بهائیت و حکومت
عبدالبهاء دومین پیشوای بهائیت معتقد بود که هرگاه رهبرای ادیان در امور حکومت و سیاست دخالت کردن و نظری دادن، ضرر بزرگی به جامعه وارد شد.[1]
تارنمای بهائی آسو مقالهای با عنوان «حکمرانی بر کره زمین» منتشر کرده که یادآور تئوری بهائیت برای تشکیل حکومت دینی جهانی بهائیت است. آری، بهائیتی که خود را بیارتباط با حکومت معرفی میکند، به دنبال تشکیل حکومت جهانی است و حکومت تمامیت خواهِ آن تمام ابعاد زندگی فردی و اجتماعی انسانها را شامل میشود.
در آییننامههای بهائی صراحتاً به وجود دولت مخفی و موازی بهائیت اعتراف شده و حکومت بهائی، دارای سه قوه مقننه، مجریه و قضائیه دانسته شده است. اما چگونه بهائیت از حکومتی موازی برخوردار و به دنبال ایجاد حکومت دینی جهانی برای خود است، درحالی که تا توانسته علیه حکومت بر مبنای دین، نفرتپراکنی کرده و عامل عقبافتادگی ایران را حکومت دینی دانسته است.
بهائیتی که با شعار آزادی، افراد را به خود جذب میکند، با ایجاد فضایی بسته برای پیروانش، حق مشارکت سیاسی و تصمیمگیری برای آینده را از آنان سلب میکند. البته بهائیت نشان داده که آموزه ممنوعیت دخالت در سیاست، خود سیاستی مقطعی است و هر زمان گرایش به قدرتی به نفع بهائیت باشد، این آموزه نیز نقض میشود.
حفاظت از زنان ایران، بهانه مشترک تشکیلات بهائیت و دشمنان، جهت حمله حقوقی به کشورمان بود. سازمان عفو بینالملل در نامه خود به رئیس قوه قضائیه ایران، خواستار پایان دادن به جنگ ادعایی علیه زنان ایرانی شد. کمیسیون آزادی مذاهب آمریکا (USCIRF) هم با صدور بیانیهای خواستار تشدید تحریمها علیه کشورمان شد.
نشریه «به سوی جهانی بهتر» که از سوی مرکز بهائیت در اسرائیل تهیه و میان نمایندگان جامعه بهائی منتشر شد، به دنبال الگودهی برای توسعه همهجانبه اجتماعی و اقتصادی بهائیت است. تشکیلات بهائیت به دنبال آن است تا به اسم خدمات اجتماعی، پروژه زوال فرهنگی ملّتها را پی گیرد و توسعه طلبی خود را تا رسیدن به مرحله برپایی حکومت بهائیت در عرصه گیتی دنبال کند.
عبدالبهاء از بهائیان خواست تا در قبال انقلابهای ایران، جانب بیطرفی را گرفته و در هیچ فتنه و فسادی مشارکت نکنند. اما وقتی به تاریخ کوتاه بهائیت مینگریم، چیزی جز مداخلة همراه با دورویی و خیانتِ بهائیت نمیبینیم. از زمان قاجار و جریان مشروطهخواهی گرفته تا پهلوی و جمهوری اسلامی، بهائیان نه ساکت نشستند و نه به نفع ایران گامی برداشتند.
عبدالبهاء در بزنگاه مشروطه، اقدام به توزیع بینام رساله مدنیه و سیاسیه خود میکند؛ تا در آینده، حکومت ایران به هر سمت رفت، آن را پیشبینی و روش صحیح خود معرفی کند. تزویر و دورویی عبدالبهاء، آنجایی بیشتر نمایان میشود که این پیشوای بهائی در این دو رساله، یکجا از حکومت بر مبنای دین دفاع کرده و در جایی دیگر، به شدّت با آن مقابله میکند!
بهائیت تا زمانی یک حرکت را مردمی و خود را ملزم به دفاع از آن میداند که در راستای منافعش باشد؛ هر زمان هم که منافع خود را بر خلاف مردم بیند، خود را قانونمدار، مطیع حکومت و معترضین را اراذل و اوباش میخواند و از سرکوب آنان حمایت میکند!
ساختن ایرانی سکولار نه پیشگویی پیشوایان بهائی، بلکه طرح ریزی و هدف بهائیت برای تصاحب حکومت ایران است. چرا که بهائیت می داند سلطه بر جامعه اسلامی، ظلم ستیز و آزادی خواه ناممکن است و مگر در جامعه ای سکولار است که بتواند حکومت خود را پی ریزی کند.
تشکیلات بهائیت در پیام مورخ 12 اسفند 91، آموزهی صریح عدم دخالت بهائیان در سیاست را به ممنوعیت دخالت در سیاستهای حزبى تغییر داد. سپس با توجیهاتی سعى کرد تا دخالت در سیاست و شرکت در انتخابات و... را از نظر بهائیت مشروع جلوه دهد. اما تمام اینها مگر تنزل نهاد بیت العدل به یک حزب سیاسى، آن هم از نوع استبدادى و با رنگی دینى را نمیرساند؟!