اعتقادات
در پاسخ به عقیده جاهلانه و نابخردانه ابن تیمیه درباره حضرت علی علیهالسلام و اعتراض به جنگ با عایشه و طلحه و زبیر، امیرالمؤمنین فرمود: رسول خدا صلیاللهعلیهوآله درباره جنگ با ناکثین، قاسطین و مارقین به من خبر دادند.
حضرت فاطمه سلاماللهعلیها سرانجام پس از رحلت پدر بزرگوار صلیاللهعلیهوآله، از حق خلافت همسرش که به تعیین الهی بود به شدت دفاع کرد و در جریان هجوم عمر بن خطاب (به هواداری از خلافت ابوبکر)، به خانهاش به گونهای میان درب و دیوار آسیب دیدند که علاوه بر صدمههای سخت، جنین ایشان نیز سقط شد و تازیانههای بیشماری بر جان و روح او نشست.
ابن تیمیه میگوید: جنگهای حضرت علی با عایشه، طلحه و زبیر و معاویه به خاطر دین و آخرت نبوده و بلکه حضرت علی علیهالسلام، برای رسیدن به قدرت و حکومت با مخالفان خود جنگید. این در حالی است که بسیاری از علمای اسلامی بر این عقیده هستند که آن حضرت، درست عمل کرده و افراد مقابل ایشان، ظالم و متجاوزند.
ابنتیمیه حرانی، ناصبی است و عناد و کینه و دشمنی او نسبت به اهل بیت پیامبر، خصوصاً حضرت علی زبانزد عام و خاص است و در هر فرصتی تلاش میکند که بلافاصله، ماهیت خود را نسبت به اهل بیت آشکار کند و موضعگیری سختی داشته باشد و عقدههای درونی خود را بروز دهد و این در حالی است که خواسته یا ناخواسته، جهل خود را نمایان میکند تا دیگران او را بهتر بشناسند و در برابر عقاید و افکار پوچ و باطل او، حالت دفاعی گرفته و بر او بتازند.
فخر رازی مفسر بزرگ اهل سنت، در ذیل آیه مباهله میگوید: همه مفسران و محدثین متفقاند بر اینکه مراد از كسانی كه در مباهله به همراه پيامبر بودند، علی، فاطمه، حسن و حسین (سلام الله علیهم اجمعین) است. سپس با استناد به کلمه «أَبْنَاءَنَا» حسن و حسین را فرزندان پیامبر میداند و با استناد به کلمه «أَنفُسَنَا» افضلیت علی (ع) را بر دیگر صحابه میپذیرد.
ابنکثیر، از علما و مفسرین مورد تأیید وهابیت، نسبت به حیات برزخی و ارتباط بین ارواح در عالم برزخ و این دنیا، بر خلاف نظر اکثر وهابیت معتقد است: مطابق روایات متواتر و صحیح، ارتباط بین عالم برزخ و ارواح آن عالم با عالم دنیا و زندهها برقرار است؛ گرچه افراد این دنیا چنین چیزی را متوجه نمیشوند؛ به مردگان در قبرستان سلام میدهند و متوجه جواب دادن آنان نمیگردند.
تبریک گفتن حاضران به حضرت علی (ع) و بیعت با آن حضرت پس از اتمام خطابه پیامبر (ص) بیانگر آن است که فهم مخاطبان از کل سخنرانی رسول اکرم (ص) مسئله امامت و جانشینی بود؛ زیرا اگر محور خطابه، صرفاً برطرف کردن شکایاتی از حضرت علی (ع) و امر به دوستی نسبت به آن حضرت باشد، تبریک و بیعت اصلاً معنا نداشت.
از مهمترین مدارکی که اصل هجوم به خانه وحی و وارد کردن جراحات به حضرت زهرا (س) را ثابت میکند، اعتراف خلیفه اول است که علمای اهل سنت نقل کردهاند؛ روایتی که اوج ناراحتی و پشیمانی خلیفه اول را از این کار نشان میدهد.
اگر در مباهله طرف رسول خدا (ص)، به جاى زنان یک زن و به جاى انفس دو مرد و به جاى فرزندان دو فرزند حاضر شوند و در طرف مسیحیان نجران تنها مردانى بدون زن و فرزند حاضر شوند، کلام دروغ نیست؛ بلکه مقصود بیان مصداق این الفاظ است، نه معناى لفظ انفسنا.
رشید رضا با وجود تصریح مفسران و محدثان بر اینکه آیه مباهله در حق پنج تن آل کساء نازل شده است، نزول این آیه را در حق اهل بیت (ع) صحیح نمیداند؛ او لازمه پذیرش شأن نزول این آیه را فهمیده و با اعتقاداتش در تضاد بوده؛ به همین خاطر به هر صورت ممکن، روایت صحیح و معتبر اهل سنت در شأن نزول آیه را نپذیرفته است.
رشید رضا با وجود تصریح مفسران و محدثان اهل سنت بر اینکه آیه مباهله در حق پنج تن آل کساء نازل شده، نزول این آیه را در حق آنان صحیح نمیداند و می گوید: شیعیان با اصرار، این روایات را تکثیر کرده تا جایی که اهل سنت نیز پذیرفتند؛ پاسخ این است که در این صورت به کتب حدیث و تفسیر اهل سنت نمیتوان اعتماد کرد.
یکی از شبهاتی که منکرین امامت حضرت علی (ع) به شیعه وارد می کنند این است که معنای «مولا» در حدیث غدیر به معنای دوست و یاور است که در مقام نقد و پاسخ به این شبهه باید گفت، لغت شناسان کلمه ولی را به معنای سرپرستی، عهده داری امور، سلطه، استیلاء، رهبری و زمامداری معنا کردهاند.
ابن تیمیه مدعی است که آيه اكمال در غديرخم نازل نشده؛ بلكه در روز عرفه نازل گرديده و ربطی هم به امامت اميرالمؤمنين (ع) ندارد. بر فرض صحیح بودن ادعای ابن تیمیه باید بگوییم که نزول این آیه قبل از حجة الوداع، منافاتی با نزول این آیه در غديرخم ندارد، زيرا آيات دیگری نیز داریم که در مناسبت های مختلف نازل گرديده است.
شیعه معتقد است مسئله بسیار مهم رهبری دینی و دنیایی مردم پس از ارتحال پیامبر (ص) مهمل و بدون تکلیفِ مشخص رها نشده است، بلکه رسول اکرم (ص) از اولین روز دعوت خویش (یوم الدار) تا پایان عمر، این مسئله مهم را بیان کرد و امیرالمؤمنین (ع) را به خلافت بلافصل بعد از خویش معرفی کرد و حدیث غدیر یکی از روایاتی است که بر این امر دلالت دارد.