در سال 255 هجری و آغاز غیبتش در سال 260 هجری صراحت دارند، اما در این میان، گروهی از شبههگران وهّابی، با عبارات و ترفندهای گوناگون کوشیدهاند، در اصل اینکه اساساً امام عسکری (علیه السّلام) فرزندی داشته که غیبت نموده باشد یا خیر، تشکیک کنند.

ماه ربیعالاول به خاطر اینکه بعد از ماه صفر که ماه حزن و اندوه اهلبیت (علیهم السلام) است واقع شده، هماره به عنوان ماه مبارک نامیده میشود ولی وقایع تلخی در روزهای ابتدایی این ماه صورت گرفت که دل هر مسلمانی را به درد میآورد. با رجوع به منابع مهم تاریخی فریقین، به دست میآید که دو واقعه تلخ تاریخی در روزهای ابتدایی این ماه اتفاق افتاده است...

مسئله وفات یا شهادت پیامبر گرامی اسلام یکی از موارد اختلافی در جهان اسلام است؛ بطوریکه برخی از شیعیان و اهلسنت قائل به مسموم شدن ایشان و برخی دیگر منکر آن گردیدهاند حاكم نيشابورى عالم معروف اهلسنت در كتاب معتبر المستدرك على الصحيحين و محمد بن سعد در طبقات و بخاری در صحیح خود و احمد ابن حنبل در مسندش قائل به این مطلب شدهاند.

آن مقداری که مسلمانان عالم برای ایجاد وحدت و یکپارچگی دلیل و بهانه دارند؛ برای تفرقه و جدایی از یکدیگرندارند. به هر مسئلهای از مسائل اسلامی که پرداخته میشود؛ نشانههای تقریب بین مذاهب آشکار میشود. اتفاق نظر شیعه و اهلسنت بر سر موضوع ارادت و ابراز علاقه نسبت به اهلبیت عصمت و طهارت خصوصا امام حسین از عوامل ایجاد این وحدت است.

از اوزاعی نقل شده است که زمانیکه سر امام حسین آورده شد، مردی از شام بلند شده، و امام حسین و پدرشان را لعن و نفرین کرد؛ واثله صحابی بلند شد و قسم یاد کرد که پس از شنیدن حدیث کساء از پیامبر اکرم، همیشه حب اهل بیت را داشتهام و ماجرای آیه تطهیر را نقل کرد؛ گفته شده که اوزاعی در فضائل، غیر از این حدیث نقل نکرده است. ... از زهری نیز در فضائل، فقط یک حدیث نقل شده است و علت آن ترس از بنیامیه بود.

آلوسی در مورد لعن یزید میگوید: «احمد بن حنبل: چگونه لعن نکنم کسی را که خداوند او را لعن کرده است؟» میتوان فرد فاسق معین را لعن کرد و روایاتی از صحیحین در تایید آمده؛ یزید خبیث هرگز ایمان نداشته، تا آخر عمر توبه نکرده؛ پس لعنت خدا بر یزید و أنصار و أعوانش و کسیکه با این لعن مخالفت کند، گمراهیش بیش از گمراهی یزید است.

از تعصبات مذهبی نقل شده در اوایل قرن 10 هجری، این است که فردی را به جرم این کلام که ستایش کردن از صحابه بر روی منبر واجب نیست و نگفتن آن به خطبه (نمازجمعه) صدمهای نمیزند، گردن زدند؛ این مطلب را ابنعماد حنبلی در شذرات الذهب در شرح حال ظهیر الدین اردبیلی حنفی مشهور به قاضی زاده مینویسد.

از دیدگاه علمای اهلسنت، توسل، امری شرعی و غیر قابل انکار است. به عنوان مثال، مولوی محمد عمر سربازی در کتاب کنزالدارین خود مهر صحت بر مقوله توسل زده و از سوی دیگر نیز البانی نقل میکند که اندیشمندانی همچون احمد بن حنبل و شوکانی توسل را قبول داشتند.

یکی از دوستان عزیز اهلسنتم مدعی بود که مقوله توسل، پس از وفات نزد اهلسنت جایز نیست و بر این امر ادعای اتفاق اهلسنت را داشت و از اینروی در کامنتی در ذیل پست همین امر را متذکر شد. این در حالی است که در کتب اهلسنت توسل به پیامبر (ص) پس از وفات امری ثابت و مشروع است که به عنوان مثال میتوان به کتاب المهند علی المفند اشاره کرد.