عرفانهای نوظهور
برای روشن شدن اثباتناپذیری علمی قانون جذب میتوانیم بپرسیم که آیا به راستی انسان هرچه را میاندیشد و احساس میکند، میتواند خلق یا جذب کند؟ آیا انرژی ذهنی ما بیش از انرژی متراکم در یک اتومبیل چند صد کیلویی است و میتواند آنرا جابجا کند؟ شما برای جذب یک دوچرخه به انتفال چقدر نیرو نیاز دارید؟ در واقع انرژی ذهنی و مغزی شما با چه طول موجی و به چه اندازه باید به سوی یک دوچرخه در کائنات ارسال شود، تا آن را جذب کند؟
عرفان همواره پدیدهای اسرارآمیز جلوه کرده و اختلافنظر دربارهی آن فراوان بوده است. بعضی عرفان را مقدسترین پدیده عالم میدانند و برخی به طور کلی آن را باطل و پوچ دانسته، اهل عرفان را تکفیر میکنند. گروهی فرد واحد را تقدیس و گروهی دیگر همان فرد را تکفیر میکنند. اینها به دلیل اختلاف نظرها و ابهاماتی است که در عرفان وجود دارد.
از منظر اسلامی عقل راهی معتبر در تحصیل معرفت است اما تنها راه نیست و عارف نیز بینیاز از عقل نیست چرا كه تفسیر و ارزیابی یافتههای عرفانی بر عهده عقل است. بر همین اساس عارف هم به عقل نیاز دارد. وقتی شما تصمیم میگیرید که عارف شوید، چه کاری انجام میدهید؟ شما در قدم اوّل که عارف نیستید و نمیدانید کدام یک از اینها درست است.
یکی از تصورات رایج در نسبت عقل با عرفان این است که بین آنها یک نوع منازعه وجود دارد و آنها با هم ناسازگارند و راهشان از یکدیگر جداست. در برخی اهل تصوف نیز این تصور بوده در عرفان مسیحی ناسازگاری عقل با عرفان خیلی پررنگ است. از نظر بسیاری از آنها، نه فقط عرفان با عقل ناسازگار است؛ بلکه ایمان نیز با عقل ناسازگار است .
گرایشهایی وجود دارد که در آنها اعتقاد به خدا وجود دارد و حتی به خدای واحد اعتقاد دارند، و ممکن است محور گرایش در آن عرفان، خدا باشد (علی الادعا)؛ ولی پایبندی به دین، وحی و کتاب آسمانی وجود ندارد. اینها را میتوان عرفانهای دئیستی نامید. اینها درواقع منکر نبوت هستند و عقل خود را کافی میدانند.
قانون جذب بر تصور و احساس تأکید میکند، و عمل را کنار میگذارد. البته برخی از افرادی که این قانون را ترویج میکنند، میکوشند تا نشان دهند این قانون با عمل در پیوند است. اما به راستی توجه به حقیقت و ماهیت قانون جذب نشان میدهد که ربط دادن آن به عمل بیمعناست و حتی کسانی که به عمل اشاره میکنند، عامل موفقیت و رسیدن به آرزوها را همان ذهنیات میدانند.
وقتی شما احساس میکنید، دستتان در معرض برخورد با یک جسم داغ است، سیستم عصبی این داده را به مغز مخابره میکند و مغز فرمان میدهد که باید دست را از آن جسم دور کرد. تصویر گرما و تصویر خطر ناشی از برخورد با جسم گرم در ذهن، روندهای شناخته شده و ناشناختهای را طی میکند، که نتیجهی آن رفتار خاصی در ارگانیسم است.
پائولو کوئلیو در یکی از رمانهای خود (با عنوان مکتوب) باور خود را چنین بیان میکند: «هیچکس نمیتواند ثابت کند که خدا وجود دارد و یا وجود ندارد. بسیاری از چیزها در زندگی برای تجربه کردن ساخته شده و هرگز توضیحی دربارهشان داده نشده است عشق نیز یکی از همین چیزها است. خداوند -که عشق است- نیز به همچنین».
مساله پیروی مرید از مراد در سیروسلوک عرفانی یک مساله مهم و اساسی است که مبنای عقلی دارد. زیرا عقل آدمی دستور میدهد که از انسان آگاه و خیر خواه پیروی کند. پیر یا مرشد یا مراد که به عنوان انسان آگاه و رشد یافته شناخته شده است به حکم عقل سزاوار اطاعت است. همانگونه که در مسائل پزشکی نیز چنین است. اما...
در تهذیب نفس منظور این است که در آن ایمان باطنی یا رفتن به باطن دین، یا همان عرفان صحیح، انسان کوشش میکند که در ظاهر دین متوقف نشود و به باطن نیز دست یابد؛ لذا میبینید روی تهذیب نفس توجه و تمرکز وجود دارد. این خود دو شعبه دارد: یکی جنبهی سلبی آن یعنی همان تخلیه یا پیرایش و زدودن رذایل گفته میشود و جنبه دیگرش تحلیه یا آرایش و کسب فضایل است.
مبلغ هر جریان و نگرش میتواند نمایندهای برای خود خارجی و عملی آن جريان باشد؛ به تعبیر دیگر، محبت مبلغ دینی در جذب افراد و اشتباه او در دفع آنان، تأثیر عمیقی دارد؛ چرا که این فرد، کارکرد قویتری در مقایسه با زبان او دارد. گروهی از فیلمها مبلغان دینی را افرادی خشن، بیرحم و سنگدل نشان میدهد.
مهمترین موضوع در مباحث درون عرفانی، هستی شناسی عرفانی است. در عرفان نظری، بحث هستی شناسی، موضوع محوری است. در واقع مسئله کلیدی و اصلی در عرفان نظری، هستی شناسی و تبیین نسبت خدا با خلق است. اینجا نیز یکی از جاهایی است که لغزشگاه است. تا تصور ما از این موضوع اصلاح نشود، پایمان در عرفان میلنگد.
در میان آثار سینمایی و تلویزیونی، موضوع فیلمهای زیادی بحثهای مربوط به خدای متعال است. در این میان برخی فیلمها به طور مستقیم و روشن به این مقوله میپردازند، اما گروهی دیگر به صورت تلویحی، این بحث را مطرح میکنند، به عبارت دیگر موضوع داستان فیلم بهگونهای است که با هر تفسیر ممکن به موضوع خدا نیز مربوط میشود.
محمد احمد، فرزند عبدالله در سال 1848 ميلادي در جزیره نبت سودان متولد شد. در کودکی نزد عالمان خارطوم دانش اندوخت، سپس به جزیره آبا رفت و 15 سال در چاهی به ریاضت مشغول شد. وی از شدت ریاضت و روزه یسیار نحیف گردید. او شیرین زبان بود و سودانیان استعمار زده را به فتح جهان و گسترش عدالت نوید داد !