چهره های تاریخی

وحیدالاولیاء، سیوهفتمین قطب سلسله ذهبیه از راه خواب، پیر و مراد خویش را انتخاب کرده است؛ این درحالیست که در متون دینی، خواب ملاک و حجت برای عمل در امور فقهی و سیر و سلوک نیست.

شاه نعمتالله ولی، یکی از بزرگان تصوف میباشد که تمام انشعابات نعمتاللهی به او منتهی میشود و تمام این انشعابات، مدعی تشیع سلسله خویش تا آخرین فرد هستند. این در صورتی است که نقطه عطف تمام این سلاسل، شاه نعمتالله ولی میباشد و با بررسی آثار او، دلبستگیاش به خلفای راشدین و سنی بودنش روشن میشود؛ اساتید شاه نعمتالله ولی نیز سنی و بعضاً ناصبی میباشند.

عطار نیشابوری با توجه به دلایل محکمی از قبیل مدح خلفا و استعمال صفات خاص امیرالمؤمنین (ع) برای آنان، دارای مذهب اهل سنت بوده است. طبق نظر استاد نفیسی، این دلایل قابل تأویل نیستند.

شناخت افکار و اندیشه بزرگان مسلک تصوف، در شناخت انحرافات تصوف تأثیر بسزائی دارد. شاه نعمتالله ولی، مؤسس طریقه نعمتاللهی دارای اشکالات اعتقادی همچون پایین دانستن مقام امام علی (ع) از سایر خلفای راشدین و اشکالات سلوکی همچون تأیید روش «ملامتیه» میباشد. وجود چنین اشکالاتی، نشاندهنده این است که او شیعه نمیباشد و سلوک معنوی که ارائه داده است با سلوک عرفانی اهلبیت (ع) معارض است.

عطار نیشابوری در الهینامه خود، صفاتی همچون صدیق اکبر و یار غار پیامبر بودن را به ابوبکر نسبت میدهد؛ در صورتی که این صفات از منظر شیعیان بر او اطلاق نمیشود؛ زیرا لقب صدیق اکبر، مختص امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است و طبق شواهد، اثبات یار غار بودن برای ابوبکر، قابل تشکیک جدی میباشد.

صوفیه تلاش نمودهاند برای نفوذ در جامعه شیعی با ساختن داستانهایی، بزرگانشان را اصحاب خاص اهل بیت (ع) نشان دهند؛ یکی از این افراد بایزید بسطامی است که با ساخت داستانهایی او را سَقا و صاحب سِرّ امام صادق(ع) و در داستانی دیگر برای او ملاقاتی با امام جواد(ع) بیان کردهاند؛ اما به دلائل متعدد، این داستانها باطل و ساختگی هستند.

صفیعلیشاه در تاریخ فرقههای صوفیه، با تأسیس انجمن اخوت، فصل جدیدی در بین تصوف فرقهای ایجاد کرد و این فصل جدید، چیزی جز پیوند بین دو جریان انحرافی صوفیه و فراماسونری نیست. بعد از صفیعلیشاه، این ارتباط محدود به فرقه نعمتاللهی صفیعلیشاهی نشد و دیگر فرق صوفیه نیز با فراماسونری ارتباط برقرار نمودند.

در صوفی بودن سنایی تشکیک شده است و این تشکیک به خاطر وجود انتقادهایی است که او به متصوفه نموده است؛ ولی با اندک تأمل فهمیده میشود که وجود این انتقادها با صوفی بودن او منافاتی ندارد زیرا صوفیان مشهوری وجود داشتهاند که کتابهایی در نقد متصوفه تألیف نمودهاند.

سفیان ثوری از کسانی است که در میان سلسلههای صوفیه از جایگاه خاصی برخورد دار است و از بزرگان صوفیه به شمار می آید ولی در بعضی از روایات اهل بیت(ع) از او چهره منفی ارائه شده است.

متصوفه معاصر به بزرگان سلف خویش می نازند. یکی از این اشخاص که برخی از صوفیه سلسله خویش را به او می رسانند ابوالقاسم گورکانی است. وی از جمله صوفیانی است که به ترویج انحرافات متعددی همچون تایید سماع، تقدیس ابلیس و سیدالموحدین دانستن ابلیس و... پرداخته است.

فرقه دراویش نعمتاللهی گنابادی ادعا میکنند که تمام اقطاب و مشایخ ذکر شده در سلسله آنها که به ائمه اطهار (علیهم السلام) منتهی میشود، همگی از شیعیان هستند. درحالیکه موسس این سلسله، شاه نعمت الله ولی در رساله خود، ابوبکر را خلیفه اول و جانشین رسول خدا (ص) میداند و مذهب اهل سنت را نزدیکترین راه به خدا میداند.

درحالی از مصطفی آزمایش شیخ مأذون فرقه دراویش گنابادی بهعنوان یکی از عالمترین و باسوادترین مشایخ این فرقه نام میبرند و او را مفسر قرآن میدانند که در یک سخنرانی گافها و اشتباهات عجیبی داشت و روایت عمربن حنظله را که از امام صادق (ع) است به اشتباه به امام حسین (ع) نسبت داد. وی در اشتباهی دیگر مدعی میشود که امام سجاد (ع) نیز نصی برای امامت خویش نداشت.

درحالی محمد اسماعیل صلاحی در سالگرد وفات محمدکاظم تنباکوفروش اصفهانی ملقب به سعادت علیشاه وی را قطبی عالم و دانشمند و مسلط به ادبیات عرب معرفی میکند که صاحب رساله سعادتیه در کتاب خود، چندین بار سعادت علیشاه را شخصی عامی و بیسواد معرفی میکند که رقبای وی در جانشینی رحمت علیشاه همین بیسوادی وی را بهانه قرار داده بودند.

کیوان قزوینی با درجه اجتهاد پا به عرصه تصوف گذاشت، تا به خیال خود، این مسلک را مورد آزمایش قرار دهد شاید که با این مسلک به آنچه از کمال و سعادت در سر دارد برسد. ملاسلطان به او وعده داده بود که بعد از دوازده سال خدمت به من، به آنچه می خواهی میرسی ولی بعد از چهارده سال، وعدهای که ملاسلطان در این باره به او داده بود محقق نشد و کیوان قزوینی نیز از این فرقه جدا شد.