اسلام در آغوش ایران

  • 1393/05/31 - 10:47
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ملت ایران با آغوش باز اين دين اسلام را قبول كرد و در راه نشر آن از هيچ گونه فداكاری خودداری نكرده است. كسانی كه می‏نويسند اسلام با شمشير بر اين ملت تحميل شده يا تعصب نژادی و احساسات قومی آن‌ها را وادار به اين حرف می‏كند يا از سير اسلام در ميان نژاد ايرانی اطلاع ندارند. یکی از مهم ترین دلایل اسلام آوردن ایرانیان خستگی یکی از مهم ترین دلایل اسلام آوردن ...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ملت ایران با آغوش باز اين دين اسلام را قبول كرد و در راه نشر آن از هيچ گونه فداكاری خودداری نكرده است. كسانی كه می‏‌نويسند اسلام با شمشير بر اين ملت تحميل شده يا تعصب نژادی و احساسات قومی آن‌ها را وادار به اين حرف می ‏كند يا از سير اسلام در ميان نژاد ايرانی اطلاع ندارند، یکی از مهم ترین دلایل اسلام آوردن ایرانیان خستگی آنان از ظلم پادشاهان از آغاز هخامنشیان تا ساسانیان بوده است. ويل دورانت تاريخ نگار مشهور می­نويسد: «آنچه مايه شگفتي می­شود اين است كه مردم ماد و پارس با وجود آن ديني كه داشتند، تا چه حد بي­رحم بودند، بزرگ‌ترین شاه ايشان، داريوش اوّل در كتيبه بيستون مي­ گويد: فرورتيش دستگير شد و او را نزد من آوردند. گوش‌ها و بيني و زبان او را بريدم و چشمهاي او را در آوردم[1].
در ۱۵۰۰ سال پیش فشار‌ روی مردم خیلی زیاد بوده و گروهی میخواستند فرار کنند. فکر می‌کنیم که همه چیز خیلی خوب و سر و سامان داشته است. دستگاه حاکم به نام اوستا، زرتشت و اهورا مزدا با مردم به بدترین وجه برخورد می‌کردند. خسرو پرویز اینگونه خود را معرفی می‌کند: آدمی فنا ناپذیر از میان خدایان و خدایی بسیار جلیل در میان مردمان و صاحب شهرتي بسيار و كسي كه در طلوع با آفتاب قرين است.[2]
خسرو پرویز پادشاهی بیرحم و خونریز بود. ثعالبی می گوید: «خسرو (پرویز) را گفتند که فلان حکمران را به درگاه خواندیم تعلل کرد. پادشاه توقیع فرمود اگر برای او دشوار است که به تمام بدن نزد ما آید، ما به جزئی از بدن او اکتفا می‌کنیم، تا کار سفر آسان‌تر شود؛ بگویید سر او را به درگاه ما بفرستند.[3]
همه مورخين می ‏نويسند كه دين اسلام با سرعتی شگفت‏‌انگيز در ايران پيشرفت‏ کرد، و اين ملت بدون جنگ و جدال از آن استقبال كرد ، و در مدت بيست سال‏ تمام فلات ايران را از ساحل فرات تا رود جيحون و از كناره‏‌های سند تا كرانه درياچه خوارزم فرا گرفت. اگر در چند مورد با اعراب مسلمان جنگ‏ شد آن جنگ مربوط به دست‌ه‏ای از طبقات ممتازه و موبدان بود كه در نظر داشتند با جلوگيری از نفوذ اسلام منافع خود را حفظ كنند.
پس از اينكه تمام كشور پهناور ايران به تصرف مسلمين درآمد، طولی‏ نكشيد كه اكثريت مردم اين كشور به استثنای كوه‌های طبرستان و ديلمان دين‏ اسلام را پذيرفتند و فعاليت و كوشش اين مردم برای تبليغ اسلام و تحكيم‏ مبانی و قواعد شرع مقدس شروع گرديد. در سه قرن اول اسلام كه ايران تحت‏ نفوذ خلفای اموی و بنی‏‌عباس اداره می‏‌شد، ملت ايران در تشريح احكام دينی‏[4]،ادبی، قضائی، سياسی و اجتماعی اسلام سعی بليغ كردند و امهات مسائل را مطرح ساخته و آنها را روشن نمودند. با طلوع قرن چهارم هجری، طبرستان و گيلان نيز به اسلام پیوستند، و در اين قرن مردم ايران استقلال سياسی به هم رسانيدند، و سامانيان رشته‏ علاقه خود را با خلافت بغداد قطع كرده به طور استقلال در خراسان و نواحی‏ شرقی ايران سلطنت مستقل داشتند، و از نظر فهم و درك مبانی دينی نيز احتياج به مركز خلافت نبود [5].

پی نوشت:

 [1]. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ترجمة مترجمين، چاپ ششم، جلد ۱ ص ۴۳۱ نسخه cd شده
[2]. كريستن‏سن، ايرانيان در زمان ساسانيان، ترجمه رشيد ياسمي، صفحه ۶۴۸.
[3] همان صفحه ۳۱۸.
[4].مرتضی مطهری خدمات متقابل اسلام و ایران جلد 14،ص387
[5].همان ص388

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.