بهائیت وشیخیه

نهاد رهبری بهائیت در پیامی از بهائیان ایران و بهائیانی که در سالهای اخیر به ایران سفر کردهاند خواست تا به اسرائیل سفر نکنند. با نگاهی به گذشته این فرقه در مییابیم که بهائیت برای راضی نگه داشتن مقامات رژیم صهیونیستی، همواره خود و پیروانش را مطیع محض اسرائیل نگاه میدارد.

بهائیتی که حقانیت خود از ادیان را به وسیله تأویل در مهدویت و خاتمیت و ... ثابت میکند، در منطقش تأویل را باطل میداند و مدعی است باید به معنای ظاهری آیات و روایات تمسک کرد.

افرادی که فرای بهائی باوری به عنوان مهرههای تشکیلات بهائیت در بیایند و به اجرای نقشهها و سیاستهای جاسوسی آن بپردازند، باید بدانند که بر اساس قانون، مجازاتهای درس آموزی در انتظارشان خواهد بود.

شواهد مختلف نشان می دهد که فرقه بهائی از ارائه راهکار برای اجرایی شدن تعالیم تقلیدی خود از دیگر ادیان و مکاتب، ناکام بوده است. در واقع تعالیمی که بهائیت به اسم آورده های نوین خود به بشریت معرفی می کند، بیشتر جنبه تبلیغاتی تا کاربردی و عملیاتی داشته است.

وقتی بر اساس قانون، فعالیت تشکیلاتی و تبلیغی بهائیت مشمول مجازات می شود، دیگر چگونه می توان محکومیت اعضای تشکیلات و مبلّغین بهائیت در ایران را به خاطر باور معرفی کرد؟!

آقاجمال بروجردی از بزرگان بهائیت که توسط پیامبرنمای بهائیت به اسم الله جمال ملقب شد، پس از مرگ بهاء و با مشاهده نزاع قدرت طلبی فرزندانش، از بهائیت دست شُست! اما شعارهای عوام فریب نوع دوستی و نیکی با دشمنان در بهائیت، باعث نشد تا فرزندان بهاء از فحاشی به او دست کشند.

شوقی افندی سومین پیشوای بهائیان، پس از جنگ جهانی دوم، برای ایرانی ها از درگاه الهی، نفرین و عذاب اکبر طلب کرده است! مردم مظلوم ایرانی که تحت اشغال حامیان بهائیت از شمال و جنوب بودند، تنها گناهشان این بود که به بهائیت ایمان نیاوردند! او در عین حال، برای دولتهای جنگ افروز و اشغالگر، دعای خیر هدایت و نجات از سقوط مطالبه کرده است.

وقتی رهبران بهائی، اسرائیل و بهائیت را همچون حلقه های زنجیر به هم پیوسته توصیف کردند، دیگر می توان علّت موضع ضدایرانی و ضدانسانی بهائیت در ماجرای ترور سردار سلیمانی را به خوبی دریافت.

چگونه بهائیت از ضالّه خواندن بهائیت توسط مسلمانان انتقاد می کند در حالی که خود بارها به عقاید اسلامی و دیگر ادیان توهین کرده و حتی لقب ضالّه را نسبت به آنان بکار برده است؟!

پیشوایان بهائیت به رغم آنکه برگزاری جشن های کریسمس را مخالف استقلال خود می دانستند، از اعلام مخالفت جدی و علنی با برگزاری این جشن ها به دلیل تقیه (تا زمان برپایی حکومت بهائی) خودداری کرده اند! اما همین دورویی رهبران بهائیت باعث شده که امروزه نه تنها بهائیان مسیحی الاصل، بلکه حتی بهائیان غیرمسیحی هم به برگزاری جشن کریسمس بپردازند.

بر خلاف ادعای تشکیلات بهائیت، کسی به صرف بهائی بودن در ایران به قتل نمی رسد. اما سخن آقای قرائتی که به آن استناد شده، ناظر به مرتد فطری است و شرایط سخت و خاص خود را دارد. ضمن اینکه بهائیتی که خود دستور به مرگ مخالفین و مجازات بدتر از مرگ برای مستبصرین بهائی را می دهد، دیگر چه جای انتقادش از اسلام باقی می ماند؟!

اگر برگزاری جشن کریسمس تا این حد موجب عصبانیت رهبران بهائی می شد، پس چرا تعارف را کنار نگذاشتند و حکم به ممنوعیت و حرمت آن نداده اند؟! آیا دلیلی غیر از دورویی دین سازان بهائی داشته است؟! دین سازانی که بر خلاف شعارهای خود، هم به دنبال استقلال بهائیت بودند و هم نمی خواستند طرفداران مسیحی خود را بخاطر اصرار بر استقلال از دست دهند!

تشکیلات بهائیت در حالی با تخریب اسلام، به تبلیغ دروغین جایگاه زن در قول عبدالبهاء می پردازد که این پیشوای بهائی مدام به تحقیر جنس زن می پرداخت و از حقوقش محروم می کرد. در این صورت یا در انتساب سخنانی در تکریم زن به پیشوایان بهائی باید تردید کرد و یا به دورویی و عوام فریبی شان ایمان آورد.

ساختن ایرانی سکولار نه پیشگویی پیشوایان بهائی، بلکه طرح ریزی و هدف بهائیت برای تصاحب حکومت ایران است. چرا که بهائیت می داند سلطه بر جامعه اسلامی، ظلم ستیز و آزادی خواه ناممکن است و مگر در جامعه ای سکولار است که بتواند حکومت خود را پی ریزی کند.