تشیع و تصوف

حکیم ابوالقاسم فردوسی، شاعر خوشنام و خوشآوازهی ایرانی به جرم ارادت و ولایت نسبت به اهلبیت پیامبر علیهمالسلام، مغضوب دشمنان خاندان نبوی و به خصوص صوفیان بود.

بزرگان فرقهی صوفیه سلطان علیشاهی، یادی را که حضرت امام خمینی از تفسیرملاسلطان کردهاند را وسیلهی ترویج و تطهیر خود کردهاند؛ لکن به این توجه نداشتند که حضرت امام نه تنها در هیچ کجا مطلبی از همان تفسیر نقل نکردهاند، بلکه تفسیر ملاسلطان را مذمت هم کردهاند.

از عقاید سلسله صوفیه گنابادیه، مهدویت نوعیه است. براساس این نظریه علاوه بر مهدویت خاصه حضرت ولیعصر (عجل الله فرجه) فرزند امام عسکری (علیه السلام)، مهدویت نوعیهای وجود دارد که به اقطاب سلسله اختصاص مییابد و از آن به مهدی ظلی یا تبعی یاد میشود.

برخی از صوفیه علیالخصوص پیروان فرقه سلطان علیشاهی شدیداً مدعی این هستند که این فرقه همواره توسط امام خمینی (ره) مورد مدح قرار گرفته است. درحالی که حضرت امام (ره) در تفسیر سوره حمد خود بهصراحت با نام بردن از القاب محبوب علیشاه و مجذوب علیشاه بر این فرقه تاخته و بزرگان آنها را مورد مذمت قرار داده است.

در اینستاگرام بحثی درباره تشیع و تصوف داشتیم که اتفاق جالبی رخ داد و دو صوفی که یکی صوفی فرقه سلطان علیشاهی و مدعی تشیع و دیگری از فرقه قادریه و مذهب اهل تسنن بود به بحث درباره حقانیت فرق خود پرداختند. دراین بین علیرغم تلاش هر یک برای موجه جلوه دادن خود، هیچیک موفق به ارائه ادله خاصی برای اثبات خود نشدند و بحث به مجادله و گاهی توهین کشیده میشد.

یکی از دلایل گمراهی فرقه صوفیه، ادعای محبت و ارادت آنان به ائمهی معصومین (علیهمالسلام) است که برای جذب عوام این ادعا را مطرح کردند، در حالی که در عمل این ارادت و محبت آنان به امام معصوم دیده نمیشود و حتی در روایتی از امام صادق (ع)، این ادعای محبت از طرف صوفیان نیز مطرح شده است.

یکی از عقاید فرقهی صوفیه، این است که در زمان غیبت، اطاعت از قطب را بر مریدان خود واجب دانسته و قائلند بر اینکه از طرف امام اجازه ولایت بر مردم دارند، در حالی که به دلایل مختلف، این عقیدهی آنان رد شده و تنها کسانی که امام معصوم (علیهالسلام) أمر بر پیروی از آنان کرده، ولی فقیه (مجتهد جامعالشرایط) است.

در مسلک صوفیه اعتقادات خاصی رواج دارد که میتوان گفت از بدعتها و انحرافات این فرقه است، که یکی از این موارد توهین و گستاخی بعضی از صوفیان نسبت به ساحت مقدس حضرت رسول اکرم (ص) بوده که در کمال وقاحت علاوه بر اهانت، خود را نیز برتر از حضرت دانستهاند.

فرقه صوفیه سلطان علیشاهی گنابادیه، که دین خود را اسلام و مذهب خود را شیعه گذاشته، در اعمال و رفتارشان، مخالف دستورات اهلبیت (علیهمالسلام) عمل کرده و نه تنها در مقابل ائمهاطهار(علیهمالسلام) ایستادند، بلکه امامت آنان را هم زیر سؤال بردند.

علاوه بر انحراف عقیدتی صوفیه، همه کسانی که این فرقه انحرافی را نقد میکنند، معتقد هستند ایشان با بیگانگان و استعمارگران ارتباط داشته و ماموریت دارند در میان شیعیان اختلاف ایجاد کنند. یکی از علمای شیعه درباره انتساب صوفیه به اجانب میگوید: «صوفیه، شیخیه و بهائیت، سه حدث هستند از یک مخرج.»

در حالی که صوفیان اعمال خود را مطابق دستورات دین مبین اسلام میدانند، که امام صادق (ع) اعمال صوفیانه را خارج از سنت نبوی (ص) قلمداد کرده و به سفیان ثوری فرمودند: مىخواهم سخنى به تو بگويم، خوب گوش كن و به دل بسپار كه از براى دنيا و آخرت تو مفيد است به شرط آن كه بر سنّت و حقّ بميرى نه بر بدعت.

با توجه به نیاز انسان به زندگی در اجتماع و رعایت قوانین مختلف در جامعه، تشکیل حکومت برای برقراری عدالت و جلوگیری از هرج و مرج در این زمینه، یکی از ضروریات عقلی است، خصوصاً حکومت اسلامی به رهبری پیامبران و امامان که با توجه به آیات قرآن از لزومات حکومتداری است. اما یکی از مشایخ فرقه صوفیه با تفسیر به رأی خود، حکومتداری رسول خدا (ص) بر مردم را، نفی میکند.

برخی از صوفیه به بهانه داشتن قلب پاک و دوستی خداوند خود را بینیاز از عبادت خداوند متعال میدانند. انحرافی که جامعه امروزی نیز کشیده شده است. ادعایی که امام صادق (ع) آن را شگفتآور خوانده است. شهیدمطهری معتقد است که صوفیه فقط ادعای دوستی خداوند را دارند درحالیکه از هر گناهکاری گناهکارترند.

دکتر شیبی معتقد است که زهد امام علی (ع) و یارانش مسبب شروع تصوف است، در نتیجه بین تصوف و تشیع همبستگی وجود دارد. درحالیکه تا قرن هشتم همه صوفیان از اهل سنت بودهاند و با شیعیان با عناد برخورد میکردند. مثلا علاء الدوله سمنانی و غزالی ازجمله بزرگانی هستند که شیعیان را با لفظ رافضی خطاب قرار دادهاند.