عرفانهای نوظهور
فرقهی حلقه در بُعد نظری، التقاطی و مخلوطی از حق و باطل است، نهتنها نمیتواند فرد و جامعه را به سعادت برساند، بلکه آنان را به انحطاط میکشاند، فلذا باطل است. و از بُعد عملی؛ روشهای درمانی عرفان حلقه کاملا غیرعلمی و مُضر است. تعدّد و تکثر رسانههای حلقه و موج تبلیغی آنان، ابزاری برای علمی نشان دادن فرادرمانی و سایمنتولوژی به جای اثبات علمی شده است.
به نظر میرسد انحصار اخلاق به یوگا آن هم شاخهای از یوگا یعنی کریایوگا روا نیست؛ زیرا از یکسو امروزه مکتبهای فراونی در حوزهی اخلاق وجود دارند که همه مدعی انحصارند و طبعا ادعای آنها با ادعای یوگاناندا سر ستیز دارد. از سوی دیگر حصرگرایی اخلاقی با ادعا ثابت نمیشود بلکه باید برای آن دلیل و منطق معتبر ارائه کرد.
سحر و جادو از امورى است كه واقعيت دارد ولی چنين نيست كه هر كس ادعا كند ادعاى او پذيرفته باشد. اكثر كسانى كه به اين امور مىپردازند كلاه بردارانى هستند كه از اين طريق قصد اخاذى و پر كردن جيب خود را دارند. لذا همان گونه كه هر كسى نمىتواند ادعاى طبابت كند سحر كردن نيز كار هر كس نيست ولى اگر بر فرض موردى پيدا شد كه سحرى در كار بود راههايى براى بطلان آن وجود دارد.
تهاجم فرهنگى به جوامع اسلامى، نهضت و برنامهاى است ويرانگر كه با سياستهاى فرهنگى استعمارى و با ترويج جنبشهای نوظهور و اخلاق بيگانه براى محو شخصيّت اسلامى و مسلمانان و ذوب آنها در فرهنگ و عادات و رسوم بيگانگان و برداشتن مرزهاى اخلاقى خصوصاً در روابط زن و مرد و تأسيس حكومت بر اساس حكومتهاى غربى، انجام شده است.
اعتقاد به اصالت طبیعت و حیات مادی موجب محدودیت دید ماورائی این مکتب است، هر چند که ژرفنگری در لایههای پیدا و پنهان طبیعت را به ارمغان میآورد؛ غایت سیر و سلوک را به شدت ساقط کرده، به نیروی جهانی فرو میکاهد. خدایی که متحرک است و در جایی که با حرکت به آنجا میرسد، نیست. خدایی که از اجزاء متضاد ترکیب شده، به اجزایش نیازمند و وابسته است.
یکی از مبانی اعتقادی آیین تولتک، اصل رنج آدمی است که ریشه در اندیشههای بودا دارد. اما رنج تنها ویژگی انسان نیست و آدمی دارای ویژگیها و حالتهای گوناگونی است که یکی از آنها رنج و الم است. حتی بیان قرآن نشان میدهد که در میان ویژگیهای انسان، رنج چندان درشت و بزرگ نیست و بعضی حالات دیگر در انسان جایگاه و اهمیت بیشتری دارد، مثل حریص بودن...
شايد بتوان گفت يكى از عوامل اساسى گسترش خرافات، جهل و نادانى افراد است. بنابراين بهترين روش برخورد با خرافات و گسترش آن، گسترش علم و دانش افراد است و هر چه افراد با دين و معارف دينى آشنا شوند و به نحو صحيح آن را بشناسند، كمتر به دامن خرافات میافتند پس به فكر گسترش معرفت دينى باشيم...
از دیدگاه تولتکها زندگی یک رؤیا است. دیدگاه مزبور نوعی ایدآلیسم است و میدانیم که ایدآلیسم نوعی از شکاکیت است؛ و ادعای شکاکیت نادرست است. بر این اساس میتوان گفت انسان میتواند واقعیت را آنگونه که هست دریافت کند و تصویری درست از واقعیات در ذهن داشته باشد. لذا تصویری که ما از دنیا و واقعیت داریم ساخته ذهن انسان نیست و حقایق اموری پنداشته و موهوم و به تعبیری رؤیای بشر نیست.
دالایی لاما برای زندگی دنیایی ارزشی بسیار قائل است. اما در تفکر اسلامی طرز نگرش نسبت به دنیا متفاوت است. خداوند انسان را به دنیا آورده است تا بندگی کند نه زندگی. آنچه انسانها شبانهروز انجام میدهند افعال مختلف و متنوعی است که نام زندگی بر آن مینهند. آنها میپندارند که آمدهاند تا زندگی کنند.
در اسلام، عرفان و طى مدارج سلوك عرفانى مطرود نيست بلكه سفارشهای زیادی در این زمینه شده است؛ اما قدم نهادن در مسير سلوك، مىتواند آفتهايى براى انسان داشته باشد كه گاهى جبران ناپذير است. مانند وارد آوردن فشار بيش از حد بر خود و خروج از تعادل روحى و روانى یا گرفتار شدن در دام كبر و عجب و يا عدم تشخيص القائات شيطانى که هر يك از آنها، براى سقوط معنوى انسان كافى است.
تولتک انسان را از تمامی ارزشهای اخلاقی و دینی، قوانین اجتماعی و باورها خالی و تهی میدانند، آنها بر این باورند که، آنگاه که انسان به دنیا میآید هیچ نمیداند و تمامی دانستههای او را جامعه به صورت رؤیا به او میدهد. اما دیدگاه تولتکها مشتمل بر بدبینی زیادی نسبت به انسان است. در این دیدگاه انسان موجودی بیاراده و بسیار ضعیف فرض شده است.
مرگ پایان زندگی انسان نیست، بعد از مرگ حیاتی دیگر یا مرحلهای دیگر از حیات انسانی آغاز میشود. لذا مرگ یک امر واقعی است و باید نسبت به آن نگاهی واقعبینانه داشت نه اینکه با رویکردی کاربردی و با اصالت بخشیدن به انسان (اومانیسم) و این جهان (سکولاریسم) از مرگ هم به عنوان ابزاری برای بهبود وضعیت انسان در دنیا استفاده برد.
زئوس میگوید: زندگی حضرت علی با اغراق گفته شده، حضرت علی ظاهرا، شجاع و قدرتمند بوده(!) اما باید بدانید که شجاعت و قدرتمند بودن امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) شواهد تاریخی زیادی دارد که جای هیچ شکی برای آزاداندیشان نمیگذارد؛ از آن جمله وقایع میتوان به، کشتن عمروبن عبدود(خندق)، واقعه کندن دَر قلعه (خیبر)، پیشرو در تمام جنگها، پشت نکردن به دشمن در هیچ جنگی و دهها واقعۀ دیگر اشاره کرد که هر کدام به تواتر به دست ما رسیده است.
عرفان مدرن، آسان یاب، زودیاب، بدون پیششرط و در دسترس همگان است و نیاز به ریاضت و سالها وقت و پیششرطهای فراوان ندارد. انسان پسامدرن، از این سطحیت عرفان، بسیار لذت میبرد؛ زیرا احساس میکند آن دژ فتح ناشدنی و مهیب که جز خواص و اولیا بدان دست نمییافتند، هم اکنون برای همگان درب گشوده است. احساس فتح این برج و دستیازی به این مقولۀ سهمگین و عظیم، برای انسان معاصر، بسیار هیجانانگیز است.