اصول دوازده گانه بهائیت

بیت العدل در پیام نوروزی خود مدعیست که بلاخره خواستههای مردم جهان به تعالیم بهائیت نزدیک شده است! اما آیا تعالیمی که از آنها نام برده میشود، اختراع بهائیت هستند یا حاصل کپی برداری از دیگر ادیان و افکار؟! آیا خود بهائیت به این تعالیم پایبندی عملی داشته یا تنها در حد شعار با خود یدک میکشد؟!

سازمان بهائیت این روزها به جشن و پایکوبی و مصادره نوروز باستانی ایران به نفع خود مشغول است و در عوض سعی دارد داغ اغتشاشات در ایران را بخاطر فتنههایی که خود به پا کرده، زنده نگه دارد. اما مگر بهائیت برای حقوق زنان چه کرده؟! یا حقی برای آزادی خواهی در تفکراتش باقی گذاشته است؟!

مری مکسول همسر ولی امر بهائیت در مقدمه مقالهای این پرسش را مطرح کرد که چرا با آنکه دوای دردهای عالم در دست ماست، استقبالی از آن نمیشود؟! اما در پاسخ به او باید گفت: این چطور دارویی است که حتی نتوانست دردهای آورندگانش را درمان کند؟! پس بهتر است چرایی بیمیلی به بهائیت را بیعملی و سیره و سیرت دورو و نازیبای بهائیت جستجو کنید.

عبدالبهاء در حدود سال 1920 مدعی شد که طاعون درمانی ندارد. این در حالیست که در سال 1897 یعنی بیش از بیست سال قبل از آن، اولین واکسن طاعون کشف شد. اما چگونه از عبدالبهائی که ادعای علم الهی دارد و شعار آوردن آموزهی مطابقت دین با علم و عقل سر میدهد، چنین اشتباه بزرگی می کند؟!

وقتی عبدالبهاء دستوراتی به بهائیان صادر کرده که یا خود به آنها التزامی نداشته، یا اینکه با سایر تعالیم بهائی در تضاد هستند، مشخص است که پیروانش هم خود را پایبند به دستورات این مسلک ساختگی نمیدانند. دستوراتی نظیر اطاعت از حکومت، دخالت نکردن در سیاست و ...، از تناقضات بی عملی بود که عبدالبهاء هم به آنها پایبندی نداشت.

شواهد مختلف نشان می دهد که فرقه بهائی از ارائه راهکار برای اجرایی شدن تعالیم تقلیدی خود از دیگر ادیان و مکاتب، ناکام بوده است. در واقع تعالیمی که بهائیت به اسم آورده های نوین خود به بشریت معرفی می کند، بیشتر جنبه تبلیغاتی تا کاربردی و عملیاتی داشته است.

شوقی افندی سومین پیشوای بهائیان، پس از جنگ جهانی دوم، برای ایرانی ها از درگاه الهی، نفرین و عذاب اکبر طلب کرده است! مردم مظلوم ایرانی که تحت اشغال حامیان بهائیت از شمال و جنوب بودند، تنها گناهشان این بود که به بهائیت ایمان نیاوردند! او در عین حال، برای دولتهای جنگ افروز و اشغالگر، دعای خیر هدایت و نجات از سقوط مطالبه کرده است.

اگر برگزاری جشن کریسمس تا این حد موجب عصبانیت رهبران بهائی می شد، پس چرا تعارف را کنار نگذاشتند و حکم به ممنوعیت و حرمت آن نداده اند؟! آیا دلیلی غیر از دورویی دین سازان بهائی داشته است؟! دین سازانی که بر خلاف شعارهای خود، هم به دنبال استقلال بهائیت بودند و هم نمی خواستند طرفداران مسیحی خود را بخاطر اصرار بر استقلال از دست دهند!

تشکیلات بهائیت در حالی با تخریب اسلام، به تبلیغ دروغین جایگاه زن در قول عبدالبهاء می پردازد که این پیشوای بهائی مدام به تحقیر جنس زن می پرداخت و از حقوقش محروم می کرد. در این صورت یا در انتساب سخنانی در تکریم زن به پیشوایان بهائی باید تردید کرد و یا به دورویی و عوام فریبی شان ایمان آورد.

عبدالبهاء در حالی اسلام را دین شمشیر و خشونت معرفی کرده که اساساً جهاد در اسلام به منظور دفاع و رفع فتنه تشریع شده است. بعلاوه بهائیتی که علیه اسلام سیاه نمایی و تبلیغ صلح دروغین خود را می کند گویا فراموش کرده که با تفکر و عملکرد خشن خود، روی هر جانی را سفید کرده است!

عبدالبهاء مردم ایران را بخاطر ایمان نیاوردن به بهائیت، عنکبوت صفت و ایراد گیر معرفی کرده است. اما هرچند این تنها توهین پیشوایان بهائی به مردم ایران نیست، ولی بی شک علت عصبانیت عبدالبهاء از ایرانی ها بخاطر حساسیت بیشتر ایشان در شناخت حقیقت بوده است. از همین رو هم ترجمه آثار خود به فارسی را ممنوع کرده اند!

پیشوایان بهائیت هرچند تطبیق دین با علم و عقل را یکی از تعالیم جدید خود معرفی کردند؛ اما در عین حال مدعی اند که هنگام شناخت بهائیت باید علم و عقل را کنار گذاشت!

وقتی علی محمد باب دستور به نابودی کتب می دهد، وقتی پیامبرنمای بهائی می خواهد مردم علم و عقلشان را کنار نهند، وقتی ملاک پذیرش علم هر فرد، ایمان به بهائیت است؛ آیا دیگر شعار ارزشمندی علم در این فرقه، چیزی جز شعار توخالی و عوام فریب است؟!

چگونه فرقه بهائیت سعی دارد تا رشد و بقای خود را مرهون عقاید و آموزه های ابدعی اش معرفی کند در حالی که عقاید بهائیت سرشار از شرک و تناقض و تعالیم بهائیت هم تقلیدی از سایر ادیان و مکاتب فکری است.