اهل حق از نگاه دکتر زين‌کوب

  • 1393/03/25 - 10:39
طبق نظر برخی، تصوف و اهل‌حق دو فرقه از صوفيه هستند و به نظر برخي ديگر اين دو فرقه شباهت‌هايي با هم دارند ولي اهل‌حق فرقه‌اي غير از صوفيه است. در اين ميان دکتر زين‌کوب نظر زيبايي در اين زمينه دارد که نظر خوانندگان عزيز را به آن جلب مي‌کنم.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ به نظر عده‌اي صوفيه و اهل‌حق دو فرقه از صوفيه هستند و به نظر برخي ديگر اين دو فرقه شباهت‌هايي با هم دارند ولي اهل‌حق فرقه‌اي غير از صوفيه است. در اين ميان دکتر زين‌کوب نظر زيبايي در اين زمينه دارد که نظر خوانندگان عزيز را به آن جلب مي‌کنم.
جماعت اهل‌حق در لرستان و کردستان و آذربايجان و حتي در همدان و طهران و مازندران و خراسان و فارس بيش و کم وجود دارند و غالبا از روي مسامحه "علي اللهي" نيز خوانده مي‌شوند نه فقط از حيث نام بلکه نيز از جهت عقايد و مناسک و آداب با صوفيه مناسبت دارند.[1]
از تامل در مبادي آنها به خوبي برمي‌آيد که اين طايفه يک فرقه عرفاني بوده‌اند که غير از تصوف و حکمت اشراقي، عناصري از عقايد يهود و مجوس و مانويه را با بعضي اجزاء از افکار و تعاليم شيعه و غلات مخصوصا دروزيه و نصيريه به هم درآميخته بوده‌اند و رفته‌رفته صبغه تصوف در آيين آنها قوي‌تر شده است.[2]
به موجب عقيده اهل‌حق، خداوند هفت تجلي دارد، که در هر تجلي وجود او لباس و جامه تازه مي‌پوشد و چهار ملائکه که ياران چهار ملک خوانده مي‌شوند و با "رمز بار" پنج تن مي‌شوند و در هر تجلي – اما هر دفعه به صورت ديگر- با او همراهند.
به اعتقاد اهل‌حق ذات حق در ازل درون يک دُرّ سربسته بود و اول بار در صورت "خاونگار" که آفريننده عالم است تجلي کرد و تجلي دوم او در صورت "مرتضي علي" بود. از آن پس نيز در طي زمان پنج بار ديگر تجلي کرد. به ترتيب در وجود "شاه خوشين"، "سلطان اسحق"، "شاه ويس‌قلي"، "محمدبيگ"، "خان آتش". چهار تجلي نخستين مربوط و مطابق است با مراحل چهارگانه معرفت؛ يعني "مرحله شريعت"، "مرحله طريقت"، "مرحله معرفت"، "مرحله حقيقت" و آنکه مظهر حقيقت است سلطان اسحق است که او را صاحب کرم و سلطان مطلق نيز مي‌گويند. اهل‌حق به تناسخ نيز قائلند و مرگ را که براي حيات جديد ضرورت دارد، در حکم شست و شويي مي‌دانند که مرغابي دايم در آب مي‌کند و وجود او را از آن هيچ زياني نمي‌رسد. در هر صورت آداب و مناسک اهل‌حق تا حد زيادي به آداب صوفيه شباهت دارد. چنانکه لزوم اجتماع آنها در "جمع‌خانه" يا "جم‌خانه"، تقديم "نذر و نياز" يا "خير و خدمت"، اشتغال به ذکر خفي و جلي، توجه به "ساز" و سماع،‌ که احيانا به نوعي خلسه و جذبه منتهي مي‌شود؛ به ضرورت "سر سپردن" به "پير" و مرشد، مناسک و آداب طريقه اهل‌حق را به نوعي تصوف تبديل کرده است.[3]
از اين روي رنگ‌پذيري يکي از ديگري موجب شده تا آداب و مراسمات اين دو فرقه که به نظر عده‌اي تفاوت‌هاي ماهوي زيادي با هم دارند، شبيه به هم گرديده و اصول يکساني را در کنار هم ترتيب داده باشند. اما ناگفته نماند که عقيده به تناسخ همچنان يکي از افتراقات دو فرقه صوفيه و اهل‌حق است که نقطه‌اي براي تمايز اهل‌حق از صوفيه مي‌باشد.

منابع:
1-اهل‌حق و همچنين اهل حقيقت از القابي است که صوفيه خود را بدان ممتاز کرده‌اند، در مقابل علماء و اهل شريعت که صوفيه آنها را اهل صورت و اهل ظاهر مي‌خوانده‌اند.
2-ولادمير مينورسکي تحقيقات مختلف در اين باب به السنه روسي (1911) و فرانسوي (1921) دارد که ذکر آن در مقاله Ei(2) آمده است. در باب ساير تحقيقاتي نيز که راجع به اهل‌حق شده است به همان مقاله رجوع شود.
3-ارزش ميراث صوفيه، ص 97

 

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.