مباحث کلامی
در آثار متقدمین اهل حق مخصوصاً عصر سلطان اسحاق برزنجه ای که بنا بر باور و اندیشه اهل حق، دوره ظهور اعظم است، اهتمام و اهمیت ویژهای به مسأله «تجلی ذات» و تبیین جایگاه اشخاص و افرادی که «مظهر ذات» هستند، شده است اما به اصل مسأله خداشناسی چندان توجه نشده است که خود مهمترین نارسایی مبحث خداشناسی در آن آثار است.
بنا بر اندیشه اهل حق و بر اساس باور به «دونادون»، روح انسان ازلی است و از عالم ملکوت تا عالم مُلک و در عرصه زندگی دونی، باید راه طولانی را طی کند و بازندگی در دونهای متعدد، مراتب مختلف شریعت، طریقت و معرفت را طی کند و آنها را تجربه نماید تا به حقیقت برسد. اما در برابر سؤالاتی مثل چند دون را باید بگذراند تا به حقیقت برسد، پاسخی ارائه نمیکنند.
بنابر اندیشه یارسان، تجلی ذات الهی بهصورت آشکار در انسان از عصر حضرت علی (ع) اتفاق افتاده است و قبل از آن از آدم (ع) تا خاتم (ص) مرحله تجلی صفات الهی بوده است. اما اندیشه اهل حق در برابر این سخن که ذات از آغاز آفرینش نقشآفرین بوده است، چگونه تا عصر حضرت علی (ع) در کسی جلوه گره نبوده است، ناتوان است.
در اندیشه اهل حق تجلی ذاتی و صفاتی از نظر زمانی به دو دسته میشود: "تجلی خفی" و "تجلی جلی"؛ تجلی جلی یا آشکار عبارت است از تجلیات ذاتی و صفاتی خداوند که از عصر حضرت علی (ع) در جامه انسانها آشکار و جلوهگر شده است. تجلی خفی عبارت است از تجلی صفات الهی که از عصر حضرت آدم (ع) تا بعثت و ظهور پیامبر اسلام (ص) ظهور و بروز داشته است.
بنا بر اندیشه اهل حق، قبل از شریعت اسلام از زمان حضرت آدم ابوالبشر (علیهالسلام) تا بعثت پیامبر اسلام (صلیالله علیه و آله) خداوند با تجلی صفاتی در جامه انبیاء و اولیاء الهی، تجلی پیداکرده است و آنان مجاز به بیان اسرار الهی نبودهاند درحالیکه بعد شریعت اسلام و بعد از امام علی (علیهالسلام)، ذات حق در جامه اشخاص دیگری که هیچکدام معصوم نبودهاند، تجلی پیداکرده است و آنان متولیان بیان اسرار الهی بودهاند.
برخی از پیروان آیین یارسان معتقد هستند که "دونادون" یا "تناسخ" فرق دارد، زیرا در اعتقاد به "دونادون" برای روح ابتدا و انتها مشخص کرده است که هزار و یک بدن است در مدت پنجاه هزار سال است درحالیکه در اعتقاد به تناسخ ابتدا و انتهائی برای روح تعریفنشده است.
برخی از سرسپردگان فرقه اهل حق که تلاش دارند این فرقه را دین مستقل معرفی نمایند، معتقد هستند کیش اهل حق که مملو از عقاید و آراء و ذخایر معنوی ایران باستان مانند آیین زرتشتی، مانویی و مزدکی و همچنین از اسلام و آیین مسیحی و کلیمی و افکار فرقههای دیگر تصوف پس از اسلام میباشد و این نشانگر ازلی بودن آیین یارسان است نه التقاطی بودن آن.
نورعلی الهی مؤسس جریان مکتب در فرقه اهل حق علیرغم اینکه خود را مسلمان و شیعه معرفی میکند در ادعایی مضحک، مدعی «پیغمبری» و آوردن «دین ابداعی» است که مورد تائید امیر المؤمنین علی (علیهالسلام) است.
نمونهای از داستانسرائیهای اهل حق، داستان یک ماهی بنام «قرقرة بن مرمره» است. برخی از پیروان فرقه اهل حق معتقد هستند که حضرت علی (علیهالسلام) غلامی بنام «نُصیر» داشت که در یک مسافرت با امام علی (علیهالسلام) به لب دریایی میرسند که در آنجا آن ماهی اشاره به خدا بودن حضرت میکند و با برخور ایشان مواجه میشود.
بنا بر عقاید اهل حق، تدبیر و اداره چهار گوشه جهان بر عهده چهار نفر از «هفتن» که مهمترین طبق از طبقات یاران سلطان اسحاق است، میباشد. درحالی که چنین مسالهای در هیچ یک از ادیان الهی مطرح نشده است. تغایر برخی از عقاید اهل حق با دیگر ادیان موجب شده که اقبال عمومی نسبت به این فرقه به شدت کم شود.
یکی از عقاید اصلی فرقه اهل حق اعتقاد به «گردش روح در بدنهای مختلف» است که از آن به «دونادون» یا «سیر تکامل» تعبیر میشود. اهل حق به اینکه از «دونادون»، به «تناسخ تعبیر شود»، بهشدت رنجور هستند و معترفند که تناسخ باطل است، درحالیکه ماهیت تناسخ و دونادون هردو یکی است.
پیروان فرقه اهل حق، علیرغم اینکه قائل به توحید خداوند متعال و واجبالوجود بودن او هستند، اما درباره خداوند متعال و آفرینش هستی، مطالبی بیان میکنند که هیچ تناسبی با ذات احدیت ندارند. بنابر اندیشه اهل حق؛ خداوند بعد از بیرون آمدن از "دُّر"، هستی را آفرید و اگر این کلام مادی تلقی شود منجر به اشکالات زیادی در توحید میشود.
برخی از نویسندگان معاصر اهل حق، علیرغم این فرقه را دینی مستقل از دین مبین اسلام، معرفی میکند مراحل تکامل انسان را چهار مرحله "شریعت، طریقت، معرفت و حقیقت" معرفی میکند و همه را به اسلام پیوند میزند.
با جستجو در متون کلامی اهل حق و با گفتگو با بزرگان و کلامدانان این فرقه روشن میشود که کیفیت آفرینش فرشتگان و مرتبه وجودی آنان با تناقضگویی توأمان است. این تناقضگویی به اصل مسئله آفرینش آنان برمیگردد.