قیام یحیی بن زید و حمایت ایرانیان از او

  • 1393/06/17 - 16:18
مرحوم استاد عبدالحسین زرینکوب در کتاب «دو قرن سکوت» درباره‌ی قیام یحیی بن زید (نوه‌ی امام سجاد علیه السلام)، نکاتی جالب و قابل توجه بیان داشته اند. این نوشتار به بیان برخی از زوایای این قیام و حمایت ایرانیان از سادات بنی هاشم می‌پردازد، تا برگی دیگر از خدمات متقابل اسلام و ایران روشن گردد....

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مرحوم استاد عبدالحسین زرینکوب در کتاب «دو قرن سکوت» درباره‌ی قیام یحیی بن زید(نوه‌ی امام سجاد علیه السلام)، نکاتی جالب و قابل توجه بیان داشته اند. این نوشتار به بیان برخی از زوایای این قیام و حمایت ایرانیان از سادات بنی هاشم می‌پردازد، تا برگی دیگر از خدمات متقابل اسلام و ایران روشن گردد. در ادامه سخنان استاد زرینکوب در این باب ارائه خواهد شد.
زید پسر امام سجاد علیه السلام، از کسانی بود علیه حکومت بنی‌امیه قیام کرد. مردمانی بسیار از نژاد و طوایف گوناگون پیرامون او گرد آمدند. اما زید مظلومانه به شهادت رسید. پس از زید، پسرش یحیی راه او را ادامه داد و علیه خلفای ستمگر بنی‌امیه برخاست. وی خراسان را مرکز محبان آل محمد یافت، از همین روی در عصر خلافت هشام بن عبدالملک در خراسان قیام کرد. بسیاری از مردمان آن دیار از او حمایت کردند و او در اندک زمانی، میان ایرانیان منزلت و اعتبار یافت. قیام او به راستی، قیامی خالص و پاک بود. حتی در برهه‌ای از زمان، خوارج –که دشمنانِ حضرت علی (علیه السلام )بودند- خواستند که با او همراه شوند تا در راه مبارزه با بنی‌امیه با او همراه شوند، اما او حمایت آنان را نپذیرفت. وی یاران و حامیان خود را از میان ستمدیدگان و پاکان برمی‌گزید و حاضر به همراهی با جاه‌طلبان نبود. وی در سراسر خراسان گشت و نیرو و عده گرد آورد. تا اینکه به بلخ رفت. نصر بن سیار -والی خراسان- اعوانش را فرستاد تا یحیی را دستگیر کردند و در مرو زندانی نمودند. اما پس از مدتی که «ولید بن یزید بن عبدالملک» به خلافت رسید، دستور داد تا یحیی آزاد شود. یحیی پس از آزادی به همراه جمعی از مردم خراسان، علیه بنی‌امیه شورید و در نهایت در سال 125 هجری به دست نماینده حکومت امَوی به شهادت رسید. حقد و کینه امویان از یحیی بن زید به قدری بود که حتی به پیکر بی‌جان او نیز رحم نکردند. سر یحیی را به دمشق بردند و بدنش را در جوزجان آویختند. تا زمانی که ابومسلم قیام کرد پیکر یحیی همچنان بر دار بود. یحیی در زمان مرگ 18 ساله بود. «با قتل او دست بنی امیه دیگربار آلوده به خون یک بیگناه دیگر گشت». رفتار اهانت آمیزی که با کشته‌ی او کردند شیعیان خراسان را سخت متأثر کرد. ابومسلم مردم خراسان را وعده می‌داد که انتقام خون یحیی را می‌گیرد و بسی از مردم خراسان این‌چنین گرد ابومسلم جمع آمدند. عشق و علاقه‌ی مردم خراسان به یحیی و خاندان نبوت به قدری بود که آنان پس از شهادت یحیی، هفتاد روز برایش گریستند. حتی بنابر منابع تاریخی مردم خراسان در آن سال، فرزندان خود را به یاد او «یحیی» نامگذاری می‌کردند. [1].
نکته قابل توجه این است که یحیی گرچه از نسل پیامبر و از قوم عرب بود، اما مردم خراسان پیرامون او گرد آمدند و او را پیشوای خود خواندند. همین امر نشان می‌دهد که ایرانیان به خوبی فضایل اهل بیت پیامبر را می‌دانستند و هرچند نسبت به خلفای بنی‌امیه و بنی‌عباس خوشبین نبودند، اما نسبت به پیامبر و خاندان او ارادت ویژه‌ای داشتند. حکایت قیام یحیی و حمایت مردم ایران از او، و ماجرای شهادت مظلومانه‌ی او در بسیاری از متون تاریخی بیان شده است. از جمله در تاریخ طبری[2]، تاریخ بلعمی[3]، تجارب الامم، نوشته احمد بن علی بن مسکویه[4]، الکامل فی التاریخ، تألیف ابن اثیر جزری[5] و...

پی‌نوشت:

[1]. عبدالحسین زرینکوب، دو قرن سکوت، تهران: انتشارات سخن، 1381. ص 107-108
[2]. تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: انتشارات اساطیر، 1375. ج 10 ص 4339-4343
[3]. تاریخ بلعمی، تصحیح محمد روشن، تهران: انتشارات سروش، 1378. ج 4 ص 963-965
[4]. احمد بن علی بن مسکویه، تجارب الامم، تهران: انتشارات سروش، 1379. ج 3 ص 173-176
[5]. ابن اثیر جزری، الکامل فی التاریخ، ترجمه عباس خلیلی، ابوالقاسم حالت، تهران: نشر مؤسسه مطبوعات علمی، 1371. ج 14 ص 177-179
 

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.