اعتقادات

شوقی افندی، کتمان عقیده را حرام دانسته و حتی در جایی که ابراز عقیده منجر به تلف جان شخص محترمی شود، باز هم ابراز عقیده را بر نجات جان آدمی مقدم دانسته است. اما شوقی افندی در حکمی متناقض، کتمان عقیده در خصوص نوع دفن اموات بهائی (به سمت قبلهی مسلمانان) را تا قبل از علنی شدن مسلک بهائیت، جایز برشمرده است!

یکی از آموزههای اساسی در فرقهی بهائیت که تمام بهائیان موظف به اجرای آن هستند، مسئلهی تبلیغ حداکثری است. اما از آنجا که پیشوایان و رهبران بهائیت، از پوچی و بطلان اساس مسلک خود اطلاع داشتند، در عین دستور مؤکد به تبلیغ حداکثری، پیروان خود را از هرگونه مناظرهی علمی با مطّلعین بهائیت، بر حذر داشتهاند.

مبلّغان بهائی بروز شک برای حکیمهخاتون (علیها السلام) را دلیلی بر انکار میلاد حضرت حجت بن الحسن العسکری (علیه السلام) میدانند. این در حالیست که با توجه به سنّ کم حکیمه خاتون در زمان میلاد امامین عسکرین (علیهما السلام)، تعجب ایشان عجیب بعید نیست. بعلاوه به دلیل خفقان حکومت عباسی، وضع حمل نرجسخاتون (علیها السلام) نیز عادی نبود.

عبدالحسین آیتی به نقل یکی از همراهان عبدالبهاء در سفر اروپاییاش، خاطرهای بدین مضمون را از اقامت در پاریس نقل میکند: «در پاریس شبی با عباس افندی مشروب میخوردیم، اسرار قلب خود را گفت و دانستم که هیچ دینی ندارد». این در حالیست که نوشیدن مسکرات در بهائیت حرام است و در این صورت، دلیلی بر باقی ماندن سایر پیروان بر بهائیت وجود ندارد.

با مطالعهی آثار نویسندگان بابی درمییابیم که جناب قدوس نیز دارای مقام قائمیت بوده است. این مدعی دروغین مهدویت، دارای دو ویژگی گواه بر بطلان طریقش بوده است: اول آنکه وی نیز مدعی مقام خدایی برای خود شده و دوم آنکه بر خلاف دلیل استقامتی که بهائیان بر حقانیت پیشوایان خود مطرح میکنند، تا پای جان، بر عقیدهی خود استوار نماند.

پیامبرخواندهی بهائیت "ادب" را لباس منتخب خود دانسته و عدم انسان بیادب را بر وجودش راجح دانسته است. اما آیا گاو و گوساله خطاب کردن برادر خود، حرام زاده و لایق آتش دانستن تمامی مخالفین، توهین به شیعیان، ترکزبانان، مردم سوریه و...، نشان از ادب این مدعی پیامبری دارد؟! آیا این دورویی، نشان از رسوایی حسینعلی بهاء ندارد؟!

پیامبرخواندهی بهائی، دوامی هزار ساله برای مسلک خود تصور نموده است. عبدالبهاء نیز در تفسیر این هزار سال، در یکجا هرروز آن را معادل هزار سال برمیشمارد (یعنی تا 365 میلیون سال بعد پیامبری نخواهد آمد) و در جایی دیگر هزارسال را به 500 هزارسال تفسیر میکند.

یکی از دلایلی که دینسازان بهائی، در توجیه پیامبری خود و نسخ اسلام مطرح میکنند، احتیاج دائمی بشر به تجدید ادیان است. اما جالب است بدانیم که حدود یک قرن پس از مرگ دینسازان بهائی، جمشید معانی، با ارائهی دلایلی مشابه پیشوایان بهائیت، مدعی دریافت وحی و نسخ بهائیت شد؛ شخصی که بهائیان هیچگاه به ادعاهایش گردن ننهادند!

پیامبرخواندهی بهائیت در راستای انکار معاد موعود اسلامی، مقصود از بهشت مذکور در نصوص اسلامی را، تنها تحصیل رضای پروردگار، معرفی نموده است. این در حالیست که با در نظر داشتن منع پیامبرخواندهی بهائیت از تأویل نصوص الهی؛ آیات بسیاری به مسئلهی بهشت موعود پرداخته و ویژگیهای آن را با تفصیل بسیار ذکر کرده است.

رهبران مسلک بهائیت، امر به معروف و نهی از منکر را حرام دانسته و این موضوع را نوعی مسئولیت تشریفاتی و تنها تحت اختیار نهادهای اداری خود دانستهاند. این در حالیست که امر به معروف و نهی از منکر، به عنوان دو واجب الهی به شمار میآیند؛ دو واجبی که مختص به اسلام نبوده و ترک کنندگان آن، سزاوار لعن و نفرین دانسته شدهاند.

پیامبرخواندهی بهائیت، ادعای علم الهی را برای خود مطرح نموده و در این راستا، گسترهی علمش را بر تمامی کتابها و آثار دیگران دانسته است. این در حالیست که او، حتی از متن کتاب قرآن و احادیث اسلامی (که در دسترسترین کتُب در ممالک اسلامی میباشند) بیاطلاع بوده و در کتاب ایقان (پیش از اصلاح)، مرتکب حدود 491 مورد اشتباه در نقل شده است!

پیشوایان فرقهی بهائیت، در راستای ترویج اباحهگری و تکلیف گریزی، به انکار جهنم موعود و مورد تأکید قرآن کریم پرداختهاند. اما این ادعای پیشوایان بهائیت در حالیست که خدای تعالی، مقصود از جهنم و دوزخ را به روشنی بیان فرموده و پیشوایان بهائیت نیز بارها در آثار خود، بر ممنوعیت تأویل نصوص الهی تأکید کردهاند.

رهبران فرقهی بهائیت، در راستای اعطای صورتی خارق العاده به پیامبرخواندهی خود، مدعی میشوند که حسینعلی نوری کتاب ایقان را در مدت دو شبانه روز نگاشته است. اما این کرامتتراشی رهبران بهائی برای پیامبرخواندهی بهائیت، در حالیست که با مطالعهی این اثر درمییابیم که مدت نگارش کتاب ایقان، در حدود دو سال بوده است.

لقاءالله (به معنای نوعی درک و شعور) که به واسطهی آن، انسان میتواند خدا را بدون هیچ پرده و مانعی دریابد؛ مفهومیست که در آیات قرآن به آن اشاره شده است. این در حالیست که مدعیان پیامبری بابیت و بهائیت، به دلیل نگاه سطحی و فهم اندک خود از مفاهیم دینی، مفهوم لقاءالله را به دیدار خود تعبیر کرده و اکثر انسانها را از آن محروم کردهاند.