آسيب شناسي مشترك
بسیاری از روشنفکران دینگریز، دین را آغشته به تعبّد کورکورانه و آلوده به تعصب میپندارند: «بزرگترین نقدی که بر طرز تفکر و نحوۀ معیشت سنتی میتوان داشت این است که تعبّدی و طالب تسلیم و تقلید و به همین جهت استدلال گریز و حتی استدلالستیز است.» شاید این پندارها و پیکارها با دین و پناهجویی به دامان عقلانیت سکولار در دنیای مسیحیت معقول به نظر برسد؛ اما در قلمرو معنویت اسلامی ابهام و تعارض زیادی پیدا میکند.
مفهوم «نوپدید» که معمولا آن را با وصف «NEW» در عبارت جنبشهای معنوی نوپدید به کار میبرند، اینطور تعریف میشود؛ حرکتهای معنوی که در واکنش به مقتضیات مدرنیته به وجود آمدهاند؛ یعنی رویکرد حذفی یا فروکاهندۀ مدرن نسبت به دین و معنویت واکنشهایی را ایجاد کرده که به صورت جنبشهای معنوی نوپدید تعریف میشوند.
این دو ویژگی یعنی تلاش برای «مقبولیت اجتماعی» و «جایگزین پذیری»، شبهجنبشهای معنوی را به صورت یک جریان فرهنگی در آورده است که مجموعهای از ایدهها و تفسیرهای خاص انسان و جهان و ارزشهای معنوی را ارائه میدهند. این جریان فراگیر فرهنگی که از طریق رسوخ و رسوب، تغییراتی را در نگرشهای معنوی مردم ایجاد میکنند، نمیتوانیم فرقه بنامیم و باید نام مناسبی برای آنان پیدا کنیم.
شروع از یک سازمان یا فعالیت سازمانی، ویژگی شبهجنبشها است که از نهاد حاکمیت برمیآیند و جنبههای مدنی ضعیفی دارند. این ویژگی برای اعمال یک مدیریت متمرکز که میخواهد دموکراتیک به نظر برسد و نیز برای هیاهوسازی مناسب است، اما هیچگاه نمیتواند، نفوذ واقعی و پایدار در بین مردم پیدا کند.
شبهجنبش معنوی تأکید میکنند که در آستانۀ ورود به یک عصر جدید و دورهی تازه از تکامل انسانی هستیم؛ دورهای که با تکامل معنوی شکل میگیرد. در این دوره انسانها با آگاهی برتر یا خدای درون در ارتباط قرار میگیرند و توان خلق یک دنیای جدید را پیدا میکنند که در آن همهی آرزوها و خواستههایشان تحقق پیدا میکند.
یکی از اصول مشترکی که در بین بسیاری از شبهجنبشهای معنوی رایج و مرسوم است، تقدس سرمایهداری است. در این اصل گفته میشود: افراد برخوردار، ثروتمند و قدرتمند نیروی نامحدود درون را کشف کرده، خدای درونشان بیدار شده و قوانین خلقت را شناختهاند، بنابراین توانستهاند آرزوهای خودشان را تحقق ببخشند و به آنچه میخواهند، دستیابند.
«یوگا» و «مدیتیشن» یکی از اصول مشترک در بین شبهجنبشهای معنوی است. مدیتیشن یکی از مراحل هشتگانۀ یوگاست که به توقف فکر بر یک موضوع مربوط میشود. مدیتیشن معادل انگلیسی دایانا در زبان سانسکریت است و برخی از مترجمان فارسی، واژۀ «مراقبه» را معادل آن قرار دادهاند. دایانا تمرین ذهنی برای فکر نکردن و توقف کنشها و واکنشهای ذهنی است.
شبهجنبشهای معنوی به خدای درون باور دارند و خدا را نمادی از نیروی نامحدود درون، آگاهی نامتناهی درونی و خلاقیت بیحد و مرز بشری میدانند. از دیدگاه آنان مفهوم خدا رازی است که با شناخت قدرت بیکران و شعور بیپایان درون انسان کشف میشود. درونیانگاری حقیقت الهی، ویژگی بارز بسیاری از جریانهای مدعی معنویت در روزگار ماست.
موسیقی از ابزارهای مؤثر تبلیغ و ترویج است که بسیاری از مکاتب، محصولات فکری، هنری و صنعتی خود را با آن معرفی میکنند. چرا که هنری ارزان است، فراگیر و به راحتی در دسترس همگان قرار دارد. مکاتب مختلف برای ترویج مقاصد و اهداف خود نوعی از موسیقی را ابداع میکنند.
خداوند متعال در قرآن کریم پیامبرش را نسبت به حرکتهای مخفیانه و گاهی آشکار یهود مطلع کرد و ما شاهد هستیم، یهودی که خداوند مسلمانان را از آن هوشیار میکند همان صهیونیزم است که علیالدوام به صورت خائنانه بر علیه بشریت مخصوصاً اسلام در حال فعالیت است و این فعالیت با تشکیل فرقههای مختلفی مانند بهائیت در ایران و غیره در حال فتنهگری است.
تهاجم فرهنگى، مقولهاى حقيقى و برنامهريزى شده است و تنها راه مبارزه با آن نيز مصونيت بخشيدن به جوانان و ديگر افراد جامعه است. سحر و جادو فرهنگ و عقیدهای است که توسط سینمای غرب به کشورهای هدف منتقل میشود. متواتر در سطح جامعه دیده میشود که استفاده از سحر و جادو برخلاف پیشرفت تکنولوژی در جامعه بیشتر شده است.
اجمالاً مىدانيم جن، گاهى در زندگى انسان تأثير گذاشته و برخى از انسانها نيز در زندگى جنيان مؤثر مىباشند. جنيان میتوانند با برخى از انسانها ارتباط برقرار كنند. و گاهى ارتباط بعضى از انسانها با جن مشرك و كافر، موجب افزايش گمراهى و طغيان آنها مىشود: «و اينكه مردانى از بشر به مردانى از جن پناه مىبردند و آنها سبب افزايش گمراهى و طغيان ايشان مىشدند».
در مکتب ذن متون مقدس جایگاهی ندارد، مناسک و ساختن معبد نفی شده است. انزواطلبی مطلق حاکم است. هرگونه عقلانیت و فلسفه مطرود است و علم هم در نظر این مکتب جایی ندارد.در آیین ذن خدا نیست، معاد نیست، وحی و نبوت نیست و اساساً دینی وجود ندارد. آنچه در این آیین به چشم میخورد نیروی تائو و عوامل طبیعی است که هیچ ارتباطی به عرفان ندارد.
شيطان كه توصيفگر هر موجود متمرّدى است، تبلور اوليهاش در ابليس بود، اما این اغواگرى شيطان، تنها در انسانهايى مؤثر است كه جانب شرّ را بر خير ترجيح مىدهند. اما خالصان و خداجويان حقيقى، گزندى از او نمىبينند. چنان كه شيطان خود بر ناتوانى خويش در اين زمينه اعتراف كرده، مىگويد: «فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ».