خلاصه مباحث فصل دوم و سوم نامه مرحوم کاشف الغطاء(ره) به عبدالعزیز بن سعود

  • 1400/04/23 - 10:42
مرحوم کاشف الغطاء (رحمه‌الله‌علیه) در فصل دوم نامه‌اش به عبدالعزیز بن سعود، با استناد به مثال‌هایی از آیات قرآن، تصریح می‌کند که ظاهر برخی از آیات و روایات با یکدیگر اختلاف دارد؛ لذا نمی‌توان صرفا به ظاهرگرایی روی آورد. در فصل سوم نیز بیان می‌کند هنگام بروز اختلافات باید به سلف صالح و اجماع امت اسلامی رجوع کرد.

خلاصه مقاله
علمای اسلامی در طول تاریخ، نامه‌های متعددی را خطاب به افراد مختلفی از جمله پادشاهان نگاشته‌اند. نامه شیخ جعفر کاشف الغطاء (رحمه‌الله‌علیه) به عبدالعزیز بن سعود، (پادشاه وقت عربستان) از جمله همین نامه‌ها به حساب می‌آید. این نامه مهم، حاوی استدلالاتی ارزشمند در جهت نقد آراء وهابیت است؛ به عنوان نمونه، همگان مطلع هستیم که رویه وهابیت در برخورد با آیات و روایات، رویه‌ای مبتنی بر ظاهرگرایی است؛ لذا مرحوم کاشف الغطاء (رحمه‌الله‌علیه) در فصل دوم این نامه، با بیان این مسئله که بین ظاهر آیات و روایات، اختلافات فراوان وجود دارد، درصدد آن است که نشان دهد ظاهرگراییِ صِرف، با مشکلات عدیده‌ای روبه‌رو است.
نویسنده در فصل سوم این نامه نیز با استناد به ادله فراوان، تصریح می‌کند: در متشابهات و بروز اختلافات در امت اسلامی، باید به قول سَلَف امت (صحابه، تابعین و تابع تابعین) و اجماع مسلمین مراجعه کرد.

متن مقاله
نامه‌ای که مرحوم کاشف الغطاء (رحمه‌الله‌علیه) خطاب به پادشاه وقت عربستان سعودی، یعنی جناب عبدالعزیز بن سعود نوشته است، امروزه به صورت کتابی منسجم و منظم با عنوان «منهج الرشاد لمن اراد السداد» درآمده است. این کتاب حدودا 100 صفحه‌ای، دارای فصول و ابوابی است که در این نوشتار، به صورت مختصر، به فصل دوم و سوم آن اشاره می‌شود.

فصل دوم: اختلافات موجود در ظواهر آیات و روایات
از آن‌جایی که وهابیت در مواجهه با آیات و روایات، ظاهرگرا بوده و به شدت، با تأویل مخالف هستند، لذا مرحوم کاشف الغطاء (رحمه‌الله‌علیه) در فصل دوم نامه مهمش به عبدالعزیز بن سعود، شواهدی را در جهت ناصواب بودن رویه ظاهرگرایی بیان می‌کند. عمده بحثی که مرحوم کاشف الغطاء (رحمه‌الله‌علیه) در این فصل بدان متذکر می‌شود، این است که بین ظواهر آیات و روایات، اختلافات فراوانی وجود دارد؛ از همین‌رو نمی‌توان در مواجهه با قرآن و سنت، صرفاً ظاهرگرا بود. برخی از مثال‌هایی که ایشان برای اثبات مدعای خود (یعنی وجود اختلاف میان ظواهر آیات و روایات) بدان اشاره کرده است، عبارتند از:
* کسانی‌که قائلند خدای متعال بر روی عرش استقرار دارد، به ظواهر آیاتی هم‌چون «الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى.»[طه/5] استناد کرده‌اند؛ حال آن‌که مخالفین استقرار خدا بر عرش نیز به ظواهر دسته دیگری از آیات، هم‌چون آیه «إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا.»[توبه/40] تمسک می‌کنند.
* دلیل آن عده‌ای که معتقد به تجسیم هستند، ظاهر آیاتی نظیر «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ.»[فتح/10] است؛ حال آن‌که افرادی نیز با استناد به ظاهر آیاتی هم‌چون «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ.» [شوری/11] با تجسیم مخالفت کرده‌اند.
* برخی از مسلمین با استناد به ظاهر ادله‌ای نظیر «وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى.»[طه/121] مدعی امکان صدور معصیت از سوی انبیاء (علیهم‌السلام) شده‌اند؛ در مقابل، عده‌ای نیز مخالف چنین اعتقادی بوده و لذا با تمسک به آیه «قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ.»[بقره/124 منکر صدور معصیت از سوی پیامبران الهی (علیهم‌السلام) هستند.[1]
با توجه به این مثال‌ها و ده‌ها مثال دیگر، مشخص می‌شود که حتی منحرفین نیز با استناد به ظاهر برخی از ادله می‌توانند گوشه‌ای از انحرافات خویش را اثبات کنند. از همین‌رو می‌توان پی برد که نمی‌توان صرفاً با استناد به ظاهر آیات، ادعایی را مطرح و یا اثبات کرد؛ چرا که ممکن است ظاهر برخی از آیاتِ دیگر، مخالف آن ادعا باشد.
مرحوم کاشف الغطاء (رحمه‌الله‌علیه) در پایان فصل دوم، این مطلب را نیز یادآور می‌شود که در هنگام بروز اختلاف بین ظاهر ادله، باید به اقوال و سیره صحابه، تابعین و تابع تابعین مراجعه کرد چرا که قول و فعل ایشان، حاکی از حکم نبوی (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است.[2] البته تذکر این نکته مهم است که وهابیت مدعی تبعیت از سلف امت (صحابه، تابعین و تابع تابعین) هستند، و احتمالاً بدین سبب است که مرحوم کاشف الغطاء (رحمه‌الله‌علیه) می‌گوید: در هنگام اختلاف باید به قول و فعل سلف امت مراجعه کرد.

فصل سوم: در هنگام بروز تشابهات و اختلافات در امور، میزان و مرجع ما جهت خروج از آن تشابهات چیست؟
مرحوم کاشف الغطاء (رحمه‌الله‌علیه) در فصل سوم نامه‌اش نیز تصریح می‌کند که در متشابهات، باید به رای صحابه، تابعین و اجماع مسلمانان رجوع کرد. او برای اثبات این ادعا، به ادله متعددی استناد کرده است؛ برخی از این ادله عبارتند از:
* در قرآن کریم چنین می‌خوانیم: «وَمَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ  وَسَاءَتْ مَصِيرًا.[نساء/115] کسی‌که بعد از آشکار شدن حق، با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) مخالفت کند، و از راهی جز راه مؤمنان پیروی کند، ما او را به همان راه که می‌رود می‌بریم، و به دوزخ داخل می‌کنیم، و جایگاه بدی دارد.»[3] در این آیه تاکید شده است که از راه و طریقی که مؤمنین بر آن هستند، نباید منحرف شد.
* در روایات متعددی نیز توصیه شده است که با اکثریتِ دین‌دار جامعه باید همراه شد. چنان‌که از امیرالمومنین (علیه‌السلام) نقل شده است: «علیکم بالسواد الاعظم.[4] بر شما باد همراهی کردن با اکثریت (دین دار) جامعه.»
مرحوم کاشف الغطاء (رحمه‌الله‌علیه) در بخشی از فصل سوم نامه‌اش به فضائل اهل بیت (علیهم‌السلام) و مرجعیت علمی و دینی ایشان نیز اشاره می‌کند تا بدین سبب اثبات شود که در اختلافات باید به آن حضرات مراجعه کرد. یکی از روایات مورد تمسک مرحوم کاشف الغطاء (رحمه‌الله‌علیه) حدیث نبوی «اِنَّ مَثَلَ اهل بیتی کسفینه نوح، مَن رَکَبَها نجا، و مَن تَخَلَّفَ عنها هَلَکَ.»[5] است. حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در این روایت فرموده‌اند: همانا مَثَل اهل بیت من، همانند کشتی نوح است، هر کس در آن سوار شود، نجات می‌یابد و هر کسی‌که از آن تخلف کند هلاک می‌شود.
در روایت دیگری نیز به نقل از عمار وارد شده است که پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرمایند: «اذا سلک الناس طریقا، و سلک علی غیره، فاسلک طریق علی(علیه‌السلام).[6] هنگامی‌که مردم به راهی می‌روند و امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) راه دیگری را برمی‌گزیند، تو راهی را برو که حضرت علی (علیه‌السلام) آن را انتخاب کرده است.» مرحوم کاشف الغطاء (رحمه‌الله‌علیه) روایات دیگری نیز بیان کرده است که به جهت اختصار به همین میزان اکتفاء می‌شود.
ایشان در پایان فصل سوم، می‌نویسد: در هنگامی‌که روایات با هم اختلاف دارند، اگر مرجِّحی در کار باشد، به روایتی که دارای مرجح است، عمل می‌شود؛ ولی اگر مرجحی نبود، به سیره وروش صحابه، مراجعه خواهد شد.[7]
ناگفته نماند مفتیان وهابی مسلک، در بسیاری از مسائل، احکامی را صادر کرده‌اند که در بین سلف صالح  و امت اسلامی، مسبوق به سابقه نبوده است، احتمالاً به همین خاطر، مرحوم کاشف الغطاء (رحمه‌الله‌علیه) با بیان مطالب فصل سوم، درصدد آن است تا سردمداران وهابی را مجاب کند که به سیره پیشوایان اسلامی، برگردند.

پی‌نوشت:

[1]. کاشف الغطاء، شیخ جعفر، منهج الرشاد لمن اراد الصداد، ص33 و 34، قم، موسسه دائره المعارف الفقه الاسلامی، 1384ه‌ش.
[2]. همان، ص35.
[3]. همان، ص37.
[4]. همان، ص38.
[5]. همان، ص39.
[6]. همان، ص40.
[7]. همان، ص42.

نویسنده: محمد باغچیقی(باغچقی)

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.