سلفیت و وهابیت

امیرالمؤمنین (ع) در اثبات حق خود احتجاجاتی داشتند و در آن مخاطبین را به خدا سوگند می دادند و غدیر را یادآور می شدند. ازجمله این احتجاجات، در مقابل طلحه در جنگ جمل بود که طلحه حدیث غدیر را به یاد آورد و پاسخی در برابر این احتجاج نداشت.

ابن تیمیه مدعی است که آيه اكمال در غديرخم نازل نشده؛ بلكه در روز عرفه نازل گرديده و ربطی هم به امامت اميرالمؤمنين (ع) ندارد. بر فرض صحیح بودن ادعای ابن تیمیه باید بگوییم که نزول این آیه قبل از حجة الوداع، منافاتی با نزول این آیه در غديرخم ندارد، زيرا آيات دیگری نیز داریم که در مناسبت های مختلف نازل گرديده است.

شیعه معتقد است مسئله بسیار مهم رهبری دینی و دنیایی مردم پس از ارتحال پیامبر (ص) مهمل و بدون تکلیفِ مشخص رها نشده است، بلکه رسول اکرم (ص) از اولین روز دعوت خویش (یوم الدار) تا پایان عمر، این مسئله مهم را بیان کرد و امیرالمؤمنین (ع) را به خلافت بلافصل بعد از خویش معرفی کرد و حدیث غدیر یکی از روایاتی است که بر این امر دلالت دارد.

وهابیون ادعا می کنند امیرالمومنین (ع) در غدیرخم توسط خلیفه دوم اهل سنت به خلافت رسیده، چون بعد از بیان خطبه غدیر، امیرالمومنین (ع) توسط عمر از خلافت خود مطلع شد، درحالی که حضرت علی (ع) از خلافت خودش آگاهی نداشت. در پاسخ باید گفت: به فرض اینکه این سخن درست باشد، چرا و به چه دلیل بعد از شهادت رسول خدا (ص) آنان به عهد و بیعت خود باقی نماندند؟

ابن حجر هیتمی یکی از علمای بزرگ اهل سنت و از بزرگان علم رجال اهل سنت، سخنان متناقضی را در کتاب الصواعق در مورد حدیث غدیر بیان داشته و درحالی که اقرار به صحیح و متواتر بودن این حدیث دارد، در بحثی دیگر متواتر بودن این حدیث را رد میکند.

یکی از کلمات نورانی رسول خدا (ص) که در منابع اسلامی به کثرت مشاهده می شود، جمله معروف (من کنت مولاه فعلی مولاه) است. بر اساس اعتقاد شیعیان این جمله به معنای سرپرستی و جانشینی تفسیر و معنا می شود، اما هنگامی که وهابیون به این جمله میرسند، معنای آن را به دوستی تغییر میدهند. جالب آنجاست که در منابع معتبر روایی اهل سنت، خلفای اهل سنت با استفاده از لفظ ولی، خود را جانشین رسول خدا (ص) معرفی کردهاند.

پیروان مکنب اهل بیت (ع) ولی و مولا در خطبه غدیر را به معنای سرپرستی و جانشینی میدانند و منکرین خلافت امیرالمومنین (ع) در غدیر، این کلمه و مشتقات آن را به معنای دوستی بر میشمرند. جالب است که خلفای اهل سنت به هنگام معرفی خود، از کلمه ولی استفاده کرده و آن را به معنای خلافت و سرپرستی دانستهاند.

بعضی از مغرضین با تحریف کلمه «ولی» آن را به دوست و همنشین معنا کردهاند. در حالی که خلیفه دوم اهل سنت در کلمات خود هنگامی که میخواهد برای مسلمانان خلیفه تعیین کند از همان کلمه ولی استفاده کرده و منظور و مقصودش خلافت و جانشینی بوده است.

واقعه غدیرخم و ابلاغ خلافت امیرالمومنین (ع) از سوی رسول خدا (ص) یکی از موارد مورد بحث میان پیروان مکتب اهل بیت (ع) و دیگر مذاهب اسلامی است؛ اما بعضی از مغرضین با تغییر معنای ولی آن را به دوستی ترجمه کردهاند، در حالی که خلفای اهل سنت نیز بارها از کلمه «ولی» در سخنانشان برای انتخاب جانشین بعد از خود استفاده کردهاند.

امیرالمؤمنین (ع) در اثبات حق خود احتجاجاتی داشتند و فضایل خود را در آن احتجاج ها بیان میکردند. در میان این احتجاجات، حضرت امیرالمؤمنین (ع) مخاطبین را به خدا سوگند می دادند که آیا در میان شما جز من کسى هست که رسول خدا (ص) درباره او فرموده باشد (من کنت مولاه فعلى مولاه)؛ یکی از این احتجاجات در روز شورا جهت تعیین خلیفه سوم صورت گرفت.

حضرت علی (ع) پس از رحلت حضرت رسول (ص) و حتی طی مدت 25 سال خانه نشینی، حتی یک لحظه این حقیقت را از نظر دور نداشتند که مسئولیت امامت و خلافت و زعامت جامعه اسلامی، مأموریت و جایگاهی الهی بوده که به ایشان تفویض شده و فقط طی دوره ای خاص، به خاطر مهیا نبودن جامعه و شرایط اجتماعی به فعلیت نرسید.

شیعه معتقد است مسئله بسیار مهم رهبری دینی و دنیایی مردم پس از ارتحال پیامبر (ص) مهمل و بدون تکلیفِ مشخص رها نشده است، بلکه رسول اکرم (ص) از اولین روز دعوت خویش (یوم الدار) تا پایان عمر، این مسئله مهم را بیان کرد و امیرالمؤمنین (ع) را به خلافت بلافصل بعد از خویش معرفی کرد و حدیث غدیر یکی از روایاتی است که بر این امر دلالت دارد.

واقعه غدیرخم و اعلام خلافت امیرالمؤمنین (ع) مهمترین دستوری است که خداوند، پیامبر (ص) را ملزم به اعلام آشکار آن کرد؛ اما وهابیون ادعا کرده اند که هیچ یک از مسلمانان بعد از واقعه غدیر از این اتفاق، به عنوان تنصیب امیرالمؤمنین (ع) به عنوان خلیفه یاد نکردهاند. این در حالی است که حضرت زهرا (س) از واقعه غدیر به عنوان روز تنصیب خلافت امیرالمؤمنین (ع) یاد کردند.

اعتقاد توسل به اموات، یکی از اعتقاداتی است که در میان مذاهب اسلامی جایگاه ویژه ای دارد؛ اما وهابیون بر خلاف نظر مشهور و مستند بزرگان مذاهب اهل سنت، هر مسلمانی را که معتقد به توسل به اموات باشد را مشرک و کافر می دانند. درحالی که علمای مذاهب چهارگانه اهل سنت معتقد به جواز توسل هستند.