مباحث کلامی

دشمنی مروان بن حکم با پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و جسارتهای بیادبانه وی به امیرالمومنین و امام حسن و امام حسین (علیهمالسلام) بر کسی پوشیده نیست، اما بخاری در کتاب صحیح خود از وی حدیث نقل کرده که مورد اعتراض برخی علمای اهل سنت نیز واقع شد.

عصمت امام، به عنوان مسالهای پر اهمیت از دیرباز مورد توجه بوده است. از اینروی عقل بر آن، مهر صحت نهاده و نبودن امام معصوم را در میان انسانها منجر به تسلسل میداند. چرا که هیچگونه امری همچون عدالت نفسانی و... تا زمانی که در پرتو تایید الهی قرار نگیرید (یعنی عصمت)، جواز خطا را در کسی زائل نمیکند.

عصمت برای امام ضرورت ندارد، چرا که ما توان انتخاب امام معصوم را نداشته و افزون بر آن نیز امامانی همچون ابوبکر، عمر و... دارای عصمت نبودهاند؛ پاسخ به این گفتهها: اولا ابوبکر و... از سوی خداوند به عنوان امام مشخص نشدهاند و اجماعی بر امامتشان محقق نگشته است، ثانیاً خداوند امام را مشخص کرده و این از وظایف بشر نیست.

کسانیکه خود را منتسب به اهل سنت پیامبر میدانند، سالها علی بن ابیطالب (علیهالسلام) را مورد سب و دشنام قرار دادند و به راحتی از کنار آن گذشتند. ایشان نسبت به قاتلان عثمان بنعفان که اکثرشان صحابی بودند بغض و کینه داشته و آنان را سبّ و شتم میکنند.

بغوی برای افضلیت نماز جماعت مستحبی به فعل عمر بنخطاب استناد کرده است و برای فرادا خواندن آن به سنت پیامبر تمسک کرده است. وی در نهایت عمل عمر را حجت دانسته و آن را بر فعل و قول پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) مقدم داشته است.

عبدالرحیم بن حسین عراقی معروف به حافظ عراقی ضمن پذیرش و تایید مطابقت نحوه حنک انداختن عالمان شیعه با سنت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، با تاثیر از تفکرات امویان و ابنتیمیه، مهمترین دلیل خود برای رد این عمل را موافقت شیعیان با این سنت بیان میکند.

ابن ابیهریره که از بزرگان مذهب شافعی به شمار میرود، به عنوان یکی از مدافعان بنیامیه با پیروی از اندیشههای امویان مینویسد: اگر بلند خواندن «بسم الله الرحمن الرحیم» جزء شعارهای شیعیان شده باشد، مستحب است به خاطر مخالفت با آنان «بسم الله الرحمن الرحیم» را آهسته بخوانیم.

فخر رازی در جمعبندی نهایی خود مینویسد: «بلند خواندن «بسم الله الرحمن الرحیم» توسط حضرت علی (علیهالسلام) به تواتر به ما رسیده است و کسانیکه در دین خود به علی بن ابیطالب (علیهالسلام) اقتدا کنند، راه راست را انتخاب کردهاند و هدایت شدهاند.

نووی شافعی ضمن افضل دانستن دست راست برای انگشتر، در رد قول فورانی (که آن را که میگفت: به جهت مخالفت با شیعیان باید در دست چپ قرار داد) گفت: این عمل اگر هم از شعارهای شیعیان باشد، نباید به خاطر مخالفت با شیعیان، سنّت پیامبر را کنار بگذاریم و انگشتر را در دست چپ قرار دهیم.

مرغینانی در کتاب الهدایه مینویسد: «مطابق روایات نقل شده باید انگشتر را در انگشتان دست راست قرار داد، اما چون شیعیان انگشتر را در انگشتان دست راستشان قرار میدهند، ما بر خلاف آنان عمل میکنیم و در دست چپ قرار میدهیم.»

عصمت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) در امور دنیوی مبتنی بر دلایل عقلی و نقلی است. از آنجا که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) با حقیقت موجودات در ارتباط است، در این صورت دچار خطا نمیشود. اشتباه زمانی که با تصویرهای ذهنی به دنبال کشف حقیقت بود. این مساله در آیات قرآن نیز تاکید شده است.

در اعتقادات شیعه، امامان معصوم منتخب از سوی خداوند هستند که طبق برخی از آیات و روایات متواتر در کتب فریقین به آن اشاره شده است، چرا که خلفای بعد از پیامبر باید یکسری ویژگی داشته باشند، تا به وسیله آن بتوانند مردم را راهنمایی کنند و مشکلاتشان را برطرف سازند؛ فلذا باید داناترین مردم باشند.

یکی از اختلافات بین شیعه و سنی در بحث اصول دین است که در سه مورد (توحید و نبوت و معاد) مشترک است، اما در امامت با ایشان مخالف است، چرا که برای شیعه امامت اصلی از اصول دین است که اهل سنت به آن اعتقاد ندارند. اما جالب توجه اینکه برخی از ایشان به آن اقرار دارند.

عصمت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) اقسام گوناگونی دارد. عصمت در دریافت وحی که مورد پذیرش عالمان اسلامی قرار گرفته است؛ عصمت در ابلاغ وحی که با مخالفت روبرو گشته است، در حالیکه اگر عصمت در ابلاغ وحی مورد قبول قرار نگیرد، هدف از بعثت پیامبران زیر سوال خواهد رفت.