تشیع و تصوف
«ابنعربی» به خاطر اینکه تحت تأثیر آموزههای اهل سنت بوده، در کتاب خویش، قائل به کفر حضرت ابوطالب علیهالسلام شده است؛ در حالی که روایات معصومین علیهالسلام، دلالت بر ایمان حضرت ابوطالب علیهالسلام داشته و سخن «ابنعربی» با آموزههای معصومین علیهالسلام در این مسئله، معارض است.
معصوم علیشاه، تلاش کرده اجازه ارشاد سلوکی «ابراهیم ادهم»، را از امام سجاد (ع) آغاز کند و او را مأذون از جانب آن امام (ع) معرفی کند، در صورتی که دلیل معتبری بر ارتباط امام سجاد (ع) و ابراهیم ادهم وجود نداشته و سخن معصوم علیشاه نادرست و بیدلیل است.
متصوفه تلاش دارند برای رسوخ آموزههای خویش در جامعه شیعی، این باور را القا کنند که بزرگان متصوفه، شاگردان و از مرتبطین با حضرات معصومین (ع) بودهاند؛ به این خاطر، در کتابهای خویش، به داستانهایی همچون دیدار شقیق بلخی با امام کاظم (ع) استناد کرده، در صورتی که اعتبار چنین داستانهایی، در نهایت ضعف است.
معروف کرخی، یکی از شخصیتهایی است که در انتساب جریان تصوف با اهلبیت (ع)، نقش اساسی دارد؛ این درحالی است که وجود تاریخی چنین فردی، قابل اثبات نیست.
کتاب در جستجوی عرفان اسلامی، نگاشته آیت الله مصباح یزدی، محصول دید تیزبین این عالم برجسته بوده که نسبت به سالکان طریق عرفان اسلامی، احساس وظیفه کرده و با تبیین شاخصههای عرفاناسلامی، تلاشی برای نجات آنها از دامهای عرفانهایبدلی، داشته است.
نورعلی تابنده، اختلافات حضرت زهرا(س) با خلفا را جزئی دانسته و قائل شده که خلفا نسبت به حریم حضرت زهرا(س)، با احترام برخورد میکردند؛ در حالی که تاریخ، خلاف این مسئله را نشان میدهد.
علامه طباطبایی یکی از عالمان آزاداندیش بود که معیار قضاوت او در مورد اشخاص یا مطالب علمی، استنباطهای علمی او از متون دینی بوده است؛ نقدهای علامه طباطبایی بر ابن عربی و جریان انحرافی تصوف، حاکی از روحیه عالمانه و اسلام مدارانه ایشان است.
محمداسماعیل صلاحی مدعی بود که عدهای برای تخریب چهره امام خمینی(ره)، داستانی از دیدگاه آیتاللهالعظمی بروجردی در مورد مؤلف کتاب مصباحالشریعة منتشر کردهاند؛ در صورتی که حضرت امام(ره)، انتساب کتاب مصباحالشریعة به امام صادق(ع) را نمیپذیرد.
مصباحالشریعة کتابی است که از دیرباز در مورد مؤلف آن بین علمای شیعه اختلاف بوده؛ بیشتر کسانی که قائل به انتساب کتاب به امام صادق(ع) بودهاند، دارای مسلک عرفانی بوده و به این خاطر دچار تسامح شدهاند، ولی علمای بزرگی مانند آیتاللهالعظمی بروجردی، انتساب کتاب به امام صادق(ع) را نمیپذیرند.
عابدان و زاهدان بصره که دارای تفکر عثمانی بودند، در زمان خشکسالی مکه به این شهر آمده و برای بارش باران به درگاه الهی استغاثه کردند که اثری نبخشید؛ امام سجاد(ع) برای روشن کردن چهرهی زاهد نمای آنها، در همان مجلس دست به دعا برداشته و باران شروع به باریدن کرد.
فرقه صوفیه ذهبیه، دارای اسامی متعددی است و در کتابهایش، وجه نامگذاری مثبتی برای هرکدام بیان شده است؛ این در صورتی است که با جست و جویی مختصر، روشن میشود این اسامی، نشاندهنده نقاط سیاه این فرقه میباشند.
شطحیات یکی از مهمترین اشکلاتی است که بر جریان تصوف مطرح میشود؛ متصوفه برای رهایی از انتقادات متشرعین، به روایات شطحگونه همچون خطبةالبیان منسوب به امام علی(ع) تمسک کرده تا گفتار نادرست بزرگان خود را توجیه کنند. این در صورتی است که صدور اینگونه خطبهها از معصومین(ع)، طبق قرائن محکم، مورد تردید جدی است.
عصر امام صادق(ع) عصر عرضه اندیشههای مختلف بوده و در این زمان، امام(ع) برای حفظ شیعیان از اندیشههای مسموم، اقدام به مبارزه با این اندیشهها نمود. یکی از این اندیشهها، تفکر انحرافی «تصوف» بود که در بین اهلسنت ایجاد شده بود و خطر نفوذ آن به درون بدنه شیعه وجود داشت. امام(ع) با روشنگری خویش، از وجود تعارض بین سلوک آنها و سلوک عرفانی خویش سخن گفته و آنها را از گرایش به چنین تفکری برحذر داشت.
تعطیل نمودن فعالیتهای اقتصادی، یکی از آداب انحرافی بوده که در بین متصوفه رواج داشته است؛ امام باقر(ع) در کنار انتشار علوم دینی، به فعالیتهای اقتصادی برای ایجاد وسعت زندگی خانواده خویش میپرداختند و فعالیتهای اقتصادی ایشان، مبارزه عملی با جریانهای متصوفه بوده است.