ملی گرایی

ناسیونالیست تکفیری: هر کس از پادشاهان ایران باستان، انتقاد کند، ایرانی نیست! روشن است که مقصود از این گونه تکفیر، بستن دهانهاست. یعنی به منتقدین برچسب میزنند تا ایشان را مجبور به سکوت کنند. به هر روی، ما میبینیم که حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه، بارها شاهان ایران باستان را به نقد کشیده، با این معنی، آیا جایز است که بگوییم: «فردوسی، ایرانی نیست. چون از پادشاهان ایران باستان انتقاد کرده است»؟

چند مورد تمجید مورخین یونانی از هخامنشیان چه ارزشی دارد؟ مگر تمجید چند ایرانینما از امریکا و اسراییل و عربستان سعودی، ارزشی دارد؟ هخامنشیان اگر خوب بودند، تصویر خوبی از آنان در حافظهی تاریخی ایرانیان باقی میماند. اما...

تاریخ اقوام آریایی، پر از نقاط تاریک و روشن است. مثل همه اقوام. برای مثال، سکاها (Scythians) که یک قوم آریایی بودند، بسیار مردمانی بیرحم بودند. آنان، دشمنان خود را سر میبریدند و از جمجمهی آنان، کاسه و از پوست بدن آنها برای خود لباس میدوختند.

دیروز گاو سنگی بزرگی را که در روزهای اخیر پیدا شدهاست با تاسف تماشا میکردم، در حدود 12 تُن وزن دارد. پتکی بدست گرفتم و بجان حیوان سنگی افتادم. ضرباتی به او زدم که در هم شکست… (خاطرات مادام دیالافوآ از کاخ هخامنشیان در شوش)

سایت العین وابسته به استخبارات ابوظبی، در یک رپرتاژ تبلیغاتی مدعی شد: کوروش الأخمینی (هخامنشی) بسیار انسان خوبی بود. ولی نظام ایران از یاد او ناراحت میشود! حال سؤال این است که رسانههای سعودی چرا باید کوروش پرستی (آن هم از نوع ضد اسلامی) را در ایران ترویج کنند؟

عباس آخوندی که بیتردید، یکی از ناکارآمدترین و مخربترین مسئولین در تاریخ ایران است، به تازگی نقاب چهرهی خود را عوض کرده و از آرمان بازگشت به حکومت کوروش هخامنشی و ترویج اندیشه ایرانشهری سخن میگوید.

توماس هریسون (Thomas Harrison) استاد تاریخ دانشگاه لیورپول انگلیس، درباره منشور کوروش مینویسد: در منشور کوروش هخامنشی، چیزی از حقوق بشر نیامده است. این منشور، یک پروپاگاندای (دروغ نامه تبلیغاتی) است.

کوروش به سرزمین دربیکها (Derbices) لشکر کشید. جنگ آغاز شد. کوروش از اسب افتاد و زخمی شد. یاران کوروش، او را به اردوگاه بازگرداندند. در پایان نبرد، لشکریان کوروش پیروز شدند و 30 هزار نفر از دربیکها و 9 هزار نفر از ایرانیان کشته شدند.

آمیتیس (همسر کوروش) فهمید چه کسی پدرش را به قتل رسانده. پس کوروش، قاتل را در اختیار آمیتیس قرار داد. آمیتیس (همسر کوروش) هم دستور داد چشمان قاتل را درآوردند، سپس زنده زنده او را پوست کندند و آنگاه بدنش را به صلیب کشیدند.

کوروش به سارد (Sardes) حمله کرد. در آنجا، پسر پادشاه سارد را گروگان گرفت. سپس به خاطر گناهِ پدر (؟!)، پسر را جلوی چشم پدر و مادرش اعدام کرد. مادرِ آن پسر (همسر پادشاه سارد) که این صحنه را دید، دست به خودکشی زد و خود را از بالای دیوار به پایین پرت کرد.

کوروش به ماد حمله کرد و پادشاه ماد از دست او گریخت. کوروش، دختر پادشاه ماد (که آمیتیس Amytis نام داشت) و شوهر او و دو فرزند ایشان را گروگان گرفته و آنان را شکنجه کرد تا پادشاه ماد، خود را تسلیم کند. پادشاه ماد نیز از روی ناچاری، به خاطر نجات فرزندانش تسلیم شد. کوروش در ادامه...

در شبکههای اجتماعی، شایعه شده که روز 26 شهریور، در تقویم هخامنشی روز پسر بود! در پاسخ باید بگوییم که اولاً این ادعا سند تاریخی ندارد. ثانیاً تقویم هخامنشی یک تقویم تقلیدی از از گاهشماریهای مصری و بینالنهرینی بود.

در بازی پوکر (ورق)، چهار شاه وجود دارد که یکی از آنها، اسکندر مقدونی است. میدانیم اسکندر مقدونی همان است که در فتح ایران، سلسله هخامنشی را از پای درآورد، حتی به زرتشتیان هم رحم نکرد...

به تازگی، برخی مدعی شده اند، کوروش همان داراب (پادشاه سلسله کیانی) است. پاسخ میدهیم که اولاً چنین ادعایی فاقد سند تاریخی است. ثانیاً داراب، طبق شاهنامه، محصول ازدواج محارم (خُوَیدودهی پدر - دختری) بود. یعنی در اثر همبستری بهمن اردشیر با دخترش همای چهرزاد متولد شد.