ابن تیمیه
ابن تیمیه حرانی، حنبلی متشددی است که سلفیان تکفیری بیشترین اعتنا را نسبت به فتواهای وی دارند و اقدامات خود را در سایه فتواهای او انجام میدهند، این در حالی است که خود ابن تیمیه در بین علمای همعصرش جایگاه چندانی نداشت.
تبرک به قبور اولیاء الهی، امری مشروع است که مورد تایید بزرگان فریقین است، اما در مورد قبر امام حسین (علیهالسلام) در منابع تاکید ویژهای شده است و بسیار مشاهده شده است که افراد زیادی با تبرک جویی از تربت پاک ایشان شفا یافتهاند.
باورهای شیعیان، افزون بر اثبات از کلمات اهلبیت (علیهمالسلام) از کتب بزرگان وهابیت نیز قابل اثبات است؛ به عنوان مثال مساله توسل، از جمله مسائلی است که وهابیت بر عدم جواز آن پافشاری میکند و این در حالی است که ابنتیمیه بر مشروعیت آن تصریح کرده است.
وهابیت بر این باور است که نام پدر امام زمان (علیهالسلام)، عبدالله است؛ این در حالی است که احمد بن حنبل و دیگر علمای اهلسنت، در کتب روایی خود، از این کلام حرفی به میان نیاوردهاند.
خداوند همه انسانها را مساوی خلق کرده و هیچ انسانی بر غیر برتری ندارد و تنها معیار، برتری تقوا و دوری از گناه است؛ از اینرو هرچه انسان تقوای بیشتری داشته باشد، محبوبیتش نزد خداوند بیشتر خواهد بود، و این چیزی است که ابن تیمیه حرانی از آن غافل بوده و بنا بر تعصبات کورکورانه و جاهلانه، بحث برتری عرب بر عجم را مطرح میکند.
از امور شایع بین مسلمانان، تبرک به قبر و آثار اولیاء است که از صدر اسلام شایع بوده و کسی با آن مخالفت نداشت، تا اینکه ابن تیمیه حرانی با فهم غلط از دین، این امر را شرک دانست و شاگردانش نیز اندیشه وی را ترویج دادند، تا اینکه با روی کار آمدن فرقه گمراه وهابیت بدترین برخوردها را با تبرکجویان داشتند، در حالیکه بعد از مرگ وی، مریدانش به آب غسل و کفنش تبرک میجستند و آب غسلش را از باب تبرک به خانههایشان بردند.
ابنتیمیه امور مورد استغاثه را به دو قسم: «اموری که غیرالله نیز میتوانند آن را انجام بدهند» و «اموری که غیر الله، توانِ انجام آن را ندارند» تقسیم کرده است؛ ولی در واقع، نوع سومی نیز هست که آن را «کرامات اولیاء الهی» مینامند و استغاثه در این امور هیچ منعی ندارد، چون خدا، قدرت انجام آن را به اولیاء خودش داده است.
وهابیها مدعی هستند که تنها گروه مدافع سلف امت و پیرو حقیقیشان، آنها هستند، از این رو خود را سلفیه مینامند؛ اما در عمل، وقتی فتاوا و عملکرد آنها مورد بررسی قرار میگیرد، روشن میگردد که فقط اندیشه ابن تیمیه حرانی است و تطبیقی بین معتقدات آنها و سلف امت نمیتوان یافت؛ با این وجود نباید آنها را سلفی بدانیم، بلکه تیمی هستند.
حافظ ابن حجر عسقلانى مینویسد: درباره ابن تيميّه بين علما اختلاف نظر وجود دارد. برخى او را از مجسّمه مىدانند، برخى از علما او را زنديق و بىدين مىدانند؛ برخى به ابن تيميّه نسبت نفاق مىدهند.
ابنتیمیه به عنوان یک عالم به ظاهر مسلمان، همین رویه را در پیش گرفته و در صدد تطهیر شخصیت یزید است. او بر خلاف اسناد تاریخی، مدعی است زمانی که خبر شهادت امام حسین (ع) به یزید داده شد، یزید ضمن اظهار ناراحتی، برای او مراسم گریه برپا کرد!
ابن تیمیه بسیار کوشید که از یزید به معاویه دفاع کند. در همین راستا، او حتی یزید را در قتل حسین (ع) بیتقصیر خواند! ابن تیمیه برای تطهیر چهرهی یزید، صحیح ترین روایات تاریخی را هم انکار کرده است.
ابن تیمیه میگوید: هر کسی که از حاکم چیزی بخواهد، حاکم به او ندهد، برای نرسیدن به دنیا غضبناک میشود، و این صفت، صفت منافقین است؛ بنابراین یا باید بگویید حضرت زهرا به خلیفه غضب نکرده، و یا باید بپذیری که او شبیه منافقان شده، چون وقتی به منافقین عطا نشود، خشمگین میشوند
وهابیت اقامه عزاداری برای امام حسین علیه السلام را بدعت می دانند اما عزاداری در سنت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم دیده می شود وحتی ایشان دیگران را امر به عزاداری می کردند
از آنجا که تمام تلاش ابن تیمیه در کتاب «منهاج السنة» بر آن است تا به هر قیمتی شده با دلایل اقامه شده از سوی علامه حلّی در کتاب «منهاج الکرامة» مبنی بر ولایت امیرمؤمنان (علیه السّلام) مخالفت نماید، او و دیگر شاگرد مکتبش «ابن کثیر دمشقی» در مورد آیه «اکمال» با نادیده انگاشتن ابتداییترین شرایط تحقیق و گفتار علمی به روایتی...