سِحر در پيامبر تأثیری ندارد
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ يكی از بلاهايی كه امروزه در ميان مردم رواج پيدا كرده، سحر و جادو است. اينان نزد كسانی كه از بعض كتب قديمه چيزهايی آموختند، رفته و برای ديگران سحر میكنند و در اثر آن، خانوادههايی را كه متلاشی میكنند و مشكلاتی را برای مردم به وجود میآورند و عذاب سختی در قيامت منتظر آنها است. ما دامن همه انبياء الهی را از تحت تأثير قرار گرفتن از سحر، مبرّا میدانيم. چه آن كه شياطين هرگز بر آنان مسلط نيستند و اگر قرار باشد پيامبری مسحور واقع شود، چه اعتباری به گفتارش میباشد! از كجا كه بعض از دستوراتش هنگامی صادر نشده باشد، كه مسحور واقع شده بود؟ ولی از بعض روايات صحاح، اين مطلب را به پيامبر بزرگوار اسلام (صلی الله عليه و آله و سلم) نسبت میدهند، که ما آن احادیث را غیر واقعی و جعلی میدانیم.
در جواب گفتهاند این مطلب هیچ تناقضی با مقام نبوت ندارند. سحر مثل یک مریضی است و مریضی انبیاء از مریضی امّت شدیدتر و زیادتر میشود، البته مریضی سحر انبیاء بر جسم و جوارح ظاهر میگردد، نه بر عقل و قلب و اعتقاد، زیرا دلائل قطعی بر صدق و صحّت و عصمت انبیاء برای رسانیدن وحی و رسالت بسیار است. فرضاً اگر خطا یا اجتهادی بر خلاف حقیقت دیده شود، خداوند فوری پیامبر را خبر میکند.
از روایات وارده در این مطلب روایت منقول از عایشه است: «عن عائشة قالت: سحر النبی صلی الله عليه وسلم حتى كان يخيل اليه انه يفعل الشیء، و ما يفعله، حتى كان ذات يوم دعا ودعا. ثم قال أشعرت ان الله أفتاني فيما فيه شفائي. اتاني رجلان فقعد أحدهما عند رأسي والآخر عند رجلي؛ فقال أحدهما للآخر، ما وجع الرجل؟ قال: مطبوب. قال: و من طبه؟ قال: لبيد بن الأعصم. قال: فيما ذا؟ قال: في مشط و مشاقة و جف طلعة ذكر. قال: فأين هو؟ قال: في بئر ذروان. فخرج إليها النبي صلي الله عليه وسلم، ثم رجع. فقال لعائشة حين رجع نخلها كأنها روس الشياطين؛ فقلت: استخرجته. فقال: لا. اما انا فقد شفاني الله وخشيت ان يثير ذلك على الناس شراً ثم دفنت البئر.[1] عایشه گفت: پیامبر سحر شد تا خیال میکرد، که کاری میکند و آن را نمیکرد، تا روزی دعا کرد و پس از آن گفت: آیا دانستی که خداوند در آنچه شفای من است، مرا آگاه کرد. دو مرد نزد من آمدند: یکی از آنان نزدیک سر من و دیگری نزدیک پای من نشست. سپس یکی به دیگری گفت: علت بیماری این مرد چیست؟ گفت: سحر شده است. گفت: چه کسی او را کرد؟ گفت: لبید بن اعصم. گفت: در چه چیزی او را سحر کرده؟ گفت: در شانه و موی که در شانه جمع میشود و در غلاف شکوفه درخت خرمای نر. گفت: آن سحر در کجاست؟ گفت: در چاه ذروان. سپس پیامبر (به سوی چاه ذروان) رفت و بعد بازگشت، به عایشه گفت: درخت خرمای (نزدیک آن چاه) چون سرهای دیوان مینمود. گفتم: آیا (اشیای جادو شده را) بیرون آوردی؟ فرمود: نه، اما خداوند مرا شفا داد. ترسیدم که بیرون آوردن آن بر مردم اثر بد بگذارد. سپس آن چاه پر شد.» در یکی از این احادیث کاری که پیامبر گمان مینمود انجام داده، همبستر شدن با یکی از زنانش ذکر شده، که راوی میگوید یکی از سختترین سحرهاست که توسط لبید، یکی از منافقین که با یهودیان پیمان داشت، صورت گرفته بود؛ و یا جزئیات آخر روایت در پنج روایتی که در صحیح بخاری به این مضمون آمده اندکی تفاوت دارد، مثلاً در بعضی گفته شده پیامبر با عدهای از اصحاب بر سر چاه رفتند، و در نهایت به اصحاب دستور پر کردن چاه را دادند.»
«عن زيد بن أرقم قال: سحر النبي صلى الله عليه وسلم رجل من اليهود، فاشتكى لذلك أياماً. فأتاه جبريل عليه السلام، فقال إن رجلاً من اليهود سحرك، عقد لك عقداً في بئر كذا وكذا. فأرسل رسول الله صلى الله عليه وسلم، فاستخرجوها، فجیء بها. فقام رسول الله صلى الله عليه وسلم كأنما نشط من عقال. فما ذكر ذلك لذلك اليهود ولا رآه في وجه قط ما يفعل من تعرض لماله.[2] زيد بن ارقم میگويد: مردی يهودی، پيامبر (صلی الله عليه و آله و سلم) را سحر كرد و چند روزی آن حضرت مريض بود. تا آن كه جبرئيل (عليه السلام) آمد و ما وقع را به عرض رساند. حضرت دستور دادند كه آن سحر را از چاهی كه در آن بود خارج كردند. آنگاه حالش بهبودی يافت.»
تعجب ما از اين دو حكايت از چند ناحيه است:
در مورد حكايت اول چه شد كه با آن كه به نقل صحاح، عدهای از اصحاب، شاهد جريان بودند، فقط عايشه آن را نقل میكند؟ او كه خود دوای سحر را بلد بود، چرا بعد از آن كه يك بار مسحور واقع شد، برای بار دوم از همان دوا استفاده نكرد؟! وقتی عايشه میگويد آيا آن را از چاه خارج نمیكنی؟ میفرمايد: خير، میترسم در ميان مردم شری به پا كند ولی بعد، آن را از چاه خارج میكند و شری هم بر پا نمیشود! مگر جبرئیل خود پیامبر (صلی الله عليه و آله و سلم) را به این کار رهنمون نگشته بود، آیا پیامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به فرستاده خداوند اطمینان نداشت؟ چه شده كه از مريضی چند روزه آن حضرت احدی از اهل منزل مطلع نشدند و زيد بن ارقم آن را گزارش كرد؟!
نكتهای كه در اين قضيه بايد بدان توجه داشت اين كه اگر سحر به حال خود باشد، شخص مسحور نيز به حال خود خواهد بود. مگر آن كه آن را باطل كنند يا زمان آن سپری شود. نكته ديگر اين كه با توجه به دشمنی شديد يهوديان نسبت به آن حضرت، اگر حضرت مسحور واقع میشد، آنان دست بردار نبودند و به وسيله سحر، میتوانستند صدمات بيشتری به وجود مباركشان وارد كنند. در مورد این سخن که فرضاً اگر خطا یا اجتهادی بر خلاف حقیقت دیده شود، خداوند فوری خبرش میکند، باید گفت: حتی در این صورت هم دیگر کسی به قول و فعل پیامبر اعتماد نمیکند، چرا که اگر مثلاً پیامبر دستوری را صادر فرماید که بر مردم گران باشد، فوری این گمان در اذهان مردم به وجود میآید که نکند او را سحر کرده باشند (چنانچه مشرکین در اوایل بعثت به ایشان میگفتند)؛ حال اگر یک بار حدس آنها درست در میآمد و حتی پیامبر (صلی الله عليه و آله و سلم) آن خطایش را به واسطه وحی الهی درست میکرد، آیا دیگر مردم به ایشان اعتماد میکردند؟ سوال دیگری که مطرح است این که برای جلب اعتماد مردم به پیامبر اکرم (صلی الله عليه و آله و سلم) کدام کار از سوی خدا حکیمانه است: از ابتدا خداوند اجازه ندهد که سحر در پیامبرش اثر کند، و یا این که اثر کند و از پیامبر (صلی الله عليه و آله و سلم) کار اشتباهی سر بزند، و بعد خدا آن را اصلاح نماید؟ در هر حال فقط شیعیان نيستند كه اينگونه روايات را نمیپذيرند. ابن ابيالحديد معتزلی در شرح نهج البلاغه، پس از آن كه به طور مختصر، حديث مزبور را نقل میكند، مینويسد: «فأما القول في السحر؛ فإن الفقهاء يثبتونه ويقولون: فيه القود، وقد جاء في الخبر أن رسول الله صلى الله عليه وآله سحره لبيد بن أعصم اليهودي، حتى كان يخيل إليه إنه عمل الشیء ولم يعمله. وروى أن امرأة من يهود سحرته بشعر و قصاص ظفر و جعلت السحر في بئر، وإن الله تعالى دله على ذلك، فبعث علياً عليه السلام فاستخرجه وقتل المرأة؛ وقوم من المتكلمين ينفون هذا عنه عليه السلام، ويقولون: إنه معصوم من مثله.[3] اما قول در سحر؛ فقها طبق روایت وارد شده سحر شدن پیامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را واقع شده میدانند و سحر لبید که کاری نمود که پیامبر کاری را که انجام نداده بود گمان میکرد انجام میداده، و یا سحر پیامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) توسط زن یهودی که به مو و ... سحر کرد و آن را در چاه انداخت و خداوند پیامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را به آن راهنمایی نمود و ایشان امیرالمؤمنین را فرستاد تا آن را از چاه خارج نمود و آن زن را کشت؛ عدهای از متكلمين، اين را از آن حضرت نفی میكنند و میگويند كه حضرتش از مثل اين مسائل معصوم است.»
روايت ديگری که ابن ابیالحدید نقل كرده در مورد سحر زن يهودی؛ در اين روايت اثری از تأثير پذيری رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) از سحر ديده نمیشود؛ آری، ممكن است كسی آن حضرت را سحر كند، ولی در ایشان تأثير نخواهد داشت. حال برای اين كه برادران دینی ما مسحور واقع نشوند، دوای آن را هم از صحیح بخاری بیان مینماییم به این اميد كه استفاده كنند و سحر در آنها اثر نكند: «أخبرنا عامر بن سعد عن أبيه قال: قال النبي صلى الله عليه وسلم: من اصطبح كل يوم تمرات عجوة لم يضره سم ولاسحر، ذلك اليوم إلى الليل. (من تصبح سبع تمرات عجوة لم يضره ذلك اليوم سم ولاسحر.)[4] سعد بن ابیوقاص از رسول خدا روايت میكند كه فرمود: هر كه هر صبح 7 دانه خرمای مدينه (عجوه) را بخورد، آن روز سم و سحر در او اثر نمیكند.»
پینوشت:
[1]. صحيح البخاري، بخاری، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1401ق، ج4، ص91، كتاب بدء الخلق، باب صفة ابليس و جنوده؛ ج7، ص29، كتاب الطب، باب السحر. (سه حدیث) و ج8، ص165، كتاب الدعوات، باب تكرير الدّعاء.
[2]. سنن نسائي، بیروت: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1348ق، ج 7، ص 113.
[3]. شرح نهج البلاغة، ابن ابیالحدید، دار إحياء الكتب العربية، 1378ق، ج19، ص381.
[4]. صحیح البخاری، بخاری، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1401ق، ج7، ص31، كتاب الطب، باب السحر.
مهدی منصورسمائی
دیدگاهها
babak
1394/03/13 - 23:19
لینک ثابت
العیاذبالله از این همه وقاحت،
افزودن نظر جدید