مباحث کلامی
بدون شک استفاده از عقل و کسب علم از آن، شایسته است و نومعتزله نیز بر این امر واقف هستند. اما استفاده از این عقل باید در چارچوب خاصی واقع شود که عدم پایبندی به این مساله از سوی نومعتزله سبب انحراف این گروه در خردورزی شده است.
تنازع میان فرهنگ اسلامی و دیگر فرهنگها، دو جریان معتزله و نومعتزله را سر و سامان داد. ایشان با استفاده از عقل غیر مبتنی بر نقل، به رویارویی در مقابل هجمههای دیگر فرهنگها رفته، که سیلی از اعتراضات را در مقابل خود یافتند.
علم و دانش یکی از لوازم حکومت است. امام برای حکومت بهتر بر جامعه اسلامی باید دارای علم و دانش بالا باشد و هرچه سطح دانش بیشتر باشد، اداره آن حکومت موفقتر خواهد بود و از آن طرف اگر سطح دانش پایین باشد، جامعه را به سقوط میکشاند. لذا باید عقل را قاضی قرار داد تا ببینیم بین حضرت علی و دیگر خلفا کدام را باید برای خلافت انتخاب کرد.
در منظر برادران اهل سنت، جناب ابوبکر، صدیق اکبر است. این دیدگاه در پرتو روایاتی اخذ شده که در اینجا سه روایت آن مورد تضعیف واقع شدهاند. یک روایت دلالتش خدشه دارد، روایتی تردید از سوی راوی است و روایت دیگر در کتاب احادیث جعلی آمده است.
فضائل اهلبیت (علیهمالسلام) به خصوص امام علی (علیهالسلام) به حدی است که قابل انکار نیست. یکی از این فضائل، فداکارای حضرت امیر (علیهالسلام) در لیله المبیت است که با خوابیدن خود در بستر پیامبر در حفظ جان حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآله) ایثار کرد. این فضیلت علیرغم اعتراف علمای اهلسنت از سوی ابومنصور ماتریدی انکار شده است.
نبی مکرم اسلام بارها و بارها در ایام حیات مبارکش سخن از جانشینی و خلافت خود کرده است و در تمامی آنها یا تلویحا و یا صراحتا جانشین خود را معین نموده است، که بارزترین آنها معرفی حضرت علی (علیهالسلام) در روز غدیر خم است. حال چگونه است که برخی از مسلمانان این امر را نپذیرفتهاند؟ یا چه انگیزهای سبب غصب این مقام شده است؟
یکی از اعتقادات اهل سنت اطاعت از حاکم است هر چند حاکم فاسد باشد، ولی اهل سنت اگر چه اطاعت از حاکم فاسد را واجب میدانند، در مقابل گناهکارانی که قدرت ندارند با صدای بلند نهی از منکر میکنند.
نظریه عدالت صحابه یکی از نظریات چالش برانگیز است. این سخن به قدری با تناقضات همراه است که کار را بر برادران اهل سنت دشوار کرده است. از طرفی نمیخواهند از این باور اشتباه دست بردارند که همه صحابه عادل نیستند و از طرفی مصادیق فراوانی وجود دارد که صحابه خطاهای بسیار بزرگ و جبران ناپذیری انجام دادند و هرگز کارشان قابل توجیح شدن نیست.
تفکر کلامی فلسفی به صورت فزایندهای در میان مکتب اشعری رشد کرد. اشعری در ابتدا در کتب خود برخی از تفکرات معتزله را که به نقد کشاند و پس از وی نیز این رویه از سوی عالمانی همچون غزالی و شهرستانی پی گرفته شد. اما نباید از این مطلب غافل شد که ایشان خود از فلسفه بهره برده و اوج بهرهبرداری را باید از سوی فخر رازی به نظاره نشست.
مکتب اعتزال یکی از مکاتب کلامی اهلسنت است که توسط واصل بن عطا تاسیس شد. یکی از بایههای فکری این مکتب، استفاده از عقل است. بهرهگیری از عقل را باید به دو گونه در چارچوب فلسفی و عدم استفاده از مسائل فلسفی تحلیل کرد.
به برهان امکان در جهان اسلام توجه ویژه شده است. مکتب اشعری از این عموم مستثنی نیست. بزرگان این مکتب همچون فخر رازی، آمدی جرجانی، عضد الدین ایجی و تفتازانی از این برهان استفاده کرده و بر آن مهر صحت نهادهاند.
در وجوب امامت بعد از نبی شکی نیست، همه معتقدند که باید بعد از نبی خلیفه وجانشینی باشد. شیعه با توجه به تعریف امامت معتقد است که امامت از اصول دین است، زیرا همان کارکرد نبوت را دارد ولی اهل سنت امامت را فرع فقهی میدانند.
به اعتقاد شیعه مقام امامت انتصابی است و امام از سوی خداوند انتخاب میشود، ولی اهل سنت معتقدند که امامت انتخابی است و یکی از راههای انتخاب امام شورا است. اما در حقیقت شورا، راهبردی بود برای استمرار غصب خلافت.
مکتب ماتریدیه یکی از مکاتب پرنفوذ اهلسنت است که بخشی بزرگی از جمعیت اهلسنت را در جهان تشکیل میدهد. این فرقه با پذیرش حسن و قبح عقلی، ظلم را بر خداوند نمیپذیرد و به اهلبیت مقام حجیت را میدهند. اگرچه استفاده از عقل در این مکتب، یکی از اصول بنیادین آن است، اما طرفداران این مکتب این مساله را در مقوله صفات الهی جاری نساختند.