عقائد شیخیه
در عبارات شیخ احمد احسایی، معصومین (ع) علت فاعلی جهان آفرینش دانسته شده و خلق و روزی بندگان به ایشان نسبت داده شده است. اما اگر مراد او آن است که خلق و روزی به ائمه (ع) تفویض شده مصداق غلو و ناسازگار با دلایل عقلی و نقلی توحید است و اگر مرادش این بوده که معصومین (ع) با اراده خداوند این امور را انجام میدهند، اشکالی ندارد.
هرچند ممکن است به ادعای شیخیهی آذربایجان، نامی از رکن رابع در سخنان شیخ احمد احسایی و کاظم رشتی نباشد، اما آنان در عمل و اعتقاد این اصل را قبول داشتهاند. چرا که بنابر تعریف کریمخان کرمانی از رکن رابع، شیخ احمد احسایی و کاظم رشتی با اصطلاح «قرای ظاهره»، باور خود را نسبت به آن بروز دادهاند.
پیشوایان مسلک شیخیه به خصوص سیدکاظم رشتی، با کنار گذاردن مسیر اجتهاد و استنباط ضابطهمند از کتاب و سنت، روی آوردن به مکاشفههای ادعایی و تفسیرهای ذوقی و بیضابطه، کنار گذاشتن روش نیابت عامه و اجتهاد و به کارگیری عبارات مغلق، تنها به دنبال مرید و مراد پروری بوده و از مسیر حقیقت فاصله گرفتهاند.
یکی از باورهای مسلک شیخیه، اعتقاد به این است که نمازگزار باید در سورهی حمد نماز، هنگام قرائت «إیّاکَ نَعبُدُ» حضرت علی (علیه السلام) را قصد کند. اعتقادی که پیشتر قرآن کریم، توجیهات آن را از عوامل گرایش انسانها به شرک برشمرده است. البته فرقهی بهائیت در الگوگیری از این باور شیخی و صوفی، پا را فراتر گذاشته و به کفر رسیده است.
نظرات شیخ احمد احسایی پیرامون نوع وجودی امام زمان (علیه السلام) و حلول آن حضرت از عوالم مختلف و در اجسام انسانها، موجب شد تا زمینهی مناسبی برای ظهور مدعیان دروغین مهدویت نظیر علیمحمد شیرازی فراهم گردد. این در حالیست که به نصّ روایات مذهب معصومین (علیهم السلام)، امام زمان (علیه السلام) با بدن عنصری در بین مردم زندگی میکنند.
شیخ احمد احسایی بر خلاف علمای شیعه که راه رسیدن به معارف دین را اجتهاد میدانستند، راه رسیدن به معارف دینی را در ارتباط خود با پیامبر و امامان (علیهم السلام) میدانست و مدعی ارتباط مستقیم با معصومین (علیهم السلام) بود. از اینرو مرحوم تنکابنی در قصص العلماء، به ذکر گوشهای از ادعاهای شیخ احسایی در این خصوص پرداخته است.
از خصوصیات شیخ احمد احسایی، دوری از علوم متداول و متعارف بود. از اینرو پیشوای شیخیه، به علم رجال و مانند آن اهتمامی نداشت و مدعی بود به صرف نگاه به حدیث، میتواند صحت آن را متوجه شود. اما هرچند که ادعای شیخ احسایی با یک امتحان ساده نقش بر آب شد، لیکن طریقیت او، راه را برای ادعای علوم خارقالعاده و انکار علوم اکتسابی هموار کرد.
شیخ احمد احسائی اعتقاد به وجود نائب خاصی برای امام زمان (علیه السلام) در هر عصری اعتقاد داشته است. این در حالیست که حتی بر فرض نادیده گرفتن توقیع امام عصر (علیه السلام) بر نبود نائب خاص در عصر غیبت کبری، باز هم اگر قرار بود نائب خاصی وجود داشته باشد، پس غیبت کبری که از مسلّمات شیعه است، چه معنایی خواهد داشت؟!
شیخ احمد احسایی با مجهولالکُنه خواندن خداوند، حضرت علی (علیه السلام) را مخاطب آیهی «إیّاک نعبد» در نماز دانسته است. اما به راستی او، چه دلیلی برای وجوب نظر به کُنه ذات الهی در نماز داشته تا آن را محال برشمرَد و حضرت علی (علیه السلام) را مخاطب آیهی عبودیت قرار دهد؟! ادعایی که بعدها زمینهساز ادعای خدایی پیامبرخواندهی بهائی شد.
هرچند پیروان جماعت شیخیه، در زمرهی شیعیان به شمار میآیند، اما التزام پیشوایان شیخی به باورهایی خاص و مخالف صریح آیات و روایات؛ نظیر: انکار معاد موعود جسمانی، غلو در مقام اهلبیت (علیهم السلام) و ایجاد بدعتی به نام رکن رابع؛ موجب شده تا پیشوایان این نحله (خصوصاً پیشوایان شیخیهی کرمان)، از خط اصیل شیعه منحرف گردند.
شیخ احمد احسائی، امامان معصوم (علیهم السلام) را آفرینندهی موجودات دیگر به اذن پروردگار دانسته و خالقیت، رازقیت و مشیت الهی را به اهلبیت (علیهم السلام) نسبت داده است. این در حالیست که معصومین (علیهم السلام)، با ادعای تفویض غالیان عصر خود به مخالفت برخواسته و از کسانی که چنین مقاماتی برای ایشان قائل بودند، برائت جستهاند.
علمای فرقهی شیخیه، ائمهی اطهار (علیهم السلام) را علت فاعلی جهان آفرینش میدانند و معتقدند که ایشان، دیگر مخلوقات را میآفرینند و روزی میدهند. اگر مراد ایشان آن است که این امور به ائمه تفویض شده و خداوند نقشی ندارد، با آیات و روایات تنافی دارد و اگر مرادشان این است که با ارادهی خداوند این امور را انجام میدهند، اشکالی ندارد.
شیخیه دو معنای عام و خاص برای رکن رابع بیان کرده است. در جایی رکن رابع را عام و شامل تمامی شیعیان و در جایی آن را خاص و تنها شامل یک نفر میداند. برای حل این اختلاف میتوان گفت: علمای شیخیه در ابتدا برای تبرئهی خود معنای عامی را بیان کردهاند و سپس آنقدر آن را تخصیص زدهاند که تنها شامل یک نفر میشود و او همان بزرگ شیخیه است.
عبارت علمای شیخیهی کرمان در خصوص معنای رکن رابع مختلف و متشطط است. گاهی رکن رابع را شخص خاصی معرفی کردهاند که همان شخص اول آنهاست و بالاتر از او کسی وجود ندارد و گاهی رکن رابع را یک معنا دانستهاند و در توضیح آن آوردهاند که رکن رابع در واقع به معنی همان تولی و تبرایی است که از فروع دین اسلام شمرده میشود.