سلفیت و وهابیت
برخلاف نظر عموم مسلمانان که تلقین میت را مجاز و مفید برای مرده میدانند، بزرگان معاصر وهابی این عمل را بدعت میدانند که در پاسخ به اشکال آنان میتوان گفت که گروهی از صحابه ازجمله ابوامامه و واثله و دیگر مسلمانان، به تلقین میت عمل کردند؛ مردم شام، مردم مدینه، خراسان و قرطبه، از صدر اسلام تاکنون بر این سنت پایبند بودند و طبق نقل ابنتیمیه، پیامبر صلیاللهعلیهوآله آن را انجام داده و به امتش دستور انجام آن را داده است.
برخلاف نظر عموم مسلمانان که تلقین میت را مجاز و مفید برای مرده میدانند، بزرگان معاصر وهابی، این عمل را به علت بیفایده بودن، ممنوع میدانند. در پاسخ به اشکال آنان باید گفت که این اشکال، ناشی از اعتقادشان به نشنیدن مردگان است، در حالی که اهلسنت مطابق احادیث صحیحشان معتقدند که مرده صدای کفش تشییعکنندگان را نیز میشنود. بنابراین، علمای اهل سنت شنیدن را منوط به روح میدانند نه جسم و لذا اصرار به فایده داشتن تلقین برای مرده دارند.
آخرین فرستادهی خدا حضرت محمد مصطفی (صلیاللهعلیهوآله)، برترین رسول الهی است که با میلاد پر از خیر و برکتش سبب شد تا پردههای جهالت از بین برود و نور رحمت الهی بر عالم هستی بتابد. هر سال مسلمانان، به شکرانهی نعمت عظیم میلاد نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآله) با برگزاری جشن و سرور در کشورهای اسلامی، این روز را گرامی میدارند.
اهل سنت برخلاف وهابیت از دیرباز تاکنون، با برگزاری مجالس گرامیداشت ولادت باسعادت پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله) ارادت خود را به رسول گرامی اسلام ابراز میدارند. بنا بر اعتقادات علمای اهل سنت که ریشه در احادیث و سیره بزرگان این مذهب دارد، گرامیداشت شب و روز میلاد رسول خدا، مستند قرآنی دارد. علمای مشهور اهل سنت، روز ولادت حضرت خاتم الانبیاء (صلیاللهعلیهوآله) را روز عید و جشن و شادی میدانند.
برخلاف نظر عموم مسلمانان که تلقین میت را مجاز و مفید برای مرده میدانند، بزرگان معاصر وهابی، این عمل را بدعت خوانده و حدیث نقل شده در این زمینه را جعلی میدانند. در پاسخ به اشکال آنان میتوان گفت که نمیتوان بدون دلیل، روایتی را ساختگی نامید. این حدیث طبق قاعدهای در علوم حدیث، صحیح و حتی متواتر دانسته میشود.
برخلاف نظر عموم مسلمانان که تلقین میت را مجاز و مفید برای مرده میدانند، بزرگان معاصر وهابی، این عمل را بدعت خوانده و حدیث نقل شده در این زمینه را جعلی میدانند؛ در پاسخ به اشکال آنان میتوان گفت که نمیتوان بدون دلیل روایتی را ساختگی نامید؛ این حدیث مورد تأیید علمایی مانند ابنحجر، ملاعلی قاری، ابنملقن است و سند آن را حسن و بدون مشکل میدانند؛ چنین حدیثی را نمیتوان جعلی خواند.
تلقین میت، یکی از اعمالی است که معمولاً مسلمانان پس از دفن مرده در قبر انجام میدهند و علمای مذاهب فقهی اهلسنت بر جواز یا استحباب این عمل اتفاق نظر دارند؛ حتی از افرادی مانند ابنقیم جوزیه، شاگرد ابنتیمیه و شنقیطی از بزرگان معاصر وهابی نیز جواز تلقین میت نقل شده است، ولی وهابیان معاصر، بر خلاف نظر آنان تلقین میت بعد از دفن را بدعت میدانند.
تلقین میت، یکی از اعمالی است که معمولاً مسلمانان پس از دفن مرده در قبر انجام میدهند؛ علمای مذاهب فقهی اهلسنت بر جواز یا استحباب این عمل اتفاق دارند؛ حتی از افرادی مانند محمد بن عبدالوهاب که وهابیان آیین خود را از او گرفتهاند نیز جواز این عمل نقل شده است؛ ولی وهابیان معاصر، تلقین میت بعد از دفن را بر خلاف نظر بنیانگذار خود، بدعت میدانند.
تلقین میت، یکی از اعمالی است که معمولاً مسلمانان پس از دفن مرده در قبر انجام میدهند؛ علمای مذاهب فقهی اهلسنت بر جواز یا استحباب این عمل اتفاق دارند؛ حتی از افرادی مانند ابنتیمیه که وهابیان خود را به او منتسب میکنند نیز منع این عمل نقل نشده است، ولی وهابیان معاصر، تلقین میت بعد از دفن را بر خلاف نظر ابنتیمیه بدعت میدانند.
وهابیون در بسیاری از مسائل، عقایدی متناقض دارند؛ از جمله آن عقاید، ادعای سلفی بودن و سلفگرایی آنان و تضاد با اعتقادشان در ظاهرگرایی است؛ وهابیان مدعی هستند که فهم صحابه و مسلمانان صدر اسلام، از معارف اسلامی و متون دینی، فهم برتر است و تفسیری غیر از تفسیر صحابه، تابعین و تابعین تابعین، معتبر نیست؛ ولی در کتابهای خود اعتراف میکنند که در برخی عبارات قرآنی، تفسیری غیر از تفسیر سلف را پذیرفتهاند و آنان اولین افرادی هستند که چنین نظری دادهاند.
وهابیان مدتی است که اصطلاح وهابیت را برای خود نمیپسندند و کتابهای زیادی نوشتهاند که عقیده خود را عقیده سلف معرفی کنند و با این استدلال، خود را سلفیه مینامند؛ اطلاق سلفیه بر آنان اشتباه است و به آنان ارزش و اعتبار میبخشد و آنان را در جرگه مذاهب اسلامی متقدم وارد میکند؛ باید با اطلاق وهابیت بر آنان، جدایی آنان را از مذاهب متقدم اهلسنت بر همه مسلمانان آشکار کرد.
علمای فریقین، نام وهابیت را برای یک گروه ایجاد شده در قرن دوازدهم به کار بردهاند؛ این نام با استفاده از اسم بنیانگذار وهابیت، «محمد بن عبدالوهاب» درست شده است. عالمان آشنا به این تفکر جدید، این نام را به آنان نسبت دادهاند و بزرگان وهابی نیز خود با اشاره به این نام، وهابیت را برای خود پذیرفتهاند.
علمای فریقین، نام وهابیت را برای یک گروه ایجاد شده در قرن دوازدهم به کار بردند و پس از مدتی، آنان این نام را کنار گذاشته و به سلفیه تغییر دادند. علمای مذاهب اسلامی فهمیدند که وهابیان قصد دارند اثر منفی نام وهابیت را با پوشش نام سلفی از بین ببرند؛ از اینرو نامی را انتخاب کردند که یک حرکت اصلاحی و روشنفکرانه در مصر ایجاد کرده بود و در بین مسلمانان آبرو داشت.
علمای فریقین، نام وهابیت را برای یک گروه ایجاد شده در قرن دوازدهم به کار بردهاند. بعد یک و نیم قرن از ابتدای شکلگیری تفکر تکفیری وهابیت، عبدالعزیز آلسعود، در سال 1929 میلادی، استفاده از این نام را رسماً ممنوع کرد و دستور داد از اصطلاح سلفیگری استفاده کنند؛ پس از آن، تمام تلاش مفتیان معاصر وهابیت این شد که نامی از وهابیت برده نشود و به آنان سلفیه و سلفی گفته شود.