اعتقادات

بهائیان در دلیلتراشی خود برای انکار حجیت معجزه، عدم ارتباط بین دلیل و مدعا را دلیل بر انکار حجیت معجزه قرار میدهند. این در حالیست که ادعای پیامبری، یک نوع رابطهی خارقالعاده بوده و اثبات چنین ارتباطی، نیازمند اثبات آن به وسیلهی توان انجام چنین اموری است. لذاست که خدای تعالی، ارسال پیامبران را به همراه معجزات دانسته است.

مبلّغان فرقهی بهائیت، در راستای توجیه عجز پیامبرخواندهی خود از انجام معجزه، پس از انکار حجیت اعجاز بیانی قرآن، به دلیل غیرقابل درک بودن آن برای همگان، پذیرش این نوع اعجاز را تقلیدی باطل دانستند. اما این نوع رجوع جاهل به عالم، در موضوعات است نه در اصول اعتقادی که به گفتهی گلپایگانی، مورد اشکال قرار گیرد.

علیمحمد شیرازی که پیشوای بهائیت وی را مبشّر مسلک خود میدانست، به تحریف ماهیت معاد موعود ادیان پرداخته و آن را به ظهور پیامبران تفسیر کرده است. وی ظهور موعود پس از خود را 2000 سال بعد پیشبینی کرده بود. این در حالیست که حسینعلی نوری از حربهی باب بر علیه خودش استفاده کرده و نسخ مسلک او را اعلام کرد.

مبلّغان بهائی پس از پذیرش اعجاز بیانی قرآن، مدعی شدند که این اعجاز مختص ادیبان بوده، حال آنکه خدای تعالی برهان خود را فراگیر معرفی نموده است. اما در پاسخ به این ادعا باید گفت که باور مردم نسبت به معجزهای خاص در سایهی تأیید اهل فن، ضرری به حجیت آن وارد نخواهد کرد. بعلاوه آنکه اعجاز قرآن تنها منحصر به اعجاز بیانی آن نیست.

علیمحمد باب، قیامت موعود ادیان الهی را حد فاصل بعثت پیامبری جدید تا عروج او دانسته که با ظهور پیامبران بعدی تکرار خواهد شد. اما اگر این دیدگاه را بپذیریم، لازم میآید انسانهایی که حد فاصل دو پیامبر میزیستهاند، قیامت برای آنان محقق نشود؛ حال آنکه بنا به گفتهی باب: هر شیء که اطلاق شیئیت بر او شود، در یوم قیامت مبعوث میگردد.

پیشوایان بهائیت در راستای انکار معاد موعود اسلام (و همچنین ادیان الهی)، مدعیاند که فهم مسلمانان از آیات قرآنی قیامت، اشتباه بوده است. این در حالیست که حتی با نادیده گرفتن وضوح و صراحت غیرقابل تأویل آیات معاد جسمانی و بر فرض پذیرش ابهام آنان؛ با مراجعه به مفسران حقیقی قرآن درمییابیم که آیات قیامت، اشاره به معاد جسمانی دارند.

مبلّغان بهائی در راستای انکار معجزات پیامبران برای توجیه عجز پیامبرخواندهی خود، به انکار معجزهی بیانی قرآن کریم پرداخته و این نوع اعجاز را ساخته و پرداختهی مسلمانان قرون وسطی معرفی میکنند. این در حالیست که حتی بر فرض پذیرش ادعای بهائیان، استخراج دیر هنگام یک علم، دلیلی بر عدم وجود اصل آن علم نیست.

نویسندگان بهائی برای توجیه عجز پیشوایان خود از ارائهی معجزه، به انکار معجزات پیامبر اسلام روی آوردهاند. این در حالیست که در کنار ذکر 1000 معجزه برای ایشان؛ خداوند متعال، معجزات پیامبران الهی را مقدم بر کتاب آسمانی ایشان دانسته است. چرا که در ابتدا میبایست مردم راستگویی پیامبر را باور کنند، سپس به سفارشات کتاب او گردن نهند.

پیشوایان فرقهی بهائیت، تلاش نموده تا آیات مربوط به قیامت و معاد جسمانی را متشابه جلوه داده تا حقیقت معاد را از معنایی که در قرآن ذکر شده، به معنای دلخواه خود تغییر دهند. اما به راستی چگونه میتوان تمام آیات مربوط به قیامت را متشابه و رمزگونه دانست، با آنکه اکثر این آیات صریح و روشن بوده و نیازی به تأویل ندارند؟!

پیشوایان بهائیت، آیات بیشمار معاد موعود اسلام را به معنایی خلاف ظاهر و واقع تأویل کردهاند. این در حالیست که اگر قرار باشد هر سخنی بر معنای خلاف ظاهر حمل شود، دیگر برقراری ارتباط کلامیِ مطمئن، محال شده و هر سخنی را میتوان به معنای خلاف ظاهر آن تأویل کرد. لذاست که پیشوایان بهائی حکم به ممنوعیت تأویل نوشتهجاتشان دادهاند.

مبلّغان بهائی در استدلال خود به آیهی 38 سورهی محمّد (صلّی الله علیه و آله) مدعی میشوند که این آیه دلالت بر نسخ اسلام و جایگزینی بهائیان به جای مسلمان دارد. این در حالیست که آیهی مبارکه، هیچ اشارهای به نسخ اسلام نداشته و تنها در مقام بیان جایگزینی قومی دیگر، در صورت رویگردانی مسلمانان مباشر این آیه است.

پیشوایان بهائیت، بر خلاف اعتقاد ادیان الهی به مسئلهی قیامت و رستاخیز، به تأویل و انکار ماهیت این حقیقت بزرگ و مسلّم اقدام کرده و آن را توهم پیروان ادیان دانستهاند. این در حالیست که هیچگاه در بهائیت، برهان عقلی غیرقابل خدشهای بر این ادعا اقامه نشده است. حال آنکه خدای تعالی در موارد متعددی، ضرورت معاد را بدیهی شمرده است.

بهائیان معتقدند که تمامی ادیان الهی در اصول با یکدیگر مشترک بوده و تنها تفاوت آنها در فروع و احکام شرعیه است. این در حالیست که پیشوایان فرقهی بهائیت، بر خلاف مسئلهی لزوم اشتراک ادیان الهی در اصول، با اصل مشترک و مسلّم معاد مخالفت کرده و آن را توهم دانستهاند. لذا درمییابیم که بهائیت، از ریشهای الهی و آسمانی برخوردار نیست.

پیشوایان مسلک بهائیت، بر خلاف تصریح ادیان الهی، به انکار اعتقاد به معاد و قیامت پرداخته و آن را توهم پیروان ادیان الهی دانستهاند. اما بدون شک، انکار اعتقاد به معادی که تمام ادیان الهی به آن تصریح نموده و حدود یکسوم آیات قرآن به آن اختصاص دارد، در راستای آسودهخاطری پیشوایان بهائی و پیروانشان از بابت حساب و کتاب بوده است.