مباحث کلامی

از منظر اشاعره منشا مشروعیت سیاسی امام، رای مردم و یا اهل حل و عقد است که نشان از رضایت خداوند دارد و نتیجه این رای، همان نصب الهی است. این در حالی است که چگونه میتوان رای مردم را کاشف از رضایت خداوند دانست؟

دو دیدگاه در باب اثبات عصمت انبیاء بر محور حکمت الهی مطرح است. دیدگاه اول متعلق به اهلسنت است که عصمت را تنها در باب دریافت وحی از باب معجزه واجب میدانند. اما این نظر با انجام گناهان در عرصههای دیگر زندگی انبیاء سازگاراست که این موجب تنفر از ایشان میشود.

صبحی منصور از مبلغان قرآنیان اهلسنت با دو دلیل در صدد انکار سنت نبوی است. ابتدا وی تنها وظیفه رسول را ابلاغ وحی و در ادامه رسول را همان قرآن کریم دانسته است. در حالیکه آیات قرآن وظیفه رسول را منحصر در ابلاغ وحی نمیداند، بلکه تبیین، داوری و... برای آن برشمرده شده است.

قرآنیان مدعی هستند که با توجه به فاصله زمانی تدوین احادیث با وفات پیامبر (صلی الله علیه و آله)، روایات ظنی الصدور هستند و توان ایستادگی در مقابل قرآن را ندارند. پاسخ این که احادیث مفسر قرآن بوده و نه معارض, آن هم زمانی که با دلیل پی به اثبات قطعی الصدور بودن آن برده شود.

صبحی منصور (از مروجان فرقه اهلسنت قرآنیان) مدعی است که با توجه به آیات قرآن، قرآن برای بندگان کفایت میکند و دیگر نیازی به احادیث پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نیست. این در حالی است که آیات قرآن بر اطاعت از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) دلالت دارد.

صبحی منصور (از مروجان فرقه اهلسنت قرآنیان) مدعی است که با توجه به آیات قرآن، تنها قرآن راه مستقیم است و در نتیجه احادیث پیامبر، مسیری ناصحیح است. این در حالی است که آیات قرآن بر این اعتقاد خط بطلان میکشد.

قرآنیان، سنت نبوی را تنها برای دوره خودِ پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) مشروع دانسته و جاری ساختن آن را برای زمان جدید، جایر نمیدانند. این دیدگاه با مخالفت جدی آیات قرآن روبروست.

گروهی از قرآنیان که از فرقههای اهلسنت منشعب شدهاند، منکر احادیث بوده و خود را در لوای قرآن قرار دادهاند. این گروه مدعی هستند رتبه پیامبر همچون دیگر مجتهدان است و جواز خطا در قول ایشان، جاری است. این قول در تقابل با خود قرآن، تاریخ و عقل است.

قرآنیون از جمله گروههای اهلسنت هستند که در پرتوی قرآن و با سوء استفاده از آن سنت نبوی را به گوشهای طرد کردهاند. ایشان معتقدند که قرآن همه چیز را بیان کرده و دیگر نیازی به سنت نیست. این در حالی است که قرآن حامل کلیات بوده و تفسیر آن به دست پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) است.

امام حافظ شرع بوده و حافظ شرع باید معصوم باشد. چرا که او شرع را به ما منتقل میکند و در صحت انتقال آن عصمت شرط است. در این صورت امام باید معصوم باشد تا توان حفاظت از شرع را داشته باشد. از سوی دیگر امت نیز نمیتوانند امام را از احتمال خطا در انتقال معارف بازدارند، چرا که ایشان نیز مشتکل از افراد بوده و احتمال خطا در ایشان نیز است.

اهلسنت به دو دلیل در امام عصمت را شرط نمیدانند: 1. شناسایی شخص معصوم در توان خداست و افزون بر این احکام دینی بر همه آشکار است. در پاسخ باید گفت که بنا بر رای شیعیان امام معصوم توسط امام مشخص شده و آشکار بودن احکام در عمل امام موثر نیست.

ماتریدیه از فرقههای اسلامگرای اهلسنت است که نقش امام را تنها به امور دنیوی تنزیل داده و از جایگاه وی در تقرب الهی غفلت کرده است. این در حالی است که از دیدگاه شیعه، امام هم در امور دنیوی و هم در امور اخروی دارای نقش است.

بر فرض اثبات بیعت حضرت علی با خلفا پس از شش ماه نمیتوان حقانیت خلفا را ثابت کرد، زیرا حضرت علی (علیهالسلام) به جهت حفظ مصالح اسلام با خلفا همکاری کرد.

ابنقتیبه میگوید: «بسیاری از محدثان از بازگو کردن فضائل حضرت علی (علیه السلام) و اظهار مواردی که شایسته مقام آن حضرت بود خودداری میکردند. هر محدثی را که نامی از حضرت علی (علیه السلام) میبرد و یا حدیثی درباره فضائل ایشان بیان میکرد، طرد میکردند.»