پرسش و پاسخ

حدیث لعن کسانی که از رفتن به جیش «اسامه» تخلف کردند، در نوشته های بزرگان اهل سنت، مانند «ابوبکر احمد بن عبدالعزیز جویری» در «السقیفه و الفدک»، «شهرستانی» در «ملل و نحل» ، «ایجی» در «مواقف» و «ابن ابی الحدید معتزلی» در «شرح نهج البلاغه» آمده است.

در مسیحیت آیاتی وجود دارد که هم شادی را تایید میکنند و هم غم و ماتم را، برخی آیات در عین سفارش به شادی، غم را نیز مورد توجه قرار میدهند و حتی از برخی آیات دیگر چنین استنباط میشود که کفهی ترازو بیشتر به سمت غم متمایل است.

حجیت و اعتبار قرآن کنونی تنها از طریق تواتر است نه کتابت، و از سویی دیگر ادعاهای غربیها در این موارد، به خاطر اظهارات ضد و نقیض، قابل اعتنا نیست، خصوصا اینکه مسلمانان در تحقیقات آنان حضور ندارند.

باید توجه داشت بدون غم شادی معنا ندارد و انسانهایی که همواره یا غمگین یا شاد هستتند تعادل روانی ندارند، شادی و گریهی ظاهری هم نمیتواند ملاک خوبی برای قضاوت در مورد شادی و غم حقیقی باشد.

تدوین و مکتوب بودن قران بر اساس قرائت مشهور توسط عثمان صورت گرفت و این کار با همکاری صحابهی بزرگ پیامبر علی(علیه السلام) و شورایی 12 نفره انجام شد، و ایشان آن را تصحیح کردند تا بعدا بهانهای برای دیگران در جهت دخالت در قرآن وجود نداشته باشد. و قران امروزی از طریق تواتر به ما رسیده لذا اختلاف برخی نویسندگان اولیه به این تواتر لطمه نمیزند. در مورد ابن مسعود هم نمیتوان به قطعیت صحبت کرد، به دلیل مخالفت او با دستگاه حاکم انتساب برخی از جملاتش به او قطعی نیست.

گردآوری قرآن سه سال بعد از رحلت رسول خدا(صلاللهعلیه وآله وسلم)، به معنی عدم وجود قران و مکتوب نبودن آن نیست، بلکه کاتبان وحی، قرآن را مینوشتند، به نظر بیشتر مورخین ترتیب قران توسط حضرت علی(علیهالسلام) و برخی صحابه انجام شد، اما در مورد اعتبار قرآن باید گفت اثبات اعتبار قرآن متوقف بر نسخههای پیشین قرآنی نیست، بلکه توسط تواطر این اعتبار اثبات میگردد، حتی در صورت از بین رفتن مکتوبات قرآن، با وجود حفاظی که وجود داشتهاند و ایجاد تواطری که سینه به سینه منتقل شده، میتوان این زنجیره را به زمان خود رسولالله(صلاللهعلیه واله وسلم) رساند.

در بخش پایانی روایت، به عدم تکرار خروج و قیام اشاره کرده و بلافاصله به رجعت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) تصریح میفرماید. با این حساب، قائم دوم و سوم و... از اهلبیت (علیهمالسلام) معنایی نخواهد داشت زیرا روایت مذکور، خروج اولین قائم از اهل بیت (علیهمالسلام) را همان آخرین خروج اهل بیت (علیهمالسلام) دانستهاند.

هرچند که قیام زید بن علی (علیهالسلام) در زمان امام صادق (علیهالسلام) اتفاق افتاد، اما زمزمه قائم بودن و مهدی بودن زید از زمان امام باقر (علیه السلام) مطرح بوده و همواره آن حضرت مردم را از این باور اشتباه برحذر میداشت. لذا آن قائمی که مردم آن زمان به سوی او توجه داشتند کسی نبود جز زید بن علی (علیهالسلام).

اولاً ؛ اصل روایت که از امام باقر (علیهالسلام) نقل شده است، این مولود را از فلسطین معرفی میکند، نه از عراق، (آنهم از بصره عراق). ثانیاً؛ روایتِ نقل شده از امام باقر (علیهالسلام)، نقل قولی از سخن مرد یهودی است که در مواجهه با پاسخ منفی قریش به اشتباه افتاده و گفت: «فَوُلِدَ إِذاً بِفِلَسْطِینَ» ثالثاً؛ آن مرد یهودی تولد از فلسطین را هم به عنوان پیشگویی برای آینده ذکر نکرده و اشارهاش به زمان حال بوده است. لذا وقتی گفتند در مکه به دنیا نیامده گفت: پس در فلسطین متولد شده است.

اولا، جنس و نوع پرچم رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) پارچه و حریر و ... نیست بلکه برگهای از بهشت است. لذا این سخن اشاره به وجود خارجی آن داشته و ارتباطی با دعوت به حاکمیت الله و... ندارد. ثانیا؛ چنانچه بگویند این پرچم اگرچه وجود خارجی دارد اما مراد از آن دعوت به حاکمیت الهی است گفته میشود: قبل از نزول این پرچم در جنگ بدر، مگر پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مردم را به چیزی غیر از حاکمیت الله دعوت میکرد که بعد از نزول آن این کار را انجام دهد؟

بر اساس باور احمدالحسن، شیخ طوسی نیز یک رجالی بوده و بدعتگذار است، لذا نباید به هیچکدام از سخنان وی اعتماد و اعتنا کرد. این در حالی است که شیخ طوسی(رحمةاللهعلیه) اولین کسی است که حدیث موسوم به وصیت را در کتاب الغیبة آورده است که پایه و اساس ادعای احمدالحسن را شکل میدهد، لذا باور به بدعتگذار بودن رجالیون و همچنین باور به صحت نقل شیخ طوسی در کتاب الغیبة مصداق مثال یک بام و دو هوا خواهد بود.

زید، فرزند امام سجاد (ع) در نیمه قرنهای اول و دوم هجری می زیست و در برابر هشام بن عبدالملک، حاکم اموی قیام کرد و به شهادت رسید. امامان معصوم و دانشمندان امامیه، زید را به دلیل داشتن دانش، تقوا و شجاعت میستایند و مدعی امامت نمیدانند.

مهم ترین مشکل فراروی امام پس از رسیدن به خلافت، انحرافات دینی و بدعت هایی بود که در زمان خلفا به وجود آمده بود. امام در عهدنامه اش به مالک با اشاره به انتخاب افراد صالح، درباره دنیاداری دین داران چنین فرموده است: «همانا این دین در دست بدکاران اسیر گشته بود که با نام دین به هواپرستی پرداخته و دنیای خود را به دست می آوردند.»

سنت عزاداری از زمان عهدعتیق وجود داشته است، هنگامی که هارون مُرد، بنیاسرائیل 30 روز برایش عزاداری کردند و زمانی که موسی نیز وفات یافت بنیاسرائیل 30 روز عزاداری کردند. بعد از وفات سموئیل نیز این سنت عزاداری را به جا آوردند و این سنت در عهدجدید نیز ادامه داشت و در آن زمان نیز مجلس عزاداری برپا میکردند.