نژاد آریایی

تاریخ اقوام آریایی، پر از نقاط تاریک و روشن است. مثل همه اقوام. برای مثال، سکاها (Scythians) که یک قوم آریایی بودند، بسیار مردمانی بیرحم بودند. آنان، دشمنان خود را سر میبریدند و از جمجمهی آنان، کاسه و از پوست بدن آنها برای خود لباس میدوختند.

کوروش به سارد (Sardes) حمله کرد. در آنجا، پسر پادشاه سارد را گروگان گرفت. سپس به خاطر گناهِ پدر (؟!)، پسر را جلوی چشم پدر و مادرش اعدام کرد. مادرِ آن چسر (همسر پادشاه سارد) که این صحنه را دید، دست به خودکشی زد و خود را از بالای دیوار به پایین پرت کرد.

ابوعلی سینا، وی قبل از اینکه فیلسوف و طبیب بوده باشد، یک عالم دینی بود. او نزد اسماعیل زاهد درس فقه خوانده بود. آثار متعددی از او در باب الهیات و مسائل دینی و مذهبی وجود دارد.

شخصی به نام نَضر بن حارِث بن کَلده (شکنجه گر معروف) که در سفر به ایران، داستانهای رستم و سهراب را یاد گرفته بود، مردم را دور خود جمع میکرد و با اضافه کردن دروغهای عجیب و غریب به داستانهای باستانی ایرانی، حواس مردم را به خود جلب میکرد. لذا آیاتی از قرآن در اعتراض به رفتارهای زشت او نازل شد. نه در اعتراض به تاریخ ایران.

امام سجاد (علیه السلام): خداوند بهشت را براى کسى آفریده که اطاعتش کند و کار نیک انجام دهد، هر چند غلامى حبشى باشد و جهنم را براى کسى خلق کرده که او را نافرمانى کند، هر چند آقازادهاى عربی باشد...

واقعیت این است که این نماد، نه آرمِ کورش است و نه علامتِ زرتشت. حتی اسم واقعیاش فروهر هم نیست. بلکه نماد خدایان دروغین باستانی است که به تدریج، در عصر باستان وارد ایران شد و طبق اسنادِ روشن، در عصر نوین توسط فراماسونها به عنوان نماد هویت ایرانی (!) به بخشی از بدنه جامعه ایرانی تزریق شد.

هیچ دلیل عقلانی و تاریخی بر زرتشتی بودن کورش وجود ندارد. بلکه طبق اسناد تاریخی، کورش خدایان مختلفی را پرستش میکرد که یکی از آنان بت مردوک (به معنی گوساله) و دیگری بعل بود. جالب اینکه هخامنشیان، یک خدای دیگری را نیز پرستش میکردند به نام آلیلات که پرستش این خدا را از عربها یاد گرفته بودند...

به نوشتهٔ گراردو نیولی (Gherardo Gnoli)، واژهٔ آریایی، نه بار نژادی و تباری و نه بار مکانی و جغرافیایی، بلکه بار دینی دارد. به اعتقاد او، آریایی در زبان هندوایرانی به معنی «ایمانآورده» است. و به کسانی اطلاق میشد که به آیینهای هندوایرانی و مذهب دیوپرستی ایمان داشتند. همچنین دیگر معنی برای واژه آریایی، لفظ «بیگانه» (stranger) است.

خشایارشا پادشاه هخامنشی بر سرزمین پهناوری حکومت میکرد که بخشی گسترده از جهان آن روز را در بر میگرفت و شامل یکصد و بیست و هفت استان بود. او در سال سوم سلطنت خود در کاخ سلطنتی شوش جشن بزرگی برپا نمود و تمام بزرگان و مقامات را دعوت کرد. فرماندهان لشکر پارس و ماد همراه با امیران و...

برخی میکوشند که از دوران هخامنشیان یک چهره طلایی به خورد دیگران بدهند و برخی از ساده لوحان نیز این ادعا را باور کردهاند. از همین روی، لازم است که جوانان ایرانی در برابر هر آنچه که میشنوند هوشیار باشند. حقیقت این است که در دوران هخامنشی، نه از رفاه اجتماعی خبری بود، نه از اقتصادِ آن چنانی. اگر رفاهی بود، برای شاه و نزدیکان او بود، نه عامه مردم.

اردشیر دوم، پادشاه هخامنشی، پسری داشت به نام داریوش. این پسر علیه پدر کودتا میکند، دست به شورش میزند، اما ناکام میماند. پس در دادگاه، به اعدام محکوم میشود. سپس جلاد، با تیغ سرش را می برد.

در فرهنگ هخامنشی، قربانی کردن حیوانات، نه تنها برای خوردن گوشت، بلکه برای کارهای دیگر هم مرسوم بود، مثلاً اگر یک نفر میخواست قَسَم بخورد، ابتدا گاو یا گرازی را سر میبرید، سپس شمشیر یا نیزهی خود را درون خون حیوان میزد و این گونه قسم میخورد.

یک خیابان فرعی در اسرائیل به نام کورش است... خیابان کورش! ولی جالب است بدانیم که رژیم صهیونیستی بهترین اماکن توریستی خود را به نام «چنگیز خان مغول» نامگذاری میکند. از جمله یکی از اماکن گردشگری در منطقه «گیوعَت یوعاو» که به نام چنگیز مغول نامگذاری شده...؛ به راستی تا به حال دیدهاید یک مغولستانی بیجنبه به این افتخار کند؟

هردوت (Herodotus) تاریخنگار بزرگ یونانی که همعصر هخامنشیان بود، مینویسد که کورش دوم (یا همان کورش کبیر) پیش از جنگ، تمام گله بز و همه گوسفندها و گاوهای پدر خود را گردآورد و در آنجا سر بُرید. سپس مهمانی بزرگی ترتیب داد و یاران خود را بر سر سفره نشاند.