آفات و ثمرات عرفان

  • 1395/06/13 - 18:23
در اسلام، عرفان و طى مدارج سلوك عرفانى مطرود نيست بلكه سفارش‌های زیادی در این زمینه شده است؛ اما قدم نهادن در مسير سلوك، مى‏‌تواند آفت‏‌هايى براى انسان داشته باشد كه گاهى جبران‌ ‏ناپذير است. مانند وارد آوردن فشار بيش از حد بر خود و خروج از تعادل روحى و روانى یا گرفتار شدن در دام كبر و عجب و يا عدم تشخيص القائات شيطانى که هر يك از آنها، براى سقوط معنوى انسان كافى است. ‏

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در مورد ثمرات عرفان بايد گفت عرفانى كه در قالب بندگى خداوند متعال جلوه‌گر شود ثمرات زيادى دارد كه مهم‌ترین آن‌ها همانا رضايت خداى متعال و درنتیجه وصول به وحدت و شهود حقيقت و تحقق در ولايت و خلافت حق و يقين قلبى و آرامش مثال‌زدنی عارف است.
اما در مورد آفات اين راه:
۱. يكى از آفات امور مفيد و جذاب، سوءاستفاده سوداگران و درنتیجه مشتبه شدن حقيقت بر مشتاقان راه حقيقت است.
باکمال تأسف بايد گفت كه عرفان نيز همانند ديگر ارزش‏‌ها كه معمولاً به مسائل انحرافى آلوده مى‌‏گردد، از اين مصيبت عظمى به دور نمانده، در طول تاريخ سوءاستفاده‌های گوناگون از اين خورشيد تابناك و مصباح نورانى گرديده تا آنجا كه فریادها را عليه خود بلند كرده است. راه عرفان، راهى است كه از مو باريك‌‏تر و از شمشير برنده‏‌تر. بدون علم چگونه مى‌‏شود مدعى معرفت شد. عرفان، راهى است كه اگر درست پيموده شود، هر نوع انانيت و خودخواهى را از بين مى‌‏برد. چگونه مى‌‏شود با هزاران ادعا و خودبينى و كامرانى، ديگرى را به عرفان رسانيد. راهى است كه ذوب مى‌‏كند، سلوكى است كه مى‌‏سوزاند و روشن مى‏‌كند. سرى است كه از هرچه كه غير اوست، انسان را مى‌‏شويد و پاك مى‌‏كند. چه بگويم؟
مگر مى‌‏شود به دنبال هر مدعى حركت كرد. كسانى كه ديگران را به خود دعوت مى‏‌كنند و داعيه ارشاد دارند و هر كس غير از خود را تحقير كرده و بى‌‏محتوا مى‌‏دانند، به فقيه و فيلسوف و محدث و متكلم و عالم و عامى، بد مى‏‌گويند و تنها خودشان را صاحب معرفت مى‏‌دانند، آیا این‌ها جز مصداق غرور و تكبر است كه شاخه وابسته به خودخواهى و شجره خبيثه خودبينى و تفرعن است؟
صدرالمتألهين شيرازى می‌گوید: «در اين زمان كه تاريكى‌‏هاى نادانى و نابينايى در شهرها پراكنده گشته است و كوته‌‏فكرى و نادرستى همه آبادى‌‏ها را فراگرفته است، گروه‏‌هايى را مى‌‏بينم كه با تمامى توان خويش در عقاید و گفتار به نادانى و هذيان گرائیده‌اند و بر فسادگرى در كردار اصرار مى‏‌ورزند... و با همه تهیدستی‌شان در علم و عمل خود را به ارباب توحيد و اصحاب تفريد مانسته مى‌‏انگارند... و پيرو يكى از همنوعان خود گشته‌‏اند كه ولايت خداوند و قرب و منزلت داشتن نزد او را مدعى است...»[1]؛ ملاحظه مى‌‏فرماييد كه اين عارف متأله چگونه از دست شيادان بى‌‏محتوا گلايه دارد.
امام خمينى (ره) كه خود عارفى دل‏سوخته و دلداده و صاحب‌نظری قوى در مباحث عرفان نظرى و راه‌رفته‌ای در سلوك عملى و واصلى به حقايق لم‌یزلی است در مورد منحرفين از عرفان و مدعيان دروغين مى‌‏فرمايد:
«... در علمای عرفان، گاهى پديد آيد كسى كه خود را از اهل معارف و شهود داند و از اصحاب قلوب و سابقه حسنى انگارد و بر ديگران لاف ترفّع و تعظم زند و حكما و فلاسفه را قشرى و فقها و محدثين را ظاهربين و سائر مردم را چون بهائم داند و به همه بندگان خدا به نظر تحقير و تعيير نگاه مى‌‏كند و بيچاره خود لاف از فناء فى الله زند و كوس تحقق كوبد، باآنکه معارف الهيه اقتضاء مى‌‏كند خوش‏بينى به موجودات را و اگر شم معرفت الله كرده بود به مظاهر جمال و جلال حقه تكبر نمى‌‏كرد...»
در همين جهت دوباره مى‌‏فرمايد: «... مثلاً عارفى كه به‌واسطه عرفان خود به سايرين به چشم حقارت نظرکرده تكبر مى‏‌كند و قشرى و ظاهرى مى‏‌گويد، آيا از معارف الهى چه دارد جز يك دسته مفهومات كه همه حجاب حقائقى‏‌اند و سد طريق و يك تعداد اصطلاحات دلفريب با زرق‌وبرق كه به معارف الهيه ارتباطى ندارد و با خداشناسى و علم به اسماء و صفات مراحلى فاصله دارد.»
۲. از ديگر آفات عرفان ناديده انگاشتن شاخص و ضابطه در اين طريق است. در هر علم و عملى براى تشخيص حق از باطل، ميزان و معیاری وجود دارد كه با رعايت كردن و در نظر گرفتن آن، سره از ناسره تفكيك خواهد شد. براى فلسفه و علوم بحثى و نظرى، ميزانى است. براى ادبيات و رياضيات و علوم تجربى و... ميزانى وجود دارد. ازجمله شاخص‏ه‌هايى كه بايد موردنظر قرار گيرد در سلوك صحيح عرفانى، از خود گسستن و به‌حق پيوستن است. سلوك عرفانى دورى از هوى و هوس است و نفس اماره را مهار كردن. سفر معنوى و روحانى، تلطيف سر مى‏‌خواهد. چند روزى به يك ذكر و مدتى ديگر به ذكرى ديگر مشغول شدن كه سلوك الى الله نيست. فنا نمى‌‏آورد. بلكه درواقع چنان گنجشكى است كه از شاخه‏‌اى به شاخه ديگر جستن مى‌‏كند نه به‌مثابه عقابى كه دل آسمان را مى‌‏شكافد و اوج مى‌‏گيرد.
ابن عربى می‌گوید:. حقيقت عين شريعت است وى تصريح می‌کند: هر كه از شريعت فاصله بگيرد، اگر تا آسمان هم بالا رفته باشد به چيزى از حقيقت دست نخواهد يافت... حقيقت عين شريعت است. شريعت مانند جسم و روح است كه جسمش احكام است و روحش حقيقت.[2] علامه طباطبايى دراین‌باره فرموده‌اند: اينكه از بعضى شنيده شده است كه مي‌گويند سالك پس از وصول به مقامات عاليه و وصول به فيوضات ربانيه، تكليف از او ساقط می‌گردد، سخنى است كذب و افترايى است بس عظيم زيرا رسول اكرم (ص) بااینکه اشرف موجودات و اكمل خلايق بودند، بااین‌حال تا آخرين درجات حيات تابع و ملازم احكام الهيه بودند. بنابراين سقوط تكليف به اين معنى دروغ و بهتان است.[3]
۳. ازجمله آفات عرفان هدف قرار گرفتن خود عرفان است. مبادا دل‌خوش كنيم به اذكار و اوراد و يا احياناً به ديدنى‏‌هايى در خواب يا بيدارى كه این‌ها عرفان نيست. و حتى مباد كه دل‌خوش كنيم به خود عرفان كه اين نيز از مصاديق شرك و حجاب بزرگ در مسلك اهل معرفت است. در عرفان بايد جوياى معروف بود و در علم خواهان معلوم. اگر كسى عرفان و عشق به عرفان را مقصد و مقصود قرارداد بداند كه گرفتار دام شيطان است. در عرفان اسلامى كشف و شهود نه فقط غايت و هدف نيست كه کاملاً در حاشيه است. در نظام عرفانى اسلام، هدف عبوديت و بندگى است و كنار رفتن پرده، تفضلى است از ناحيه معبود و به‌اصطلاح نقل‌ونبات راه است. به عبارتى بصيرت معنوى، اتفاقى است كه به اقتضاى اصل عبوديت از طرف معشوق اعطاء می‌شود، البته بنا به مصلحت و به اقتضاى حكمت.
خلاصه سخن اينكه عرفان در عين شايستگى براى وصول به حقيقت و كمال، بايد علاقه‌مندان به آن کاملاً مراقب حركات و ارشادات ناشيانه از ناحيه نااهلان باشند كه رهزن راه بسيار است. عرفانى كه در تعارض با شريعت باشد، جهالت است نه معرفت. این‌گونه القائات كه شما به‌حق رسيده‌‏ايد و تكليف از شما برداشته شده و يا شما به مغز رسيده‏‌ايد و نيازى به پوست نيست و يا شما سير در قلب مى‏‌كند و احتياجى به قالب نداريد و امثال این‌گونه اراجيف از وساوس شيطان است كه «يوسوس فى صدور الناس».[4]
امام خمينى اين ضابطه را در نامه‌ای به فرزندش (حاج احمد آقا) این‌گونه تبيين می‌کند: پسرم نه گوشه‌گیری صوفيانه دليل پيوستن به‌حق است، و نه ورود در جامعه و تشكيل حكومت، شاهد گسستن از حق. ميزان در اعمال انگیزه‌های آن‌هاست... چه‌بسا عابد و زاهدى كه گرفتار دام ابليس است و آن دام‌گستر، با آنچه مناسب او است، چون خودبینی و خودخواهی و غرور و عجب و بزرگ‌بینی و تحقير خلق‌الله و شرك خفى و امثال آن‌ها، او را از حق دور و به شرك می‌کشاند و چه‌بسا متصدى امور حكومت كه باانگیزه الهى به معدن قرب حق نائل می‌شود... پس ميزان عرفان و حرمان، انگيزه است.[5]

پی‌نوشت:

[1] . عرفان و عارف نمايان، ترجمه محسن بيدارفر، تهران: نشر الزهرا، ۱۳۶۶، ص ۱۲.
[2] . مجله معرفت، مرداد و شهریور ۱۳۷۹، شماره ۳۵.
[3] . مجله معرفت، بهار ۱۳۷۲، شماره ۴، جايگاه شريعت در قلمرو عرفان.
[4] . علامه ابن فناوى، مصباح الانس، قم: نشر آیت اشراق، ۱۳۸۸، ص ۱۴ و ۱۵.
[5] . نامه هاى عرفانى امام، نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.

جهت مطالعه بیشتر بنگرید به: عرفان و عارف نمايان، ترجمه محسن بيدارفر...

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.