مباحث تاریخی
خانواده یکی از عوامل مهم شکل گیری شخصیت انسان است، و دین اسلام بر نقش و جایگاه این نهاد مقدس تاکید فراوانی دارد، لذا وقتی یک چهره تاثیرگذار در تاریخ اسلام را اگر بخواهیم مورد بررسی قرار دهیم ابتداً باید وضعیت و شخصیت خانوادگی آنها مورد تحقیق و بررسی قرار گیرند، تا آشکار شود که کانون مرکزی و ریشه اصلی و شخصیتی او چگونه بوده است.
مسلم است که معاویه و پدرش ابوسفیان سالیان زیادی به عنوان سرکرده و فرمان دهنده کفار و مشرکین و منافقین بر علیه پیامبر و مسلمین بودند، و با آنها جنگیدند، مصیبتهای فراوانی را بر اسلام تحمیل کردند؛ با تحریک این دو نفر، مشرکین و منافقین قریش، و قوم یهود، خون بسیاری از مسلمانان ریختند و اختلافات بیشماری در بین مسلمانان صورت پذیرفت.
با مراجعه به روایات صحاح نزد اهلسنت با مجموعهای از روایات متناقض پیرامون روزهی روز عاشورا مواجه میشویم که در بسیاری از موارد جمع میان آنها غیر ممکن است و ما را با ماهیت جعلی این موضوع بیشتر آشنا میسازد. به عنوان نمونه بخاری میگوید پیامبر اکرم به روزهی روز عاشورا امر میفرمود و حال آن که خود، این روز را روزه نمیگرفت.
سخنان پایانی عمروعاص در حالت احتضار: اکنون نمیدانم نزد خدا چه دلیل و عذری بیاورم. ای کاش، پشکلِ شتر جمع میکردم و این اموال را جمع نمیکردم. ای کاش سی سال قبل مرده بودم و با معاویه برای دنیایم همکاری نمیکردم و دینم را به دنیا نمیفروختم. احساس میکنم کوه رضوی بر گردنم سنگینی میکند و جانم از سوراخ سوزن میخواهد بیرون آید.
ابن ابی الحدید معتزلی میگوید از استادم پرسیدم آیا سزاوار نبود همانگونه که رسول خدا به دخترش زینب تکریم کرد و گردن بند را به او برگرداند، شیخین نیز به فاطمه (علیها السلام) تکریم و احسان میکردند و قلب فاطمه (علیها السلام) را در موضوع فدک نمیشکستند! مگر منزلت فاطمه (علیها السلام) در نزد پیامبر، کمتر از خواهرش زینب بود؟!
ابوبکر شخصیّتی سیّاس و باهوش بود. او در قضیهی خلافت آن چنان زیرکانه عمل کرد، که هنوز بعد از 1400 سال، زوایای اخلاقی و رفتاری او برای بسیاری ناشناخته مانده است. هنوز عدّهای چنان او را میپرستند، که گویی پیغمبری است معصوم از خطا و گناه، تا جایی که نفي عدالت او را، مساوی با کفر و اهانت به دین و اسلام میدانند.
اهلسنت در برخی موارد به روایاتی از عمر بن خطاب یا عایشه که بر تحریم گریه وارد شده، استناد جسته، که در پاسخ میگوییم: در روایت عمر فردی به نام «ابراهیم بن محمد بن ابی یحیی» به چشم میخورد که علمای اهلسنت او را دروغگو، دانسته، و در روایت عایشه شخصی به نام «ابن اسحاق» وجود دارد که نزد علمای علم رجال اهلسنت مورد اعتماد نیست.
فاطمه (علیها السلام) از دست شیخین ناراحت بود و این ناراحتی برای شیخین بسیار گران تمام میشد، زیرا همهی مردم شنیده بودند که پیامبر فرمود: «فاطمه پاره تن من است، هر کس او را ناراحت کند مرا ناراحت کرده است». از این رو به دنبال فرصتی بودند تا رضایت حضرت را به دست آوردند. اما با این سخن مواجه شدند: من از شما دو نفر راضی نیستم.
همین که پیامبر (صلی الله علیه و آله) از دنیا رفت، عدهای که از قرابت حضرت، برای خود کلاهی دوخته بودند، فرصت را مغتنم شمرده و در سقیفه جمع شدند. به خیال ناقصشان خواستند مشکل حکومت را حل کنند! ابوبکر را برای خلافت تعیین کردند و برای بیعت گرفتن از علی (علیه السلام) به زور متوسل شدند و درب خانه فاطمه (علیها السلام) را آتش زدند.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) دخترش فاطمه (علیها السلام) را خیلی دوست داشت و فرمود: «هرکس او را اذیت کند مرا اذیت کرده است.» اما با این اوصاف همین که پیامبراز دنیا رفت، فدک را که در زمان حیات به دخترش بخشیده بود، غصب کردند وفاطمه را ناراحت کردند و موجبات نارضایتی پیامبر را برای خود به ارمغان آوردند.
دوران سیاسی امام باقر (علیهم السلام) یکی از سختترین شرایط سیاسی حکومت اسلام بود. دوران امامت حضرت (علیه السلام) با پنج تن از خلفای سفاک عباسی همزمان بود که هر کدام شرایط خاص به خود را داشتند و این امر امام را بر این کار وا میداشت که شرایطی را فراهم آورد تا بتواند در این ادوار به تبیین اسلام بپردازد.
از جمله بدعتهایی که همچنان تا این روزگاران نیز در نمازهای جماعت مسجدالحرام و مسجدالنبی بهوفور دیده میشود، سجده بر باسن شخص جلویی است و دلیل مشروعیت کار خود را نیز دستور خلیفه میدانند. که در پاسخ میگوییم: مذهب و شریعتی که چنین متأثّر از گفتار، رفتار و اوامر خلیفه است، را باید پیرو «سنّت نبوی» دانست یا سنت خلیفه.
جایگاه حضرت علی (علیه السلام) چنان بلند و والا است که مخالفین و موافقین آن حضرت در وصف او عاجز ماندند، بهطوری که برخی از عالمان بزرگ اهلسنت در مقابل عظمت و فضائل ایشان سر تعظیم فرود آورده و نسبت به حضرتش اینگونه سخن گفتند که علی بن ابیطالب کسی است که برای ما جز عشق و محبت ورزیدن به او چیزی روا نباشد.
جایگاه حضرت علی (علیه السلام) چنان بلند و والا است که مخالفین و موافقین آن حضرت (علیه السلام) در وصف او عاجز ماندند، روایات پیرامون شخصیت و فضائل حضرت علی (علیه السلام) در سطح وسیعی وارد شده است و بیان همه آنها چندین جلد کتاب را میطلبد، بهگونهای که در مورد هیچیک از صحابه دیگر این مقدار روایت وارد نشده است.