پرسش و پاسخ
أبونصر محمد بن عبدالله الإمام در پاسخ به این سؤال که آیا در ازدواج بین انسان و جن، فرزندی متولد میشود یا نه، گفته است، سه قول است: برخی میگویند: در این ازدواج فرزند بهوجود میآید؛ برخی میگویند: در این ازدواج فرزند بهوجود نمیآید و برخی میگویند: اگر انسان با یک زن جنی ازدواج کند، امکان تولید نسل هست و برعکس آن نیست.
اختلاف نظر فقهای سلف درباره ازدواج جن و انس: عدهای قائل به حرمت، (که قول احمد بن حنبل است)؛ عدهای قائل به کراهت، (که قول مالک، حکم بن عتیبه، قتاده، حسن، أصم، حجاج بن أرطاة، و إسحاق بن راهويه، که قول اکثر اهل علم است)؛ [البته معنی کراهت نزد برخی به معنی حرمت است] و عدهای نیز قائل به اباحهاند، (که قول بعضی از شافعیان است.)
محمد بن عبدالله الإمام، از شيوخ سلفی يمن، در کتابی درباره غیرعقلانی بودن ازدواج بین اسان و جن نوشته: عقل منکر این ازدواج است؛ زیرا جن دشمن انسان است و به او حمله میکند؛ پس چگونه مسلمان با کسیکه به او حمله میکند، معامله میکند؟ چگونه معقول است درستی ازدواج بین مرد انسی و زن جنی، در حالیکه مرد روی زنش هیچ تسلطی ندارد؟ همچنین در صورت دشمنی با انسان، او را میزند، و به قتل میرساند.
أبونصر محمد بن عبدالله الإمام، از شيوخ سلفی يمن، در کتابی که در زمینه ازدواج بین انسان و جن نوشته، خود به حرمت ازدواج انسان و جن متمایل شده است؛ چگونگی این ازدواج: زن جنی برای فریب مرد انسی به شکل زن زیبایی از انسان ظاهر میشود، و با او یک نفر از جن حضور دارد که ادعا میکند از بستگان این زن است، و با آنان عاقدی حاضر است و مرد انسان با یک زن از جن ازدواج میکند.
أبونصر محمد بن عبدالله الإمام، از شيوخ سلفی يمن، در کتابی که در زمینه ازدواج بین انسان و جن نوشته، خود به حرمت ازدواج انسان و جن متمایل شده است، ولی معتقد است که با اینکه در عصر سلف صالح، ازدواجی بین جن و انسان صورت نگرفته، از خلال مباحث علما برای من، وقوع آن محرز شده است، که قول بسیاری از اهل علم نیز هست؛ پس این سلفی میگوید: ازدواج بین انسان و جن صورت پذیرفته است.
ازدواج با دراویش که خود را مسلمان و حتی برخی خود را شیعه و پیرو مکتب اهل بیت (ع) میدانند، همواره مورد سوال بسیاری بوده است. لذا برای رسیدن به پاسخ مناسب باید اولاً به دیدگاه اهل بیت (ع) در مورد صوفیه و همنیشینی و مراوده با آنها و ثانیاً فتاوای مراجع تقلید در مورد ازدواج با ایشان رجوع کنیم.
در ابتدا باید گفت داستان هابیل و قابیل در کتاب پیدایش هم آمده و منبع توراتی دارد، در ثانی خود قرآن بیان میکند که تایید کنندهی کتب تحریف نشدهی گذشته است، پس تعجبی در تایید این داستانها نیست، بهعلاوه اینکه بسیاری از مطالب قرآنی در عهدین وجود ندارند و برخی هم با اختلاف نقل همراه است و این اختلافها ضرری به اعتبار قرآن نمیرساند، چرا که قرآن با تحدی، معجزه بودن خود را اثبات میکند، بر خلاف دیگر کتب.
در قرآن هیچ آیهای که این مطلب را تایید کند وجود ندارد و فقط ادعای بدون دلیل است، قرآن معیار خوبی و بدی انسانها را تقوا میداند این در حالیست که در کتابمقدس مسیحی آیاتی ضد زن دیده میشود، نظیر آنجایی که زن را مقصر سقوط بشر در گناه و مرد را در مرتبه ای بالا تر میداند و اذعان میکند هیچ زن خوبی وجود ندارد.
مصلوب کردن در عربی به معنای به دار آویختن است نه با صلیب کشتن، در ضمن اینکه آیاتی از کتابمقدس نشان میدهند که مجازات مصلوب کردن مربوط به قبل از دوران مسیح است و در آخر اینکه نماد صلیب در تمدنهای گذشته متداول بوده است.
ایراد این شبهه از این ناشی میشود که شبههکننده اطلاع کافی در مورد قرآن نداشته، بین اخلاف در قرائت با اصل قرآن تفاوت زیادی است، اصل قران با تواتر اثبات شده و قرائت موجود هم (حفص از عاصم) قرائت مشهور است که سینه به سینه تا زمان پیامبر میرسد، اینکه قرائتهای دیگری هم وجود دارند دلیل بر بیاعتباری قرآن مکتوب متواتر نیست .
قرآن کتاب تاریخی نیست و داستانها را صرف نظر از تاریخ وقوع، برای هدایت آورده است.
ملاک درست و کاملی برای راستیآزمایی کتب تاریخی وجود ندارد تا بتوان بگوییم روایت آن درست و روایت قرآن چون اختلاف دارد، اشتباه است، هرچند در نقل کتب تاریخی از این داستان هم اختلافاتی وجود دارد، پس با این وجود نمیتوان اختلاف قرآن در این موضوع را بر اشتباه قرآن حمل کنیم.
یکی از شبهاتی که در فضای انیستاگرام در پیج «islamonlin» وارد شد موضوع توسل بود که در آن شخصی گفت: بزرگان هرگز نگفتند که توسل به مردگان به روشی که شیعه توسل میکند جایز است. در جواب به روشنی سندی از مولوی محمد عمر سربازی مبنی بر جواز توسل آورده شد.
صحبت روی دو هامان است، یکی در دربار فرعون و دیگری در دربار هخامنشیان که پانصد سال فاصلهی تاریخی بین حیات این دو وجود دارد، اگر ادعا شود هامان نامی ایرانی است چرا وزیر فرعون این نام را داشته، پاسخ میدهیم هامان در کتاب مقدس، خود اصالتی عمالیقی دارد که به واسطهی آشنایی با نجوم، وارد دربار هخامنشیان شده، پس این اسم اصالت ایرانی ندارد.